وبلاگ کاوه فرزند ملت
روحانی مرد دفاع از ” جمهوریت ” نیست ، اصلاح طلبان اگر از “حسن روحانی ” عبور نکنند مردم از آنان عبور خواهند کرد.
درسالروزمشروطیت 14 مرداد مطابق با 05/08/2017 ، مراسم تحلیف ریاست جمهوری ، در محل مجلس و تنها پس از اینکه رای میلوینها ایرانی توسط ولی فقیه ، شخصیتی فرا قانونی که هیج انتخاباتی برای انتخاب وی صورت نگرفته است تنفیذ شده و توسط او به ریاست چمهوری منصوب شد ، انجام گرفت . تنفیذ و تایید رای مردم در انتخاب ” روحانی ” از سوی خامنه ای آیا نشانه آتش بس میان این دو است ؟
شعارهای انتخاباتی ” روحانی ” ،که گاه آنقدر تند می شد که خشم ” اصولگرایان “را برمی انگیخت ، وضعیتی را بنمایش می گذاشت که وی بعنوان مقامی انتخابی گویا درپی دفاع از حقوق ملت و جمهوریت در مقابل مقام انتصابی ” ولی فقیه ” است ، و این در حالی بود که این هردو مقام خود روحانی هستند . جنگ این دو زرگری نیست ، در گذشته نه چندان دور چنین اختلافاتی را میان گرایشهای درون روحانیون شاهد بوده ایم هر چند که هردو طرف اختلاف در پی استمرار حضور دین ورحانیت در عرصه عمومی بودند وهستند . اما حقیقت اختلافات اینان در چیست ، بیایید تبار این دعوا را کالبد شکافی کنیم .
چنین اختلافاتی میان آخوندهای مشروعه چی و مشروطه طلب در دوران نهضت مشروطیت ، نیز وجود داشته است ، با این فرق که ” خامنه ای ” روحانی ضد ترقی خواهی که در حال حاضر نقش ” شیخ فضل الله نوری ” را و در مقابل ” روحانی ” بازی می کند خود حاصل روند باصطلاح ترقی خواهی روحانیت مشروطه طلب و مثلا مترقی دیروز است .براستی چرا ترقی خواهی آخوندهای سران مشروطه سر از ارتجاع ولایت فقیه و استبداد “خامنه ای ” در می اورد و در اینصورت ملت حق دارد بترسد که ترقی خواهی ادعایی ” حسن روحانی ” و روشنفکران دینی در مقابل ” خامنه ای ” و آصولگرایان ” امروزدر سال 2017 ، خدمتگزار ارتجاعی دیگر با نامی دیگر و آخوندی دیگر در چند دهه آینده باشد ومی توان بدرستی نتیجه گرفت که روحانیون دررقابتهای درونی خود بمانند هنگامه مشروطه و مشروعه حتی ممکنست سر یکدیگر را به باد دهند اما این حقیقت ، اثبات نمی کند که از دل این اختلافات آبی برای ملت گرم می شود من با نشان دادن شواهد تاریخی این موضوع را اثبات خواهم کرد .
در طی صد سال گذشته روحانیون متجدد در نگرانی از عدم توانایی مذهب شیعه در هماهنگی با سیر روبه رشد حرکت ترقی خواهانه مردم ، تنها به اجبار و در دقیقه نود به رنگ مردم در آمدند ، تغییر نکردند ، تبر مدرنیته را بر پشت گردن خود حس کردند ، به رنگ ترقی خواهان در آمدند ، خود را حفظ کردند ، آن گرایش دیگر را که حاضر نبود رنگ عوض کند بردار کردند ، اما با این تغییر رنگ و قربانی کردن بز گراز میان خود ، در عوض امکان بقا و تاثیر گذاری نابود کننده بر تمامی تاسیسات مدرن از مدرسه و دادگستری و مجلس گرفته تا دانشگاه وزندگی اجتماعی و مبارزات سیاسی را برای خود تضمین کردند .
ترقی خواهی روحانیت چه حسن روحانی در امروز و چه ملاهای مشروطه طلب حکایت ” توبه در اضطرار ” است و در پی نابود کردن دستاوردهای مشروطیت است ونباید از سوی ملت مورد اعتماد قرار گیرد که اساسا توبه ای دروغین است و توبه گرگ مرگ است .
ضعف شخصیت این عده در برهه های تاریخی سرنوشت ساز از قیام تنباکوبا گرفتن پولی از کمپانی و شاه زمان ، تا دوران مشروطیت در نابود کردن دستاوردهای مشروطه با مشروط کردن آن به اصول حقه فقه جعفری ، تا خیانت “کاشانی ” در سال 32 و خلف وعده های خمینی در 1357 و بی استخوانی خاتمی در 1378 و اکنون بزدلی ” حسن روحانی ” در تعقیب وعده های انتخاباتی اش در ترس از دست دادن امید به رهبری و ترس از بخطر افتادن موقعیت نظام و شکسته شدن دل ” خامنه ای ” امام چهاردهم ، اثبات کننده اینستکه اینان مرد میدان دفاع از منافع ملت نیستند و نبودند .
