وبلاگ کاوه فرزند ملت
از سوی دیگر در تعارض با این ظلم است که زنان ایرانی شناخته شده ای به محض اینکه خود را از فضای سرکوب رها می بینند به برخوردهای قابل تاملی از نوع ریا کاری و نیاز به نشان دادن عریان خود و و یا برخوردی از نوع رقص خیابانی خانم ” مسیح علی نژاد” در خیابانهای نیویورک دست می زنند
سرکوب زنان در “ج.ا.” ، امروز بر هیچکس پوشیده نیست ، ادعاهایی هم که طرفدارن جناح فقاهتی حاکم در باره پیشرفتهای تحصیلی زنان و ورود روز افزون آنان به بازار کاردر این نظام می کنند امروزهمه می دانند که تحمیلی است به حاکمیت . یعنی اینکه نظام، زنان ایرانی را با آن همه تحقیر که نسبت به انان روا می دارد نتوانسته است این نیمه جمعیت سرکش را براه خود ببرد
راه ” خامنه ای ” و ” مصباح ” برای زنان ما چیست ؟
در یک کلام راهی که این دو میراث دار ” شیخ فضل الله نوری ” به زنان پیشنهاد می کنند ، ماندن در خانه ، دوری از دانشگاهها و محیط کار و پوشیدن عبای آخوندی زنانه تحت عنوان روپوش است .
حیرت انگیز است اما واقعیت دارد براستی چرا یک زن از نظر فقهی و از نظرمثلا ” خامنه ای ” حق خروج از خانه و بطریق اولی مسافرات به خارج بدون اجازه همسرش را ندارد ، به یک دلیل ساده شاید باور نکنید و آنهم بدلیل حق استمتاع یعنی بهره جویی جنسی مرد از است که بر زن دارد یعنی اکثریت قریب باتفاق مراجع شیعه و سنی از این نظر که مرد هرزمان که اراده کرد باید زن را برای رابطه جنسی در اختیار داشته باشد و بیرون رفتن زن بدون اجازه و هماهنگی با شوهر می تواند مرد را از این حق خود محروم کند ، با بیرون رفتن زن از خانه مخالف هستند . البته نمی توانند این قوانین دوران شتر چرانی را حتی بر هواداران خود هم تحمیل کنند ، اما سعی در اجرای آن را دارند
یک لحظه تصور کنید که اگر حرف و حکم حجت الاسلام دهنوی و اقایان علما اجرا شود و مردان به آن درجه از حیوانیت سقوط کنند که بخواهند از این حق شرعی خود استفاده کنند چه باغ وحشی براه می افتد . اما با استفاده از همین حکم حق استمتاع است که آن زن قهرمان ورزشکار از خروج از ایران منع می شود ، با استفاده از همین حق است که مرد حق دارد از کار و تحصیل و هرگونه فعالیت زن جلوگیری کند .
حیرت انگیز است اما واقعیت دارد چرا یک زن باید عبای زنانه یعنی الزاما روپوش سیاه بلند بپوشد ؟ چون اقایان فقها و علما معتقدند در خیابانها مردان به مانند انسانهای ماقبل تاریخ تا یک زن درپوشش غیر چادر و روپوش و مقنعه ببینند به آنان حمله ور می شوند . باور می کنید در قرن بیست و یکم چنین مردانی بر ایران حکم می رانند ؟ جالب است که آدمهایی با چنین تفکراتی وقتی ” ترزا می ” به مجبور کردن زنان مسلمان ساکن بریتانیا ، برای نپوشیدن برقع ، اعتراض می کند بدون اینکه به روی مبارک خود بیاورند ، که خود ناقض حکم حق انتخاب پوشش زنان در کشور خودشان هستند آن اعتراض را با تیتر درشت در روزنامه ها و سایتهای خبری خود منتشر می کنند
باساختن چنین جهنمی که در آن زن بخاطر اینکه روسری اش کمی کنار رفته در خیایابان مورد حمله گشت ارشاد قرار می گیرد و یا چون بد حجاب است به روی او اسید می پاشند ، یا اگر بخواهدبعنوان یک انسان آزاد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود اورا ملقب به بدترین لقبها می کنند و چون اورا کمترین می دانند لایق وزیر و رییس جمهور شدن و قاضی شدن نمی دانند ، شاهد مبارزات رودروی زنان ازاده کشورمان با این مقررات ظالمانه هستیم
از سوی دیگر در تعارض با این ظلم است که زنان ایرانی شناخته شده ای به محض اینکه خود را از فضای سرکوب رها می بینند به برخوردهای قابل تاملی از نوع ریا کاری و نیاز به نشان دادن عریان خود و و یا برخوردی از نوع رقص خیابانی خانم ” مسیح علی نژاد” در خیابانهای نیویورک دست می زنند
اولین بار ” گلشیفته فراهانی ” هنر پیشه ایرانی بود که به محض خروج از ایران ، بشکلی که گویا می خواهد به ان همه سرکوب و محدودیت که در داخل بر وی و سایر زنان ایرانی تحمیل می شود اعتراض کند به نحو افراطی به عریان کردن خود در مقابل هر دوربینی که در مقابل خود می دید ، پرداخت ، او مدتها بعد از خروج از ایران به نحوی هیستریک از نظام حاکم بر ایران با بازی کردن در صحنه هایی که حتی در اروپا و آمریکا هم هر زن هنرپیشه ای حاضر به اجرای نقش در آنها نیست گویا اعتراض خود را ، ازادی خود را از آن همه قید و بند افراطی البته به نحوی افراطی نشان داد .
