استقرار ” جمهوری دوم ” : ایران به کدام سو خواهد رفت؟
نظری آینده نگرانه به سیر رشد و ترقی ملت ایران در جهت دستیابی به نوزایی فرهنگی و شکوفایی اقتصادی )
تلاطمات سیاسی – اجتماعی در ایران امروز در ادامه مبارزات مردم ایران برای دستیابی به یک نظام سیاسی سکولار و لاییک است که شروع آن با نهضت مشروطه و تا رسیدن به هدف نهایی یعنی بر قراری یک نظام سیاسی سکولارو لاییک که هر نوع دخالت مذهب و مقامات روحانی را در سیاست منع می کند ، ادامه خواهد داشت . روحانیت به مانند محتضری که دچار آخرین رعشه های رعب آورو قدرتمند قبل از مرگ شده است ، با تمام قوا و در حرکتی تدافعی و در ترس از مرگ و حذف در مقابل رشد و ترقی ، نوزایی و نوسازی ایران وایرانی و مدرن شدن اقتصاد و جامعه ایستاده است .
تلاش های بخشهایی از روحانیت در همراهی با “نهضت مشروطیت” و حتی تلاش ” خمینی ” در همراهی با تلاش ایرانیان برای تغییرات بنیادی در سال 1357، در حقیقت تلاش برای بقا ی روحانیت و اقشار اجتماعی ارتجاعی در مقابل تعمیق مدرنیته و جلوگیری از نابودی سیاسی – اجتماعی خود بود .
اگر روحانیت در نهضت مشروطه با آن حرکت همراه شد و حتی رای به بردار کردن شیخ مشروعه ” شیخ فضل الله نوری ” داد نه از روی خیر خواهی و ترقی خواهی که با هدف نجات روحانیت از حذف شدن در مقابل طوفان مدرنیزاسیون که ایران آنروز را در بر گرفته بود و برای مشروعه کردن مشروطه بود و در عمل به سترون و کم اثرکردن آن حرکت منجر که در نهایت به حاکمیت اشکالی التقاطی از نهادی های سیاسی – اجتماعی مدرن بر کشور شد .
سلطنت محمد رضا شاه نیز نهایتا به حاکمیت یک نوع نظام سیاسی نخبه گرا (نخبه های تحصیلکرده غرب ، نخبه های نظامی و اشراف و دربار )و به شدت متاثر از برنامه ریزی های کشورهای پیشرفته مانند آمریکا و انگلستان برای کشورهای پیرامونی بود . فضای سیاسی ایران میان سالهای 1300تا 1357 فضای نبرد میان سنت و مدرنیته بود که در پهنه سیاست و اجتماع روحانیت نگاه ارتجاعی و نه سنتی بر حاکمیت سیاسی را نمایندگی می کرد و سلطنت نیز نگاه شبه مدرن را نمایندگی میکرد و هیجکدام نمی توانستند حرکت پرشتاب جامعه را بسوی مدرنیته و نوزایی را نمایندگی کنند . بنابراین نه روحانیت نماینده سنت بود ونه محمد رضا شاه نماینده مدرنیته بود .