روحانیت مشروطه طلب با لباس ترقی خواهی اگر با تاسیس مدرسه موافقت کردو در مقابل “فضل الله نوری ” ایستاد برای این بود که می دانست حاکم شدن بینش ” فضل الله نوری” ئر اندک مدتی ، حوزه و آخوند و اسلام را در مصاف با مدرنیته و روشنفکران مدرن از توش و توان انداخته و زمینه حذف این فرقه و دگمهایش رااز زندگی اجتماعی فراهم می کند ، امروز” حسن روحانی” و اعتدالیون نیزچنین دغدغه هایی دارند و آنچه که در محاسبات انان جایی ندارد منافع مردم و رفع ناهنچاری های اجتماعی است . روحانیت مکتب را رها کرد و به مدرسه وارد شد تا در آنجا درس فقه بدهد چون می دانست بنای مکتب و حوزه اگر مدرن نشوند بر سر ساکنانش خراب خواهد شد ، روحانیت باصطلاح متجدد بخرج مدرنیته ، ارتجاع را از مرگ حتمی نجات داد و اگر به دانشگاه وارد شد برای آن بود تا تدریس علم را کنترل و محدود به ایمان کند ، بینش دینی را در مقابل بینش علمی استوار کند . اینست که در دوران پر شتاب پس از مشروطیت آنجا که پدران ما فریاد ” یک کلمه ” و انهم ” قانون ” نوشته انسان و نه اسمان را سر دادند ، ملت جوان در چهارچوب فقه و قوانین اسمانی و منافع فرقه ای روحانیت محدود می شود وحرکت ترقی خواهی از توش و توان می افتد
من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد
وقتي از پنجره ميبينم حوري
-دختر بالغ همسايه
پاي كمياب ترين نارون روي زمين
فقه مي خواند
روحانیت اگر در مبارزات مردم شرکت کرد برای آن بود که ” ولایت فقیه ” را استوار کند بر منابع مالی کشور چنگ اندازد و تخم آزادی و آزاد اندیشی را برکند وریشه جمهوری را بزند. واین در حالی بود که همین خمینی قبلا از بقدرت رسیدن هزار قسم و ایه می خورد که ما روحانیون بدنیال گوشه گزینی و زی طلبگی هستیم.
روحانیت همیشه دشمن جمهوری خواهی و حاکم شدن جمهور مردم بر سرنوشت خود بوده است چون این پدیده را در مقابل حاکمیت ” خدا” و نمایندگان او بر روی زمین بر سرنوشت مردم می دیده است .همه این لطایف الحیل که خامنه ای برای محدود کردن حاکمیت مردم از شورای نگهبان گرفته تا همین قضیه تنفیذ و نصب در راستای همین حقیقت است و روحانی در این میانه به پهلوان پنبه دفاع از جمهوریت تبدیل می شود اما در هنگام مصاف با دشمن جمهوریت ،زبانش لال و مانند گنجشک در مقابل مار بوآی ولایت مصلوب الاختیار میشود ، هر چند که اگر هم مبارزه ای بکند و حتی زبانم لال مرد این کارها که نیست ، مردم حرکتی بکنند و اومجبور شود مانند آنچه که بر ” شیخ فضل الله ” رفت ، خامنه ای را بردار کند باز دور باطل بر آمدن ارتجاع و دزدی با چراغ از میانه روشنفکری اعتدالی ” حسن روحانی ” تکرار خواهد شد .
این همه که می گوییم نه شکوه از زمانه و نامردمی روحانیت ، که نه هشداری برای آینده ، که برای درک حال وضعیت موجود است .
“حسن روحانی ” نه درپی اصلاح امور که در تلاش برای حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی “روحانیت” و خود است .
اکنون و چند هفته پس از هیاهوهای انتخاباتی ، از آن شعارهای پر آب و تاب دفاع از حقوق مردم ” حسن روحانی ” خبری نیست سهل است که ” روحانی ” حتی نام ” هاشمی رفسنجانی ” را برسم یاد گار نیز نمی آورد ، مگر حسن روحانی نبود که در شهر یزد و در زمان انتخابات از ” سید محمد خاتمی ” با عنوان “برادر عزیزم ” نام می برد و تشویق می شد و رای جمع می کرد ؟ اکنون خاتمی نیز با رویکردی خشم الود به کنایه می گوید که ” حکومتی که خواست مردم را برنیاورد مردم ان حکومت را کنار خواهند زد . ” فانزه هاشمی ” کف به لب آورده و از ضعف شخصیت ” روحانی حرف می زند ، اما این ضعف شخصیت ، تاریخی است ، مگر امام سیزدهم ، خمینی زمانیکه تناقض میان ادعاهای پاریس و اینجا در ایران نمایان شد با یک جمله ” خدعه کردم ” چنین ضعفی را نشان نداد ، همین روحانی که در دوران انتخابات مانند شیر ژیان در مقابل ” خامنه ای می غرید ، امروز از دعوت ” مولوی عبدالحمید ” به مراسم تحلیف برخود می لرزد و در انتخاب وزرا از محدودیتهاو شرایط ناموافق حرف بمیان می آورد . چرا در زمان انتخابات از این محدودیت ها سخن بمیان نمی آورد .این جماعت چه آخوند خراسانی و چه زنجانی و روحانی و خاتمی هیچگاه ، مطلقا هیچگاه در دفاع از منافع ملت صداقتی نداشته اند
” علی خامنه ای ” فرزند خلف شیخ مرتجع ” فضل الله نوری ” است !
