خبر ویژه اختصاصی سایت بالاترین .
” آخرین اطلاعات از پرونده “پرستار بجه که سر کودک 4 ساله را برید
سیستم قضایی روسیه بسیار سعی داشت ، که موضوع درد ناک بریده شدن سر دختر بجه 4 ساله روس ، سیاسی نشود و به دخالت ” روسیه ” در ” سوریه” ربط پیدا نکند و حتی وقتی که ” گلچهره بابا قلی اوا ” در دادگاه گفت که یک مسلمان معتقد است و این جنایت را آگاهانه انجام داده است ، جلسه دادرسی را قطع و خبر نگاران را از دادگاه بیرون کرد و بعد از آن هم به خبرنگاران اجازه ضبط صدا و تصویر را از ادامه جلسه نداد .
اما اخیرا یک ویدیوی چند دقیقه ای از جلسه بازجویی که در و.زارت کشور از وی صورت گرفته است ، به بیرون و شبکه های اجتماعی روسی ، راه پیدا کرد که پرده از واقعیت موضوع بر می دادرد . تر جمه این بازجویی را در زیر می خوانید :
— نام و فامیلی خود را بگو
— گلچهره بابا قلی اوا
— تو می خواستی به سوریه بروی ؟
— بله می خواستم ، اما نشد ، پول کافی نداشتم
- می خواستی به ” داعش ” بپیوندی ؟
- نمی دونم می خواستم در آنجا زندگی کنم
- کجا می خواستی زندگی کنی ؟ در کدام کشور ؟
- چی در کدام کشور ، گفتم که می خواستم در آنجا زندگی کنم .
- خوب بچه در اینجا چه گناهی داشت ؟
- انتقام گرفتم
- از کی ؟
- از هر کس که زمین آنجا را از خون سیراب کرد ، از آن کس
- کی ، کی خون ریخت ؟
- همونایی که اونجا رو بمب بارون می کنند ، چرا اونجا رو بمب بارون می کنید ، هیچ کس هیچ جیز نمی گوید اونها هم می خواهند زندگی کنند ، بچه های کوچولو غرق در خون هستند . ” گلچهره” در اینجا به گریه می افتد
- پس به این دلیل بجه رو کشتی ؟
- بله به این دلیل و انتقام اونهارو گرفتم
- تو خودت بجه داری ؟
- سه تا بجه دارم ، برید بکشیدشون . اونا نماز نمی خونند ، قران نمی خونند
- تو نمار می خونی ، قرآن می خونی ؟
- تمام شب و روز قرآن می خونم ، پنج بار نمار می خونم ، خدا به من گفت ، برو این کار رو بکن ، تو رو می گیرند ، می کشند و بعد پایان جهان فرا می رسد . قسم به خدا که این اتفاق خواهد افتاد .
- پس تو انسان معتقدی هستی ؟ پنج بار نماز می خوانی ؟ می خواستی به سوریه بری ؟ کجا مشخصا ؟
- بله می خواستم بروم اما نمیدانم کدام شهر ، به جایی که زنان حجاب داشته باشند . نمی خواهم اینجا…..
- اسم شوهرت چیست ؟
- از شوهرم جدا شده ام ، با مرد دیگری بصورت سفید زندگی داشتیم ،اما عقد یکدیگر شدیم . الان نمیدانم کجاست ، فقط چند بار باهم ملاقات داشتیم
- آخرین بار کجا کار میکردی ؟
- پرستار بچه کار می کردم ، خونه همین بچه که …..
- پرستار بجه ؟….
- بله پرستار بجه ، یکسال و نیم
- بچه چند ساله بود ؟
- چهارو نیم سال ، همین حدود . از سال 2011
- دختر ؟
- اره یک دختر عقب مانده بود که فقط ده درصد هوشیاری داشت .
- خیلی وقت بود که تصمیم داشتی این کار رو بکنی ؟
- نه از یکماه پیش ، هر روز می دیدم که بمب … جرا در سوریه …..
در این لحظه فیلم برداری قطه می شود
Leave a Reply