سال نو بر همگان مبارک باد به امید سال پر از پیروزی و امید برای ایران و ایرانی

آیا زمان راندن ” فرزندان خمینی ” از قدرت ، فرا رسیده ست

 

 

giphyjumhuri2

فرزندان خمینی در مقابل ”  فرزندان انقلاب بهمن  ” بخش سوم

تزهایی در باره  منابع قدرت حکومت اهریمن ومخالفان آن ، با نگرشی بر نهضت مشروطه وبهمن 1357

می توان از این پیش فرض شروع کرد که انقلاب بهمن 1357 در بطن خود ادامه حرکت مترقیانه ایرانیان در نهضت مشروطه را داشت .اگر این مبنا را بپذیریم  نهضت مشروطه شکست نخورد واهداف آن بعنوان ضرورتهای تاریخی حرکت ملت ایران بسوی نوزایی و داشتن جامعه ای مدرن  از اوان سالهای 1300 تا کنون و هنوز گفتمان غالب در این دوران از حیات تاریخی ملت ایران هستند.   کسانی که مدعی  شکست نهضت مشروطه هستند ، این اشتباه را می کنند که گویا اهداف بزرگی مثل حکومت قانون ،عدالتخانه و مشروط کردن قدرت سیاسی به اراده پارلمان می توانست درآن سالها و به یکباره بدست آید . ملت ایران بعد از انقلاب مشروطه و تا کنون فقط توانسته به داشتن قدرت سیاسی متمرکز و مقتدر  ، زبان وبوروکراسی واحد  رشد جمعیت میلیونی  با سواد و دانشگاه رفته ، خلع سلطنت و تضعیف اساسی دخالت دین و روحانیت در سیاست و  تاسیسات و نهادهای پیش نیاز یک جامعه مدرن برسد ، سلطنت را بعنوان یک نهاد مخل تمام قدرت به دست مردم از میان بردارد و اکنون در گیر نبردی سخت برای از میان برداشتن روحانیت بعنوان نیرویی سیاسی –اجتماعی است که با دخالت خود در سیاست به ارتجاعی ترین عامل  در مقابل بسط  دموکراسی و تعمیق مردم سالاری  تبدیل شده است .

با چنین منطقی است که می توان  در ک کرد که چرا پدران ما  بعد از خلع قاجاریه در جستجوی مردی با اراده قوی و شخصیتی نظامی بودند که بتواند ابتدائا مملکت را از فروپاشی و تبدیل شدن به کشوری در حال تجزیه نجات دهد . در سال 1299 مردم ما احساس کردند که ” رضا شاه ” همان شخصیتی است که از عهده  گام برداشتن در تحقق به اولیه ترین اهداف نهضت مشروطه یعنی داشتن کشور واحد ، پول و بورو کراسی و زبا ن واحد بر می آید و در راه رسیدن به این اهدا ف آگاهانه به استبداد مخوف حاکم بر کشور از 1320-1300 تن داده و حتی به وی لقب پدر ملت دادند. ملت در آنزمان ، روشنفکران واندیشمندان و احزاب منتقد سیاستهای رضا شاه را تنها گذاشتند و اولین زمینه های جدایی روشنفکران از توده های وسیع مردم و احزاب در همان زمان بوجود آمد

 برای رسیدن به هر هدفی باید  بهایی داد و ایرانیا ن پذیرش استبداد ” رضا شاهی ” را د رمقابل گام برداشتن در راه پایه ریزی  اولیه ترین سنگ بناهای کشوری مدرن را انتخاب کردند . بر همین  مبنا  نیز پذیرش ارتجاع خمینی در سال 1357 ، در مقابل خلع سلطنت از سوی قاطبه ملت ایران و عمده روشنفکران قابل فهم است .

 با چنین نگرشی نهضت مشروطیت بعنوان ” انقلابی مداوم ” شکست نخورده و  آن حرکت  تا به امروز هم ادامه دارد .نهضت مشروطیت تا کنون آرام  آرام ، تدریجی و فراگیر در حال رسیدن به اهداف خود بوده است.