دریغ و درد که یک قرن بعد از بر دارشدن شیخ مشروعه آن دشمن ترقی و پیشرفت ایران و ایرانی، فرزند خلف وی ” علی خامنه ای ” شمشیر خون چکان در دست ، بر سر نیزه نشسته و گلوی آزادی و جمهوریت را با بهانه های مالوف تنفیذ رای مردم و نصب ” ریاست جمهوری ” می فشرد و در پی بخون نشاندن ققنوسی است که یک قرن پیش از آتش آزادی خواهی ایرانیان برخواسته و تمنای حاکمیت مردم بر سرنوشت خود را فریاد زد .
اگر شیخ بردار شده مشروعه طلب و فدایی ” قاجارها “، ضدیت خود با پیشرفت مملکت را با تضرع های ضد تاسیس مدرسه و راه آهن و داروخانه سر میداد ، اما فرزند خلف وی اکنون مانند دزد با چراغ و با تن دادن آری تن دادن و نه پذیرش تغییر زمانه و تغییرخود ، سودای قربانی کردن جمهوریت در آستان ” ولایت فقیه ” را دارد . و روحانی ترسان از ، از دست دان قدرت و در آرزوی دست یافتن ب�� رهبری بعد از خامنه ای ، در مقابل ارباب قدرت ترسان و لرزان بر ترس و عدم صداقت خود در دفاع از حقوق ملت صحه گذاشت .
آنچه به آن ” تنفیذ رای مردم ” توسط ” فقیه لقب داده شده دادن بره بدست گرگ و ادامه نزاع مردم و جنبش روشنفکری با نماینگان تاریک اندیشی است . یک قرن بعد از انقلاب مشروطه شبح شیخ فضل الله نوری هنوز بر فراز سر ملت ایران در گردش است و هر نوع حرکت ترقی خواهانه را از توش و توان انداخته است و روحانیت چه فقاهتی آن و چه اعتدالی آن کل کشور و مردم و سرنوشت ملت را در راه دفاع از منافع فردی و فرقه ای خود به بازی می گیرند.
نقش ” شیخ حسن روحانی ” در این میانه چیست ؟
در همان صد سال پیش هم در میان آخوندها دو گرایش در مقابله با قانون و مجلس و تفکیک قواو مدرسه و راه آهن و داروخانه و همه مظاهر ترقی و پیشرفت وجود داشت ، یکم روش “شیخ مشروعه نوری ” بود که راه مقابله آشکار را بر گزید وبسرعت از سوی مردم نفی شده و از سوی بخش دیگری از روحانیت نیز مورد حمله قرار گرفت . دوم روش همراه شدن با مردم و روشنفکران نه باهدف تسلیم در برابرترقی و پیشرفت که محصور کردن تلاشهای ترقی خواهانه مردم در دالانهای تو در تو و پیچ در پیچ فقه و فقیه و حوزه و گاها روشنفکری دینی بود . یعنی اگر روزی در همین مملکت شیخ ابراهیم زنجانی با نظارت شیوخ مشروطه طلب ، حکم به اعدام شیخ دیگر داد ، اما خروجی نهایی مخالفت دو گرایش در میان سران روحانیت در برخورد با مشروطیت در آن حد که یکی دیگری را حتی حذف فیزیکی می کند ، در حقیقت سردادن فریاد آی دزد بوده است و اعدام کنندگان شیخ فضل الله نه بخاطر سعادت و ترقی ملت که بخاطر حفظ منافع جماعت آخوند و ملا و جن گیر ، که بخاطر زدن لگام به جنبش نوزایی و رستاخیز ایران و ایرانی گرایش دیگر را قربانی کرده اند .حقیقت اختلاف میان این دو گرایش ،امروز که بعد از صد سال به بررسی آن می نشینیم این بوده است
اصلاح طلب و اصولگرا و سپاهی و بسیجی و همه ملت ایران از هر مذهب و دین و گرایش سیاسی و قوم و جنس اگر خود را فدایی ملت و صادق به اهداف تاریخی و پیشرفت و ترقی مردم خود می دانند باید دل از وحدت با روحانیت بکنند و یکبار برای همیشه این جماعت هفت رنگ را به حجره های تنگ و تاریک حوزه های علمیه خود برگردانند .
وضعیت خطیر سیاسی ، اجتماعی ، داخلی و بین المللی ایران ما امروز به انسانهایی صادق به منافع ملت و روشنفکر نیاز دارد و بقول معروف
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
قیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزد
دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد
دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد.
کمی فکر کنید” حسن روحانی ” با تمام ویژگی هایی که از او سراغ داریم مرد چنین میدانی است ؟
Leave a Reply