سلطنت تا سال 1357 بعنوان سدی در مقابل مدرن شدن فضای سیاسی – اجتمااعی عمل می کرد و بعد از آن روحانیت ، آن مرده ریگ یعنی نظام سیاسی و ساختار اقتصادی ناکارآمد را ،به ارث برده و با تغییرات البته ارتجاعی تر همان نقش را عمل و اجرا می کند . تلاشهای ” رضا شاه ” در فاصله سالهای 1320-1300 بارقه هایی از امید برای استقرار اولین پایه های اهداف نهضت مشروطه مانند پیدا شدن دولت مقتدر و مستقر مرکزی ، بوروکراسی واحد ، پول و زبان واحد و ارتش بود که با وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال کشور و بروی کار آمدن پادشاهی بشدت ضعیف و ناکار آمدیعنی محمد رضا شاه آن تلاشها هم متوقف شد . هر چند که حاکمیت سلطنتی تا سال 1357 و حاکمیت روحانیت بعد از انقلاب 1357 ، در تلاش برای هماهنگ کردن خود با اقتصادجهانی وگرداندن چرخ اقتصاد کشور و همچنین عطش میلیونها ایرانی مشتاق نوزایی و مدرنیته ، دست به اصلاحاتی«از جمله انقلاب سفید و اصلاحات ارضی » که منجر به به وجود آمدن نهادهای سیاسی شبه مدرن در کشور وبنگاههای اقتصادی ، مانند کارخانه های مونتاژ اتومبیل وسایل خانگی و ساختن جاده و سد در زمان ” محمد رضا شاه ” و تلاش برای نوسازی تاسیسات استخراجی نفت که همه اینها نیز بعد از بر روی کار آمدن حکومت اسلامی نیز با همان شدت ادامه یافت ، رشد سرسام آور دانشگاهها و افزایش بیحد وحصر شهر نشینان و حاشیه نشینان شهری ، خرابی روستا ها و نابود شدن تولیدات کشاورزی و ساقط شدن امکانات تولیدی کشور که این مورد اخیر در زمان حاکمیت ج.ا. افزایش سرسام آور یافته است ، همه و همه بیانگر بی برنامگی سلطنت محمد رضا شاه و جمهوری آخوندها در مقابل حرکت تاریخی مردم ایران و نیاز به نوسازی ساختار اقتصادی حاکم برکشور که گاه منجر به عقب نشینی در مقابل آن و گاه که قدرت خود را در خطر می بینند به سرکوب آن دست می زنند ، است . جمهوری آخوندها و سلطنت محمد رضا شاه هیچگاه نتوانست و نتوانسته اند با برنامه ای مدون جایگاه بایسته اقتصاد ایران را در ساختار اقتصادی سرمایه داری جهانی بنحوی که منجر به ارتباط دوسر سود برای ملت ایران با کشورهای پیشرفته صنعتی شود و منجر به فاصله گیری از اقتصاد رانتی – نفتی و اقتصادی که موتور محرک آن صنعت و کشاورزی مکانیزه شود را با نیازهای اقتصادی – اجتماعی کشور برخورد کنند . رشد طبقه متوسط که لازمه طبیعی حرکت جامعه بسوی اقتصاد سرمایه داری است و تلاش این اقشار برای پیدا کردن جایگاهی در اداره امور با سرکوب و ممانعت دستگاه سیاسی وقت و ساواک روبروشد که این اقشار را بسوی یارگیری از بازاریان و روحانیت و حاشیه نشینان شهری کشاند و با توجه به ساخت اقتصادی – اجتماعی کشور که در آن کشاورزان خرده مالک وبنگاههای خرد اقتصادی و بازار وزن زیادی داشته و نقشی اساسی در اقتصاد کشور داشتند و حاشیه نشینان شهری که عموما اولین نسل کنده شده از روستا بوده و تفکرات مذهبی مشخصه اساسی آنان بود و بازاریان نیز بطور سنتی متحد روحانیت بودند کشاند ،بدلیل حضور و وجود قوی این اقشار در اقتصاد و اجتماع آن روزُ؛ خمینی توانست رهبری انقلاب را بعهده بگیرد و آن حرکت عظیم را در خدمت قدرتمند کردن نهاد روحانیت ، تلاش بی اثر یرای کسب رهبری روحانیت شیعه بر دنیای اسلام و تقویت اقتصاد خرد و نابود کردن طبقه کارگر و سرمایه داری بزرگ قرار دهد .
