تحلیل سیاسی هفته
26/06/2014
06/04/1393
آرزوهای بزرگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
همین چند ماه پیش بود که بعضی از تحلیلگران پیش بینی کرده بودند که بعد از سوریه ، عراق آوردگاه بعدی نبرد نیابتی میان ایران و عربستان سعودی ، خواهد بود . رقابت میان این دو کشور قدرتمند منطقه بعد از وقوع انقلاب اسلامی شکل و بوی رقابت میان دو گرایش مذهبی شیعه و وهابیت گرفته و بر بستر چالشهای ژئو پولیتیکی منطقه ، در قالب رقابتهای سیاسی بر ای پر کردن خلاء قدرت در شامات ( متشکل از عراق و سوریه و لبنان ) و مصر بعد از سقوط صدام حسین و حسنی مبارک و قیام مردمی سوریه بر علیه ” بشار اسد زمینه های ظهور نوینی پیدا کرد .الف – شبه جزیره عربی و خلیج فارس متشکل از عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیح فارس ، ب-ایران ، پ – شامات متشکل از عراق و سوریه و بالاخره ت – مصر و شمال آفریقا تا قبل از سقوط صدام و تحولات بعدی منطقه ، چهار قدرت سنتی ژئو پولیتیکی بوده که هر کدام دارای منافع ، متحدان ، دشمنان و اهداف متفاوت استراتژیک بودند . در پی سقوط صدام و قدرت گیری شیعیان د ر عراق و وقوع قیام مردمی بر علیه ” بشار اسد” در سوریه آ ایران توانست از خلاء قدرت موجود در این دو کشور استفاده کرده و پیوندهای محکم سیاسی و نظامی با بغداد و دمشق ایجاد کند . چنانچه جمهوری بر خواسته از بهار عربی در مصر سقوط نمی کرد ، عربستان سعودی و شیخهای خلیج فارس خود را در محاصره کشورهایی می دیند که در عین اسلامی بودن همه دارای نظامهای جمهوری و غیر خلافتی می بودند . عربستان سعودی در عین حال نمی خواست نظام بر آمده از حرکت بهار عربی در مصر بر سر کار بوده و فضای بهار عربی بر کشورهای عربی سنگینی کند . درست به همین دلیل عربستان سعودی اولین کشوری بود که کودتای ارتش بر علیه ” محمد مرسی ” را مورد حمایت قرار داده و توانست در مقابل گسترش نفود ایران در عراق و سوریه و لبنان ، با مورد حمایت قرار دادن کودتای مصر و کمک مالی به آن کشور ، مصر را که مرکز فرهنگی و فلب تپنده جهان عربی اسلا می است را به عنوان متحد استراتزیک خود تثبیت نماید . بنا براین اگر ایران توانسته بود در شامات متحدین استراتزیک داشته باشد ، عربستان سعودی با نفوذ سیاسی در مصر اکنون می توانست بر داشتن متحدینی در پهنه ای از خلیج فارس تا مصر و شمال آفریقا متشکل از کشورهای مصر ، تونس مراکش و لیبی حساب باز کند .
بنابر این بعد از تثبیت مناطق تفود میان ایران و عربستان سعودی و تلاشهای ناکام برای بیرون راندن ایران از سوریه و خلع ” بشار اسد” از قدرت ، نگاه عربستان متوجه حلقه ضعیف بر یکی پایگاههای ایران در منطقه یعنی “عراق” شد ، سنی ها و بعثی های عراق نیروهایی بودند که می توانستند دولت شیعی حاکم بر عراق را به چالش بکشند . بر خورد انحصار گرانه شیعیان با قدرت سیاسی در عراق زمینه ساز اتخاد نیروهای متناقصی مانند بعثی ها و وهابی های داعش در عراق شد .عربستان سعودی با تقویت روحیه مبارزه جویی فبایل سنی ؛ بعثی ها به رهبری عزت الدوری از فرماندهان ارتش بعثی و گروههای سلفی تکبیری توانست متحد ایران یعنی دولت نوری المالکی را با چالش جدی روبرو کرده و می رود تا بتواند در بخش های شمالغربی و مرکزی عراق قدرتی متمایل و یا حتی تحت قرمان خود را بوجود بیاورد .
