بشنوید
علت تحرکات ضد امریکایی خامنه ای پس از » برجام» چیست ؟
متن خلاصه
همان موقع که “برجام ” به امضا رسید ، بودند تحلیلگرانی که همراه با روحانی و ظریف و اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی ، غریو شادی سر بر آوردند که ، حکومت اسلامی در راه بحران زدایی قطعی در روابط بین الملل خود بر آمده و حتی از ادامه اشتی ملی در درون کشور صحبت می کردند .
من در همان موقع با مقاله “بر جام یا صلح مسلح میان دو دشمن خونین ” پیش بینی کردم که این توافق را نمی توان اساسا ٌ تلاش قطعی حکومت اسلامی برای بحران زدایی در روابط بین الملل اش دانست ، این ادعاکه اکنون گذر زمان درست بودن آن را به اثبات رساند بر این مبنا استوار است که حکومت اسلامی ، آمریکا را دشمنی میداند که در پی سرنگونی این نظام است ، ، اما دشمنی حکومت اسلامی با امریکا ، فقط به این دلیل نیست که ترس سر نگون شدن از سوی امریکا سرا پایش را فرا گرفته ، مشکل ریشه دارتر از این موضوع است ، یعنی اگر آمریکا ، کتبا و رسما هم به رهبران سپاه و ” خامنه ای ” ، تضمین امنیتی بدهد ، باز در روحیه ضد آمریکایی رهبران نظام اسلامی ، تغییر اساسی بوجود نخواهد آمد و این ساختار سیاسی در روابط بین الملل خود که ادامه سیاستهای داخلی بحران زای بکار گرفته شده از سوی این نظام است ، حتی علیرغم میل خود با هر قدم که بر میدارد تنش بیشتری در در روابط بین الملل ، بوجود می آورد ، موضوع این نوشته بررسی چرایی و چیستی ، این ویژگی حکومت اسلامی است .
آیا ج.ا . عامدا و از موضع قدرت بحران افکنی می کند ؟. می خواهم بگویم جمهوری اسلامی بسیار آرزو دارد می توانست در فضایی بدون تشنج اهداف خود را پیش می برد و قدرتهای جهانی و نیروهای متعارض داخلی هم ، مشکلی بر سر دستیابی این نظام به اهدافش ایجاد نمی کردند ، اما از آنجایی که اهداف این نظام ، اهدفی متجاوزانه ومتضاد با اهداف سایر نیروهای سیاسی در داخل وو خارج هستند ، بحران به این نظام تحمیل می شود . این آن نکته مهمی است که من سعی ارام در این نوشته به آن بپردازم . من به کار بردن بحران افکنی را برای یک نظام سیاسی موقعی درست می دانم که آن نهاد سیاسی توان آنرا داشته باشد که از موضع قدرت با نیروهای معارض خود بر خورد کند ، اما سیاستهای ج.ا. عموما بر اساس از این ستون به آن ستون است و هر لحظه خود را در خطر مرگ می بیند .