اما حرکت و نیازهای ساختار اقتصادی سرمایه داری حاکم بر کشور که فراتر از خواست خمینی و ج.ا. عمل کرد، رشد و گسترش شهر نشینی و نقش روز افزون طبقه متوسط در اقتصاد کشور است که خود را در مبارزات معروف به جنبش سبز نشان می دهد . یعنی ج.ا. نیز امروز به همان درد جوامع پیرامونی و در حال توسعه دچار شده است و آن تضاد حاکمیت های نخبه گرا( نخبه های مذهبی ؛آیت الله ها روشنفکران اصلاح طلب ُ پاسداران و نظامیان اقتدار طلب ) با رشد سیاسی – اجتماعی طبقه متوسط است که خواهان نو و مدرن سازی تاسیسات سیاسی اجتماعی و دخالت شایسته خود در ادراه امور کشور است . این آن روندی است که سلطنت محمد رضا شاه را به سقوط کشاند و طبقه متوسط توان آنرا دارد تا با وحدت با کارگران و حتی بخشهایی از خورده بورژوازی ، حکومت اسلامی را نیز بزیر بکشاند
.پی نوشت در تاریخ 13 مرداد 1399: در سالهای اخیر بخشهایی از اپوزیسیون با حمایت از تحریمها ی کمر شکن آمریکا و دامن زدن به نارضایتی زنان از موضوع حجاب اجباری سعی در به خیابان کشاندن اقشار متوسط داشته و در این راه از حمایتهای آمریکا نیز بر خوردار بودند ؛ حکومت نیز برای مقابله با این سیاست و جلوگیری از جداشدن اقشار متوسط به اپوزیسیون سرنگونی طلب و حتی اصلاح طلبان ، با فروش سکه و فروش اموال دولتی بصورت اوراق سهام ُ سکه و اتومبیل که خریداران این اقلام عموما اقشار متوسط و مرفه هستند ُ سعی در جذب این بخش از مردم و جداکردن آنان از اصلاح طلبان و اپوزیسیون را دارد ُاین یک واقعیت است که تحریمها این اقشار را بشدت محافظه کار و غیر سیاسی کرده ُ اما هر نوع فربه شدن این اقشار از نظر مالی به تمایل آنان برای دحالت در سرنوشت سیاسی جامعه دامن میزند و این یکی از تضادهاییست که آینده ایران و ج.ا. را رقم خواهد زد .و این همان تضادی است که این اقشار را به مبارزه با رژیم شاه به خیابانها و وحدت با روحانیت و اقشار سنتی و بازار کشاند )
تلاشهای اصلاح طلبان و بخشهایی از روحانیت مانند حسن روحانی و صانعی وکروبی وکدیور و روشنفکران دینی مانند سروش ، میر حسین موسوی ، نهضت ازادی وملی مذهبی ها برای در دست گرفتن رهبری حرکات و اعتراضات سیاسی طبقه متوسط ، نه تلاشی صادقانه برای بهبود امور و نجات کشور از منجلاب جمهوری آخوندها که درحقیقت تلاشی مزورانه برای نجات حضور اسلام و دین در سپهر سیاسی ایران و ادامه دادن به حیات نوعی دیگر از سرمایه داری وابسته و ناکجا ابادی با عنوان ” مردم سالاری دینی ” و دموکراسی دینی است که اگر موفق شوند تلاش ایرانیان برای رسیدن به حکومت قانون و مدرنیته ونوسازی ونوزایی ، باز چند گاهی به عقب خواهد افتاد که در ادامه باز با بر آمدن رهبر سیاسی عوامگرا از نوع خمینی یا احمدی نژاد روبرو خواهیم بود .