وقوع جنگ جهانی دوم ومتعاقب آن تحمیل  ” محمد رضا شاه ” از سوی سران ملل متفق به کشور ما که در اشغال قوای خارجی بود  وقفه ای در حرکت آرام ملت ما در رسیدن به اهداف نهضت مشروطه بود .” شاه جوان ” پادشاهی با شخصیتی ضعیف  ، کم اطلاع از سیاست و بشدت ” غربگرا ” که سیاستهایی اروپا محور را دنبال می کرد بود  مثلا مقایسه کنید بر ” اتحاد شوروی ” ، ” استالین ” حکم می راند بر انگلستان ” وینستون چرچیل ” بر ” آمریکا ” ، ” روزولت” و بر ایران ” محمد رضا شاه ” حکم می راند این مقایسه نشان می دهد اجبار مردم ایران بر پذیرفتن حکم سلطنت که بر مبنای آن می بایست فرزند ” رضا شاه ” جانشین پدر شود ، عملا مملکت را با اجبار پذیرش شخصیتی ضعیف برای رهبری مملکت روبرو کرد . وی از کشور ما که در شمار اولین ملتهایی بود که انقلاب مشروطه را سازمان داده بود ، کشوری صادرکننده نفت و وارد کننده کالا و مجری طرحهای اقتصادی آمریکا و اروپا مانند مصرسادات و تونس بورقیبه ، و بن علی وملک حسین و از نطر ارتباط با آمریکا و بریتانیا کشوری مانند عربستان ساخته بود . گویا که در ایران ما انقلاب مشروطه نشده بود و اوبا قرار دان خود بعنوان شخصیتی فرا قانونی و غیر جوابگو در مقابل پارلمان ، آن همه مبارزات را عملا بی ثمر کرد. سالهای 1320 تا 1357را می توان سالهای توقف و رکود حرکت مردم ما بسوی اهداف نهضت مشروطه به شمار آورد . پیشرفتهایی که در دوره پهلوی دوم در ایران به دست آمد و حاصل شد مانند و در حد پیشرفتهایی است که در یک دوجین از کشورهای تازه بوجود آمده بعد از جنگ دوم جهانی نیز بدست آمده بود .نه از انقلاب صنعتی خبری بود و نه از دموکراسی و جوابگویی دولت وسلطنت در مقابل مجلس

 انقلاب بهمن برای متحقق شدن اهداف بر زمین مانده نهضت مشروطیت بوقوع پیوست  ، اما تاریخ نشان داد کهجامعه ما  در سال 1357  هنوز برای حرکت بسوی داشتن جامعه ای مدرن ، سکولار وفارغ از حاکمیت قدرت های فرا قانونی آماده نبود ، ما  هنوز باید  موضوع اساسی دیگری را نیز حل می کردیم  و آن  تعیین تکلیف نقش روحانیت مدعی قدرت سیاسی و حامیان اجتماعی این نهاد  در جامعه بود ، در سال 1357 مردم ما به اجبار و  به قدرت گیری روحانیت تن دادند وروحانیت و سپاهیان انقلاب اسلامی   بعنوان فرزندان خمینی اکنون چهار دهه پس از وقوع انقلاب می خواهند ملت ما را در همان سال 1357 نگاه دارند ، ادامه دستیابی به اهداف مشروطه ، در مبارزه ای سخت با فرزندان خمینی میسر است . اماباید دید  گردان مبارز و پیشتاز در این مبارزه سخت کدام نیروها ، اقشار و طبقات اجتماعی هستند  و در مقابل آنان کدام نیروهای اجتماعی و سیاسی صف آرایی کرده اند.

فرزندان خمینی کیستند ؟

  • 1-سپاه و بسیج که چه از نظر وابستگی مادی و چه از نظر فکری و ایدئولوژیک ، دست پروردگان مستقیم نظام ولایت فقیه هستند . در بسیاری از تحقیقات ” جامعه شناسی ” نام چنین دسته ای از مردم را ” کارگزاران سیاسی ” می نامند ، تعداد کارگزاران سیاسی  در دوران ” محمد رضا شاه ” 732 هزار نفر و اکنون در جمهوری اسلامی به 1835000 نفر رسیده است که بنظر می رسد بیشتر از نیم اینان افراد بسیج وسپاه و بقیه ” اعضای نیروهای مسلح و ارتش ” باشند ، ”  بدنه ارتش تعهد ایدئولوژیک به رژیم ولایت فقیه نداشته و مشکل اصلی ملت در مبارزه با ج.ا. حدود یک میلیون نفر اعضای بسیج و سپاه هستند که تا آخرین امکان از باقی ماندن “رژیم ولایت ” در قدرت حمایت خواهند کرد.