بحران افکنی عامدانه از طرف یک نیروی سیاسی معمولا موقعی می تواند طرح شود که آن نیرو خود را درموضع قدرت ببیند ، جمهوری اسلامی که اکنون طول عمرش نزدیک به 40 سال است ، و هنوز نتوانسته در اجرایی کردن اولیه ترین اهدافش موفقیتی چشمگیر به دست آورد را نمی توان نظامی دانست که در موضع قدرت است ، آن مواردی هم که با سرکوب در داخل توانسته نیروهای دیگر اجتماعی و سیاسی معارض خود را حذف کند ، با تکیه به سر نیزه خود را حفظ کرده است و این برای یک نظام سیاسی بیانگر فدرتمند بودن نیست که اتفاقا سرکوب بیانگر نداشتن پایگاه وسیع اجتماعی است . البته در موارد حکومتهای فاشیستی ، نشام سیاسی می تواند سرکوب مخالفین خود را توسط اقاز عقب مانده اجتماعی سامان دهد ( مثل بسیج در ایران ) که این موضوع به پیچیدگی کار می افزاید
مثلا موضع آمریکا را در مورد روابطش با ” روسیه ” را در نظر بگیرید ، ناتو و آمریکا هر لحظه در حال گسترش دادن مواضع خود به سوی مراکز تحت کنترل و نفوذ ” روسیه ” هستند ، از آنسو همین امریکا سعی دارد کشور های ” آسیای جنوب شرقی ” را از نظر اقتصادی تحت پیمان نامه های مختلف نظامی و اقتصادی به اقمار خود تبدیل کند ، در اوکراین و با موفقیت کمک می کند تا یک نظام طرفدار غرب را برروی کار بیاورد و این کار را با ریسک زیاد انجام می دهد و روسیه را در ” آبخاز ” و ” اوستیا ” و ” کریمه ” در گوشه رینگ گیر می اندازد ، با تحریمهای کمر شکن بر علیه روسیه ارزش ” روبل ” روسی را از 30 روبل در مقابل یک دلار در سال 2013 امروز به 80 روبل در مقابل یک دلار می رساند ، یا مثلا جمهوری اسلامی را چنان تحت فشار قرار می دهد ، که نظامی سیاسی که هر نوع ارتباط با آمریکا را خیانت به انقلاب اسلامی میدانست ، خود بدنبال ارتباط با آمریکا و رفع تحریمهایی که بنگاههای اقتصادی وابسته به بنیادها و سپاه را به مرز ورشکستگی رسانده بود به سلطلن قابوس و سازمان ملل متوسل می شود ، اینها مثلا برای آمریکا و اتحادیه اروپا نمونه های یک سیاست موفق ایجاد بحران و دستیابی به موفقیت در تضعیف ، نیروی های متعارضی مانند ج.ا و روسیه هستند ، خوب حالا در مقابل ج.ا در کدام سیاست ایجاد بحران موفق بوده است ؟ جمهوری اسلامی در بهترین حالت با تهدید به عملیات انتحاری مانند بستن تنگه هرمز یا نابودی اسراییل یا تحریک حماس بر علیه اسراییل تهدید به عملیات خود کشی می کند یعنی سیاستهای ج.ا . اساسا نه سیاستهای تعرض که دفاعی و ایذایی است که از سر نا چاری و از ترس مرگ با تحمل هزینه های کمر شکن سیاسی و اقتصادی به انها تن می دهد ، این ساختار سیاسی اساسا در موقعیت پیروز مندی قرار ندارد که بتواند نیر وهای معارض خود را بخصوص در حوزه روابط بین الملل ، مجبور به تن دادن به خواسته هایش کند . ممکنست پیشروی و گسترش حضور ج.ا در سوریه و عراق و یا سیاست ها و شعار های ضد اسراییلی این نظام را مطر ح کنید ، دقت داشته باشید که اجرای این سیاستها به قیمت ورشکستگی اقتصادی ج.ا . ، تحریمها و انزوای بین المللی اش بدست آمده است یعنی اجرای این سیاستها به گسترش روز افزون قدرت اقتصادی –سیاسی و اجتماعی ج.