از طرف دیگر ” اوباما ” نیز که با شروع مذاکرات اتمی با ایران و روی کار آمدن ” روحانی ” به نرم شدن موضع بیت رهبری وسپاه امید داشت با گذشت زمان و ادامه مواضع ضد آمریکایی سپاه و بیت رهبری که حکمرانان اصلی در ایران هستند ، ار تقویت موضع اعتدالگرایان و اصلاح طلبان در ایران ناامید شد .و می رود تا رمینه برای فعال شدن سیاست سرنگون کردن جمهوری اسلامی فراهم شود .
هجوم سراسری ” دآعش ” که با توجه به گسترش برق آسای آن به نوعی قیام قبایل سنی ، خیزش بعثی های پراکنده تحت رهبری ژنرال ” عزت الدوری و اتحاد گروه های تکفیری را بدنبال داشت با حمایت کامل عربستان سعودی وبیطرفی مثبت آمریکا انجام گرفته است . دلایل نگرش مثبت آمریکا به قدرت گیری داعش ” در عراق را در مقاله ” داعش شمشیر دموکلس بر فراز سر ج.ا .” تو ضیح داده ام و در اینجا تکرار نمی کنم .
تا کنون در پی این بودم که نشان دهم آنچه که در عراق می گذرد واکنش عربستان سعودی و بطور غیر مستقیم آمریکا برای تثبیت قدرتی پوشالی در مناطق مرکزی عراق برای حرکات احتمالی بعدی و تهدید جمهوری اسلا می ایران است و این دو قدرت توانسته اند بر بستر گسل های قومی و طبقاتی و مذهبی در عراق چنین حرکتی را سازمان داده و به آن امکان پرو بال گرفتن بدهند .
ایران ابتدا نتوانست پیام این حرکت را بگیرد و ” روحانی ” و حتی سایت اصولگرای ” تسنیم ” و بعدا ” مرکز تحقیق و تفحص مجلس ” خواهان همکاری ایران و آمریکا برای سرکوب ” داعش ” شدند و تنها پس از اینکه متوجه شدند که آمریکا ، جمهوری اسلامی را در این قضیه جدی نمی گیرد فریاد محکومیت هر نوع دخالت در عراق را سر دادند . اکنون به طرح سئوال اصلی این مقاله می پردازیم وآن اینستکه منشا و علت میل به گسترش منطقه نفوذ میان ایران و عربستان سعودی از کجا ست ؟ کدام از این دو قطب در حال تهاجم و کدام در حال دفاع است ؟
شکی نیست که عربستان سعودی بعنوان نماینده نظام سیاسی محافظه کار و رو به انقراض بطور طبیعی زمینه ای برای تهاجم و گسترش منطقه نفوذ و شیوع دادن نظرات سیاسی مکتب فکری خود ندارد ماهیت حرکات عربستان سعودی در سه دهه بعد از انقلاب 1357 و بخصوص یعد از ” بهار عربی ” جلوگیری از رشد روحیه اسلام جمهوری ومخالفت با سیاسی کردن اسلام بوده است و این موضوع به خودی خود ماهیت تدافعی دارد .
درمقابل در ایران و وبعد از حاکم شدن روحانیت شیعه بر دستگاه دولت ، جمهوری اسلامی ازفردای قرار گرفتن بر مسند قدرت ، موضوع صدور انقلاب اسلامی را دردستور کار خود قرار داد . سیاسی کردن مراسم حج ، سعی در کسب رهبری جهان اسلام از طریق چنگ انداختن به موضوع آوارگی فلسطینی ها که برای بسیاری از مسلمانان به مسئله ای عاطفی تبدیل شده است ، سعی در تامین مالی و فکری شیعیان جهان و حتی علوی ها ، این ها همه حساسیت شدید مسلمانان سنی و بخصوص عرب را برانگیخت. حتی مطبوعات غرب از میل به عظمت طلبی جمهوری اسلامی به عنوان “ رستاخیز ایران ” یاد می کنند . اما با نگاهی به ریشه هاو نوع حرکات و تاکتیکهای صدور انقلاب متوجه می شویم که این حرکات را بیشتر می توان به عنوان ” رستاخیز شیعه ” نام گذاری کرد تا “رستاخیز ایران ” بخصوص که قاسم سلیمانی هم در مصاحبه ای با سایت اصولگراب فارس ” هلال شیعه ” را ” هلال اقتصادی ” نامیده و نشان می دهد که سپاه در ارزوی بدست آوردن فضای حیاتی بیشتر برای خود و سرمایه های دولتی است .