jadval

  • 2-بازارو تولید کننده گان خرد ( خورده بورژوازی  ”  بر مبنای تحقیقات بعمل آمده در کتاب ” طبقه و کار در ایران ” تالیف (بهداد- نعمانی ) این قشر بیشترین نفع اقتصادی و سیاسی از وقوع انقلاب اسلامی رابرده است . اینان که تا قبل از وقوع انقلاب فقط 31/9%از نیروی کار را تشکیل می دادند ، در سال 1390 و بخصوص با توجه به سرازیر شدن حدود 40 هزار میلیارد تومان وام بازگشت ناپذیر برای راه اندازی صنایع کوچک  در زمان ” احمدی نژاد ” درسال 1365 ، 39/9%از نیروی 25 میلیونی کار در ایران در تشکیل می دادند و این رقم اکنون به 41/9%رسیده است  . قشر مدرن خورده بورژوازای آنان که توانسته اند خود را با تولیدو تجارت مدرن هماهنگ کنند فقظ 4/5% از خ.رده بورژوازی را تشکیل می دهند خورده بورژوازی سنتی  معمولا از نظر گرایش سیاسی محافظه کار و از نظر مذهبی بسیار سنتی هستند ، جمعیت اصلی شرکت کنندگان در مراسم مذهبی و مداحی و روضه خوانی و نمازهای جمعه اساسا از میان چنین اقشاری هستند . تکیه گاه اساسی و توده ای ” ج.ا.” همین قشر یعنی شبکه گسترده و عظیم ، مغازه داران ، بنگاه داران ، حجره دارن خرده پای بازار ، سلمانی ،  کارگاههای شالیکوبی ، نجاری ، آهنگری  ، زنبورداری و چنین مشاغلی هستند ،  کارخانه خرد ” چسب هل ”    نمونه خوبی در نشان دادن وابستگی سیاسی و فرهنگی این دسته از هموطنان ما به ج.ا. است .اینان در سرنگونی ج.ا.  بیدفاع ماندن خود درمقابل مدرن شدن تولید و ساختار سیاسی و از دست رفتن دین وسنت و فرهنگ ایرانی را می بینند.گذر زمان به این دسته از هموطنان ما نشان خواهد داد که ج.ا . نمی تواند از مایملک اینان در مقابل بحرانهای اقتصادی محافظت کند ، ج.ا. نخواهد توانست از سنت و رسوم و فرهنگ هزاران ساله ما  در مقابل فرهنگ های بیگانه دفاع کند ، نابودی تولید داخلی و گسترش روز افرون واردات و نتیجه مترتب بر آن  انهدام بنیادهای اخلاقی و گسترش فحشا و اعتیاد و اختلاس و دروغ در مملکت معروف به ” کشور اقا امام زمام ” اثبات کننده ادعای ما است . این اقشار آخرین دسته از مردم ما خواهند بود که از ج.ا. دل خواهند کند . فقط سیلی سخت واقعیت اینان را از خواب اعتماد به ج.ا. بیدار خواهد کرد . هرگونه شتاب در به صدا در آوردن طبل جنگ نهایی بر علیه ج.ا. به رو در رو قرار گرفتن اقشار معترض و مبارز در مقابل این بخش وسیع و موثر از ایرانیان منجر خواهد شد . مشکل براندازان قبل از اینکه با آخوند و ملا و روضه خوان و سعید جلیلی و حسن عباسی  باشد که هست ، اما در اساس با همین اقشار و جمعیت از نطر سیاسی محافظه کار و از نظرکارکرد  اقتصادی سنتی است .

amar

  • 3-روشنفکران مذهبی اصولگرا و روحانیت سنتی از نوع مصباح یزدی ، مکارم شیرازی و یک دوجین از آیت الله های مرتجع قم و ” جمعیت عظیم و بسیار خوب خورانده شده ” طلاب ” که تاثیر اساسی و تعیین کننده بر روستاییان کشور را دارند . اینان نجات ایران و جهان را در اجرای شریعت و بازگشت به دوران قوانین و دستورهای عهد ” شترچرانی” می بینند. افرادی مانند ” عبدالله گنجی ” ، ” حسین شریعتمداری ” ، ” حسن عباسی ” ، ” سعید جلیلی ”  و افراد جمع آمده در ” قرار گاه عمار” و  و دفتر سیاسی “سپاه پاسدران ” و حتی ” احمدی نژادی ها ” و افسران جنگ نرم  ، که  جهان مدرن را یکسره کفر و گناه و شهرسدوم و گومورا ” می پندارند ،  اینان از یکسو سعی در تئوریزه کردن تئوری سرکوب و کشتار و اهداف ” امام زمانی ” دارند و از سوی دیگر برای حفظ حکومت اسلامی ، حاضربه انجام هر جنایت از قتل و کشتار و شکنجه و حتی اجرای ناعادلانه ترین طرحهای نئولیبرالی بر علیه کارگر و زحمتکش و دستفروش و زن و دگر اندیش مذهبی و سیاسی هستند و نهایتا بار اصلی گرداندن زندانها و برنامه ریزی حمله چماقداران و بیدادگاههای اسلامی  و بازجویی ها و کشتن زندانیان را بر دوش دارند ، بسیاری از اینان فرزندان همان  قشرخورده بورژوازی سنتی وبازاری ها هستند .