اما بعنوان یک چشم انداز و یک طرح کلی مردم(پی نوشت 13/05/1399 اقشار متوسط و اقشار سنتی و حزب اللهی ها و اصلاح طلبانی که بتدریج به پوچ بودن ادعاهای نظام در تقسیم عادلانه قدرت و ثروت و حفاظت از تولید کنند گان داخلی در مقابل واردات خارجی -چین – يی برده اند و کارگران –)
درنهایت ، مبارزاتی راکه پدران ما در دوران نهضت مشروطیت برای نوزایی و بهبود اوضاع اقتصادی و مدرن کردن نهادهای سیاسی آغاز کردند و در انقلاب 1357 ادامه یافته و توسط خمینی به بیراهه رفت ادامه داده و به اولین کشور در خاورمیانه که از سد دخالت روحانیت و مذهب در سیاست و دولتهای شبه مدرن گذشته است تبدیل خواهد شد ، هدف ملت ایران تاسیس جمهوری دوم است که توان حل مشکلات بنیادی و تضادهای خانمان بر افکن طبقاتی و قومی و جنسیتی و مذهبی را داشته باشد . دل بستن به راه حل های طرفداران بازگشت سلطنت و یا اصلاح طلبان و یا نا کجا اباد حزب اللهی ها از نوع ” جنبشهای عدالت خواه و فعالان سیاسی از نوع سعید زیبا کلام و اسلام فقاهتی ، تن دادن به ادامه حیات تنش های اجتماعی موجود است که می تواند کشور ما را به نابودی بکشاند
( پی نوشت 13/05/1399)
باید به این واقعیت گردن بگذاریم که تا اقشار سنتی در مقابل رژیم نایستند زمینه عبور از این نظام به هر شکل ممکن ُ غیر قابل باور است ُ، حرکات اعتراضی اقشار متوسط بر علیه نظام و تا کنون بشدت متخلخل ، همراه با عدم ثبات و در مواردی متمایل به حمایت خارجی و گاها سلطنت است اما در مقابل اقشار سنتی ،دارای هژمونی فرهنگی – دینی ؛ شیعی – بر کل جامعه هستند و از نظر اقتصادی نیز 40٪ نیروی کار 25 میلیونی ایران را نیز تشکیل می دهند. تا زمانیکه اکثریتی از این اقشار در مقابل ج.ا. نایستند ُ حرکات اقشار متوسط و نیمه مرفه بخودی خود راه بجایی نبرده و هر نوع تلاش برای سرنگون کردن رژیم ُبا دامن زدن به حرکات اعتراضی عناصر آگاه اقشار متوسط و حاشیه نشینان حتی اگر به تضعیف سلطه مرکزی منجر شود فقط احتمال جنگ داخلی ُ حمله خارجی و هرج و مرج را افزایش خواهد داد )
(پی نوشت 11/07/1399- 02/10/2020 اینروز ها عنوان انسداد سیاسی به بهترین وجه بیانگر وضعیت شرایط حاکم بر کشور مااست ! ُاگر قبول کنیم که اقشار متوسط بخاطر تحریم ها و تورم ، نگران بر باد رفتن همه پس انداز ها و ارزش مایملک خود شده و در عین حال در ترس از جنگ داخلی که اقشار سنتی و روحانیت و سپاه از در افکندن کشور بدامن آن ابایی ندارند بشدت محافظه کار شده وعطای دخالت در سیاست را به لقای آن بخشیده اند،در آنصورت و در آینده نزدیک خبری از راهپیمایی های چند میلیونی مانند آنچه که در 1388 دیدیم نخواهد بود و ر بهترین حالت با حرکات اعتراضی خشن از نوع آبان 98 روبرو خواهیم بود که بشدت سرکوب و در صورت تداوم ُ، بوجود آورنده نطفه های جنگ داخلی خواهند بود . از سوی دیگر اگر حمایت اقشار سنتی و محافظه کار اجتماعی از حکومت را بپذیریم، این واقعیت هویتی فاشیستی به «نظام ولایی خامنه ای» خواهد داد ُ در دو نمونه حکومتهای فاشیستی المان و ایتالیا ُ اقشار محافظه کار تا آخرین قطره خون از نظامهای فاشیستی هیتلر و موسولینی ، حمایت کرده اند و این حمایت خود را تا جنگ داخلی و حمله خارجی و فاجعه ادامه داده اند ُ با توجه به این واقعیت ها و فقدان یک آلترناتیو ملی ودموکراتیک ُ ُ اکنون می توان از انسداد در عرصه سیاسی- اجتماعی کشور سخن بمیان آورد )
اما در نگاهی تاریخی انقلاب هایی از نوع انقلاب 1357 ، انقلاب هایی در ادامه و یا فرزندان انقلاب کبیر فرانسه هستند ، که مداوم بودن و رسیدن به اهداف خود طی یک پروسه و نه در واحد زمان ، از ویژگی های آنها است .