ا. منجر نشده است ، در آمد نفتی این نظام از 100 میلیارد دلار به حدود 30 میلیارد دلار رسیده است ، هیچ نیر ویی حتی انقلابیترین آنان در میان مسلمانان که خمینی آنان را فرزندان انقلاب اسلامی می نامید ، حاضر به حتی ارتباط ساده با دولتمردان این نظام نیستند ، سخنان ” غنوشی ” رهبر نهضت اسلامی ” تونس ” را به یا بیاورید که بعد از سالها استفاده از امکانات ج. ا. ، به اینها پشت پا زد و گفت : ” من هیچ نسبتی با خمینی ندارم ” ، یا ” مرسی ” رهبر ” اخوان المسلمین ” را در نظر بیاورید که حتی وقتی که حتی وقتی که برای شرکت د رکنفرانسی به تهران رفت حاضر به یک ملاقات ساده هم با رهبرا ن ج.ا . نشد و این در حالی بود که بیت رهبری و سپاه ، مطمئن بودند از درون حرکات موسوم به بهار عربی ، متحدان با اهمیتی مانند مصر ولیبی و تونس خواهد یافت و همه اینها در ارتباط با شکست سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی در سرکوب دگر اندیشان و ارائه ندادن الگویی موفق در دولتمداری باصطلاح اسلامی بود
پس ماهیت مبارزه طلبی ها و ایجاد بحران از سوی “حکومت اسلامی ” چیست ؟
حکومت اسلامی ، نماینده سیاسی آن نیروهایی در ایران است که خود را از نظر تاریخی در حال نابود شدن می بینند ، روحانیت ، بازاری ها ، مسلمانان بنیاد گرای شیعه اینان ، بعد از مشروطیت و تا کنون در حال از دست دادن مواضع اجتماعی خود بوده و هستند ، اگر در سال 1357 ، روحانیت با استفاده بردن از خواست و اراده مردم برای ایجاد تغییرات اجتماعی توانست قدرت سیاسی در ایران را بگیرد ، این خودنیز تلاشی برای جلوگیری از نابودی تاریخی بنیاد گرایی و روحانیت در ایران بوده است . اگر روحانیت توانسته بود مثلا مانند ” گاندی ” در هند ،بسوی ایجاد یک دولت فراگیر وملی مبتنی بر دموکراسی گام بردارد ، حیات تاریخی خود را تضمین کرده بود ، اما این نیرو ، از نظر تاریخی نیرویی بالنده نیست و توان ایجاد وحدت باسایر نیروهای اجتماعی را نداشت و به سرکوب و ادامه بهره برداری از امکانات اقتصادی ، نظامی که از ” پهلوی ” ها به ارث برده بود پرداخت و نتوانست در ساختار اقتصادی – اجتماعی موجود ، انطور که خود مدعی آن بود ، تغییرات انقلابی بوجود بیاورد . نشانه این شکست ، در ادامه خالی شدن روستا ها ،که بعد از اصلاحات ارضی شروع شده بود ، افزایش تعداد حاشیه نشینان شهر ها به تعداد خطرناک 14 میلیون نفر ، ادامه ساختار اقتصادی وابسته به صدور نفت و واردات کالا و نا بودی ظرفیت های تولیدی کشور است . سردمداران حکومت اسلامی می بینند که روز بروز نیروهای ارزشی خود را در مصاف با دنیای مدرن از دست می دهند ، بسیاری از کاردها و متفکران ، پیدیده ای به نام ” انقلاب اسلامی ” امروز به مدعیان این گفتمان تبدیل شده اند ، رهبران سپاه که ارزشی ترین نیروهای ” انقلاب اسلامی ” هستند خود به مجریان امور اقتصادی سیستم سر مایه داری که اینان در پیشرفت آن نابودی خود را می بینند ، تبدیل شده اند و هر مدیر نالایق حزب اللهی برای انعقاد قرار داد یا به توتال التماس می کند یا برای دریافت وام به صندوق بین المللی پول دخیل می بندد . بازاری ها می در بینند ، تجارت از اختیار آنان بیرون رفته و در دست برادران قاچاقچی خودشان ، به ابزار حذف رقبای سیاسی آنان تبدیل شده است ، روحانیت می بیند که با نداشتن راه حل برای حل بحرانهای اجتماعی روز تا روز اعتبار خود را از دست داده و خود حضرات آیت الله هم به مجریان واردات شکر و برنج و نابودکردن ، تولید کنندگان داخلی تبدیل شده اند و دشمنی شالیکاران و کارگران صنایع شکر را بجان خریده اند ، روحانیت و