فرزندان انقلاب بهمن چه کسانی هستند :

  • 1-کارگران که دربرانداختن سلطنت و با به راه انداختن اعتصابات گسترده نقش اساسی در سقوط سلطنت داشتند ، دردوران حیات ج.ا . بزرگترین بازنده بوداند ، بر اساس آمارها سهم اینان در تشکیل نیروی کار از 40/2% قبل از انقلاب به %24/6در سال1365 رسید و اکنون به 39/2%سیده است . بسیاری از اینان به حاشیه نشینان شهری پیوسته و شغل و امکان زیست انسانی خود را از دست  داه اند . طبقه کارگر هر چند که از سال 1365 تا سال 1390 افزایش چشمگیری را از نظر کمی شاهد بوده است اما رژیم با فشار هر چه بیشتر بر آنان از طرق مختلف از تبدیل شدن آنان به یک طبقه موثر بر تحولات اجتماعی و سیاسی جلوگیری کرده است . طرح خارج شدن کارگاههای کوچک کمتر از ده نفر از شمول بعضی مقررات قانون کار  برای مدت 3 سال که قابل تمدید هم هست ، و گسترش روز افزون چنین کارگاه هایی ، که در جهت قدرت دادن به تولید کنندگان خرد بود ، بخش وسیعی از کارگران و کودکان کار را از دستیابی به اولیه ترن حقوق خود محروم کرد . دریافت حداقل معیشت بالغ بر 790هزار تومان ، بخش وسیعی از کارگران که دارای قرار دادهای سفید امضا هستند و بی حقوقی وسیع کارگران ، زمینه رابرای تبدیل این بخش از هموطنان ما را که در حال حاضر فقط برای بدست اوردن حقوق صنفی خود مبارزه می کنند که البته در شرایط سرکوب وحشیانه ج.ا. خود از مبارزه سیاسی دست کمی ندارد ، ، این قشر و طبقه را به امید ی برای بر افروختن مبارزه ای کمر شکن بر علیه ج.ا. تبدیل کرده است . اینان گرسنگانی هستند که قابل سازماندهی بوده  وامکان  کار مبارزاتی آگاهانه را دارند ، اینان حاضر به ایجاد آشوب و از دست رفتن همه چیز نیستند ،کارگران در اعتراضات چند ساله اخیر خود نشان داده اند که اعتراضات خود را بسیار آگاهانه بیان می کنند .
  • 2-روشنفکران و دانشجویان ملی گرا ، لیبرال ، دموکرات و چپ (به شرط اینکه به “دیکتاتوری پرولتاریا” معتقد نباشند) و همه آنانی که که هنوز دل در اهداف انقلاب بهمن و یا اهداف انقلاب مشروطیت دارندو بدنبال بر قراری حکومتی لیبرال ، دموکرات ، سکولار و لاییک  و تعمیق دموکراسی و تامین اجتماعی گسترده هستند ، همه کسانی که وجود هرگونه شخصیت فرا قانونی چه شاه وچه فقیه ، چه “ولی فقیه” و چه “ولی عهد”  و عدم دخالت مذهب و دین باورمند باشند   اینان نیز از انگیزه های قوی و  کافی برای دست زدن به مبارزه ای موثر برعلیه ج.ا. بر خوردارهستند . در میان روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی نیز شخصیت های طرفدار نظام سابق که عموما به دور “شاهزاده رضا پهلوی” گرد آمده اند ، در مبارزه با نظام بسیار فعال هستند ، اما “شاهزاده ” درست بدلیل ” شاهزاده”  بودنش خطر نهفته برقراری نظامی شدیدا وابسته و ” شاه فراقانونی ” را با خود دارد .  ادعاهای ” رضا پهلوی ” در باره  عدم اعتقاد وی به ” سلطنت ” اساسا قابل اعتماد نیستند ، چه اینکه هر سیاستمداری ، زمانی که در قدرت نیست بهترین وعده ها را در اثبات دموکرات بودن خود می دهد ، متحدان خارجی و کارگزاران وی که عموما از مقامات رژیم سابق و یا ساواک  هستند، خود اثبات کننده این ادعا است که  او در ادعاهای دموکراسی خواهی خود صادق نیست . ” رضا پهلوی ” و متحدان نو محافظه کار آمریکایی وی هردو از  انگیزه کافی برای  انتقام گیری خونین از کسانی که به هر شکل از استقلال اقتصادی و سیاسی ایران دفاع می کنند بر خوردار هستند .