از دیگر ویژگی های انقلاب 1357 و انقلابات دیگر که با این حادثه بزرگ قرن بیستم از یک گفتمان تاریخی هستند ، داشتن جوهره ای بنام ” منتقد مدرنیته بودن ” در درون خود است . که این خود از یکسو رنگ و بوی اقشار ارتجاعی و ضد مدنیته را دارد که این سمتگیری را روحانیت و اقشا ر اجتماعی محافظه کار نمایندگی می کنند و از سوی دیگر که گفتمانی مترقی را با خود بهمراه دارد به معنای تعمیق مفهوم دولت مستقر و مقتدر ملی از دولتهای نخبه گرای تاثیرپذیر از سیاستهای های کشورهای قدرتمند جهان به مفهوم چدیدی بنام دولتهای مستقل از تاثیر پذیری از قدرتهای خارجی است . بر این مبنا انقلاب 1357 شکست نخورده و بشکلی تدریجی در حال رسیدن به اهداف خود است ، هر چند که حاکمیت های سیاسی در دورانهای مختلف از زمان نهضت مشروطیت تا کنون ممکنست بعنوان سدی در مقابل این حرکت تاریخی مقاومت کرده باشند .
تعمیق اهداف مدرنیته و آشنا شدن توده های میلیونی با سیاست و دخیل کردن بخشهای وسیعی از محافظه کارترین اقشار و طبقات اجتماعی در بورکراسی و سیستم های اداری مدرن توسط انقلاب 1357 ناوابسته از خواست و اراده حاکمیت سیاسی مهر و نشان اساسی تحرکات سیاسی اقشار و طبقات اجتماعی در ایران بوده است . بر این اساس انقلاب 1357 بعنوان بخشی از سیر رشد طبیعی جوامعی از نوع کشور ما حرکتی در جهت تعمیق مدرنیزاسون در ایران و ایجاد پیوندهای عمیقتر با ساختار سرمایه داری حاکم بر جهان امروز بوده است .که بسرعت به الگویی برای بسیاری از ملتهای منطقه تبدیل خواهد شد . ایران سکولارو لاییک بعد از ج.ا .به چراغ روشن و الگوی رشد و توسعه برای کشورهای همجوار منجر خواهد شد ، ایران سکولار ، دموکرات و مستقل .نقشی که فرانسه انقلابی در اروپا بازی کرد را در خاور میانه و آسیای میانه بازی خواهد کرد .
. دستاوردهای حداقلی که ملت ایران به آن رسیده است نه حاصل تلاشهای حاکمیت ارتجاعی فقها که حاصل از تحمیل خواست و اراده مردم و نیازهای ساختار اقتصادی کشور در جهت پیوند یافتن با اقتصاد جهانی به حاکمیت ارتجاعی اسلامی بوده است.تلاشهای ج.ا. در جهت دست یافتن به انرژی هسته ای و سیستم دفاع موشکی ، مطلفا در جهت حفظ حکومت و قدرت خود و نه در راستای اهداف مترقی مردم ایران و بازسازی اقتصاد کشوراست .، حاکمیت هیچگونه حرکت و اراده برنامه ریزی شده ای در جهت تعمیق مدرنیته و اهداف مترقی ملت ایران نداشته ، سهل است که با تلاش برای اسلامی کردن کشور و پیوند زدن سرنوشت ایران با دنیای متفرق اسلام ، در مقابل این اهداف نیز ایستاده است . حاکمیت ج.ا. از فردای بقدرت رسیدن و تا به امروز بعنوان سدی در برابر تعمیق روند پروسه دولت – ملت در ایرن عمل کرده و ملت ایران در اولین تلاشهای خود باید از این سد و نهاد بشدت ارتجاعی عبور کند.