خزب الله می بیند که ایرانیان حاضر به پذیرش سبک زندگی اسلامی نیستند ئ در مقابل آن می ایستند ،اینان در همه این نمودها و به درستی عقب نشینی گام به گام خود را می بیند پس مانند یک محتضر رو به مرگ دست به حرکات ایذایی یعنی حر کاتی که تخریب می کند و نتیجه سازنده ای برایشان ندارد ، دست می زنند . سر مایه داری و کشور های پیشرفته در حقیقت دارند آخوند و بازاری و سپاهی را بر اساس نیاز خود و نه در جهت موفقیت تاریخی روحانیت و حز ب الله ،به ضرب و زور بدنبال خود می کشند ومی خواهند اینان را به شکل خود در بیاورند ،که ایم ممکن نیست و به عملیات ایذایی جمهوری اسلامی بر علبه آمریکا منجر می شود اینان نیز چون از یکطرف و برای گردش امور مملکت از این همراهی گریزی ندارند و از سوی دیگر در این همراهی مرگ و عقب نشینی تدریجی خود را می بینند ، در پی تحمیل هر شکستی شروع به دادن شعارهای توخالی می کنند ، غرش می کنند ، کف به لب می آورند ، ملوانان آمریکایی را دستگیر و برای پوشاندن عقب نشینی های تدریجی خود آنها را تحقیر می کنند ، بر بالای سر ناوهواپیما بر آمریکایی ، فیل هوا می کنند ، برای حفظ هوادارن خود در یمن و سوریه برای عربستان سعودی خط و نشان می کشند ، نیرو های خود را در سوریه به کشتن می دهند ، اما شما خود قضاوت کنید ، کدام سیاست در حال پیشرفت است سیاست های مدرن در لوای سیاستهای کشورهای پیشرفته صنعتی یا سیاستهای فقیهان حاکم بر ایران ؟
هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد
حقیقت اینستکه هیئت حاکمه نظام اسلامی ، هیچ پرنسیپ و اصولی ندارد ، اگر لازم باشد از شیعه ، اگر مورد نیازش باشد با کمونیستها ، با ارمنستان ، اگر لازم باشد می گوید ما خوزستان را چه می خواهیم و ضد ملی گرا می شود و می گوید ملیت در اسلام ، جایی ندارد ، خلاصه حزب الله و روحانیت قومی بی دین و ایین و پرنسیپ است ، اما هر کجا برای بدست آوردن حتی دوعدد هوادار اگر لازم باشد حتی خدای خود راهم می فروشد و باز این اپوزیسیون ارتجاعی و اساتید احمق حقوق بین الملل هستند که فریب تبلیغات ملایان حاکم بر ایران را می خورند و در مجامع عمومی از اقدامات این نظام دفاع می کنند .
نتیجه : حکومت اسلامی روز تا روز مجبور به همراهی با با ساختارهای اقتصادی و سیاسی جهانی شده و چون در این همراهی عقب نشینی تدریجی خود را می بیند ، دست به اقدامات ایذایی و تحریک امیز زده و باز هم هزینه همراه شدن اجباری خود را بالاتر برده و باعث از ذست دادن مواضع بیشترش می شود . این اقدامات نه ملی است و نه دفاع از محروم و مظلوم . این ها تلاشهای نیروی عقب مانده اجتماعیی است که هیچ جنبه ترقی خواهانه ندارد
طبیعتا دستگاه تبلیغاتی ج.ا ، سعی می کند ، با دادن پوشش های مختلف از قبیل ملی گرایی ، دفاع از شیعه ، دفاع از مستضعف ، دفاع از حقوق تاریخی ملت ، به این اقدامات ایذایی پوشش های زیبای ایدئولوژیک بدهد که در مواردی هم می تواند بعضی روشنفکران و حتی بعضی توده های عقب مانده ایران و شیعیان منطقه را جذب کند . اما نیروهای ارتجاعی از نوع بنیاد گرای اسلامی نخواهند توانست در دراز مدت حیات اجتماعی خود را حفظ کرده و محکوم به نا بودی هستند .
افق جنگ داخلی در ایران . آیا اجتناب از آن دیر شده است.؟
وقتی » کدیور» آخوند مدعی اصلاحات به «رضا شاه کبیر» فرزند برومند ملت اهانت می کند !!
Leave a Reply