در اینکه شیعه بعد از 1400 سال تحت زندگی تحت انقیاد در عطش حسرت رهبری سیاسی جامعه می سوخته است شکی نیست در این هم شکی نیست که آن نیرویی که در ایران به قدرت رسید روحانیت شیعه و روشنفکران مسلمان شیعه بودند که رهبری فکری همین روحانیت را پدیرقته بودند و نهایتا اینکه دستگاه و بلوک رهبری اداره کننده ایران نه هیئتی بر آمده از آرا همه گروههای سیاسی و اجتماعی ایران که بر آمده از میان روحانیون شیعه و روشنفکران اصولگرای حزب الله است و نمی توان این سیاست ها را سیاستهایی ملی نامید .بنابراین نامگذاری سیاستهای توسعه طلبانه جمهوری اسلامی تحت عنوان ” رستاخیز ایران ” هیچ موضوعیتی ندارد .
طرفه انکه بعضی از روشنفکران ملی گرا و سکولارنیز این سیاستها را بعنوان نوعی تجدید حیات و رنسانس ایران و ایرانی دانسته و به همین علت هم از هزینه کردن میلیاردها دلار برای حضور ج.ا در لبنان و سوریه و عراق و وتزوئلا دفاع می کنند . اتفاقا ” احمدی نژاد ” و “مشاعی ” آن دو عوامگرای بزرگ با امید به سوار شدن بر چنین موجی از کوروش و آرش کما نگیر و فرهنگ باستانی ایرانی داد سخن می دادند .
نتیجه گیری :
در عین نظر داشت به سیاستهای آمریکا در منطقه که خواهان حصور و نفوذ بیستر در خاورمیانه و خلیج فارس است ، با در نظر داشت ارتجاعی بودن سیاستهای عربستان سعودی ، در عین حا ل عامل اساسی آشوب و تلاطم در ایران ، شامات و خلیج فارس (که اکنون خود را در سونامی قدرت گیری افراطیگری وهابی ، تکفیری و بعثی در عراق و سوریه نشان می دهد )، عطش قدرت گیری و گسترش نفوذ حزب الله حاکم بر ایران برای جهانی شدن است که با توجه به عدم حضور همه گرایشهای سیاسی – اجتماعی ایرانی در قدرت ، این سیاستها ، سیاستهایی ملی نبوده و قابل دفاع نیستند . این رستاخیز نه رنسانس ایران و ایرانی که جنون عظمت طلبی سپاه پاسدارن و روحانیت حاکم بر کشور است که نتیجه ای جز ویرانی کشور و منطقه به بار نخواهد آورد . این سیاستها اکنون با موانع محکمی از سوی عربستان سعودی و آمریکا روبرو شده و حزب الله ایران که ادعا می کرد جنگ با دشمنانش را به هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای ایران منتقل کرده اکنون همراه با مشکلات اجتماعی اقتصادی داخلی در عین حال دشمنان خود را در چند صد کیلومتری خود در حال پایه گذاری قدرتی سیاسی می بیند .در عین حال دو گرایش اصلی اسلامی ضد مدرنیته یعنی شیعیان و تکفیری ها قتل یکدیگر را مجاز دانسته و یک دیگر را در کوچه و خیابان ذبح می کنند. آیا آرزوهای بزرگ سپاه پاسداران و روحانیت شیعه برای بوجود آوردن ” هلال اقتصادی شیعه ” ، برای تبدیل کردن قدرت شیعیان به ا��ر قدرت منطقه ای ، برای رهبری حرکات ضد دنیای مدرن بر باد رفته است ؟ . گذر زمان بسیار زودتر از انکه اینان به خود بیایند به این سئوال جواب مثبت خواهد داد .
Leave a Reply