“ازاده نامداری ” اما اعتراض خود را به آین همه قید وبند وسرکوب و تحقیر بشکلی موذیانه نشان داد .اودر سوئیس با برداشتن حجاب اجباری که در ایران برای هر گونه پیشرفت و ترقی در محافل حکومتی باید به داشتن آن ، تظاهر، که نه حتی افتخار کرد ، سعی کرد حداقل برای خنک شدن دل خود و اثبات اینکه ” من خودم هستم و ازادم ” حتی اگر باجبار و در مقابل دوربین های صدا و سیما خود را باحجاب نشان می دهم و افتخار هم می کنم و نان آن حجاب را می خورم ، در یک پارک عمومی بدون حجاب ظاهر شده و با نوشیدن آبجو ، خواست به حاکمین ایران بگوید : ” حرام زاده ها من هنوز زنده ام “
البته وی بخاطر بار آمدن و نشو نما یافتن در محیط مذهبی پر از ریا و دورویی ، همین مبارزه خود راهم را باتقلب و دورویی و در خفا و فقط برای راضی کردن خود ونه بعنوان مبارزه ای اجتماعی انجام داد . وی تا امروز هم به بازی موش و گربه با افکار عمومی ادامه داده وبدون ملزم دانستن خود به صداقت با مردم و یا به ولینعمت خود صدا و سیما در آخرین پست خود ترس و لرز بزدلانه خود بعد از بی حجابی خود را ، به “ترس و لرز” و شک و تردید ابراهیم بر گرفته از کتابی با همین عنوان از فیلسوف دانمارکی تشبیه کرده است .
اما خانم ” مسیح علی نژاد” فعال اجتماعی امور زنان و حقوق بشر که بقول خودش در خیابانهای ” نیویورک ” دلش را رقصید شکل دیگری از اعتراض به سرکوبهایی را که خود و زنان در ایران به آن دچار هستند به نمایش می گذارد ، وی به نحو ی غیر عادی و کمی هم هیستریک ازادی خود را از قید و بندهای وحشیانه حاکمیت ، بقول معروف در آن طرف آبها جشن می گیرد . بنظر می رسد او به نتایج سریعتری از مبارزات اجتماعی خود در دفاع از حقوق زنان امیدوار بوده است و اکنون که به ان نتایج سریع دست نیافته و با تهاجم بیرحمانه جبهه مقابل روبرو شده است ، بقول معروف نا امید انه به سیم آخر زده است و مدتی پیش در نیویورک ، با دیدن یک گروه موزیک خیابانی در نیویورک ، به رقص احتمالا قاسم ابادی یا مثلا یک نوع رقصی شروع کرده و خلاصه عقده سرکوبهای چند ده ساله که نظام اسلامی به سرش آورده بوده است راخالی کرده است .
زنان و دختران ایرانی ، آرام ارام راه خود را بسوی در نوردیدن جاده پر پیچ و خم و پر از سنگلاخ رسیدن به حقوق انسانی خود طی می کنند ، آنان اما نه حاضر هستند در خیبانها دل خود را برقصند ، نه در مقابل هیچ دوربینی خود را عریان خواهند کرد و نه مانند ” ازاده نامداری ” به چادری بودن خود افتخار می کنند و بعد در خفا از چادری بودن خود شرمگین هستند .
زنان ایران اما در میدانی به وسعت ایران در خیابان و محل کارو صحنه زندگی هر لحظه حاکمیت را در حجاب اجباری اش و قوانین ظالمانه اش به چالش می کشند ،اینان در حقیقت” رقیبان خدایانند . “
Leave a Reply