  • 3-طبقه متوسط . این بخش که در سال 1365از سهمی حدود 7% در تشکیل نیروی کار بر خورد داربود در زمان ج.ا. از رشد قابل نوجهی برخوردار شده و اکنون 15% از نیروی کار را تشکیل می دهد  و با توجه به گرایشهای سیاسی واجتماعی خود که اساسا خواهان زندگی عرفی و عدم دخالت مذهب در سیاست و زندگی اجتماعی است ، بیشترین سرکوب و آزار و اذیت را از جانب حکومت متحمل شده است ، ” ج.ا.” بعد از دوران دولتهای “احمدی نژاد ” و وقایع 1388 سعی داشته است تا با معتدل کردن خواست اصلاح طلبان و شریک کردن انان در قدرت از طریق عدم مخالفت جدی با حضور ” حسن روحانی ” در یکی از عالی ترین مراجع قدرت یعنی ریاست جمهوری ، به شکلی با طبقه متوسط در ایران به مصالحه برسد ، اینان در حال حاضر پیوند اجتماعی و نه تشکیلاتی با اصلاح طلبان دارند ودارای امکانات مالی وپس اندازی هستند که در خرید سهام بورس و شریک شدن در سود بدست آمده در سپرده گذاری در بانکها و دریافت سود های قابل توجه به نوعی در ادامه حیات رژیم سهیم شده اند ، اما در اولین بحرانهای اقتصادی و ترکیدن حباب بورس که اکنون شرکتهای فعال در  بورس سهام با یارانه های سخاوتمندنه ” حسن روحانی ” بر سر پا ایستاده اند ، و با توجه به اینکه اینان یعنی طبقه متوسط هیچ نزدیکی فکری با اسلام سیاسی ندرند و حتی از آن متنفر هستند ، بسرعت و در صورت شروع مبارزه ای بنیان کن بر علیه رزیم به ان مبارزات  خواهند پیوست . اصلاح طلبان بعنوان روشنفکرانی که بیشترین تاثیر را بر طبقه متوسط دارند هر چند که سابقه تاریخی حضور آنان در سیاست به روحانیت مشروطه طلب در زمان نهضت مشروطیت می رسد اما امروز در پی بی آبرویی حاکمیت اسلام سیاسی در ایران   ، مرد دفاع تا آخرین قطره خون از حکومت فقها نیستند و علت آنهم داشتن یک ایدئولوژی التقاطی ملهم از اسلام و سکولاریزم ونئولیبرالیزم است . به مجرد اینکه طبقه متوسط به مبارزه بر علیه ج.ا. بپیوندد ، اینان یا همراه با کارگران وروشنفکران مترقی و حاشیه نشینان شهری و مردم به این مبارزات خواهند پیوست  و یا اعتبار سیاسی خود را از دست خواهند داد. زمینه های از دست دان این  اعتبار سیاسی را در تظاهرات و مبارزات مردمی و سراسری دی ماه اخیر شاهد بود یم . در حال حاضر باید از هرگونه مبارزه طبقه متوسط واصلاح طلبان و طرحهای آنان که خود بخود منجر به تضعیف ولایت فقه و سپاه پاسداران می شود حمایت کرد ، اما باید رهبری احتمالی آنان بر مبارزات مردم ایران بعنوان خطری  تلقی شود ، خطری که می تواند حاکمیت و دخالت دین و مذهب در امور اجرایی وسیاسی کشور را بازهم تداوم دهد .
  • 4-حاشیه نشینان شهری اینان که جمعیتی بالغ بر 14 میلون نفر هستند ، می توانند نقشی دوگانه بازی کنند ، اگر مبارزات سازمان یافته ای بر علیه ج.ا. به راه بیفتد ، اینان بعنوان کسانی که هیچ چیز ، نه حقوق و نه پس انداز و نه خانه و نه سود سهام ندارند که از دست بدهند به شجاعانه ترین مبارزه بر علیه ج.ا. دست خواهند زد . اما در صورت فقدان مبارزه ای سازمان یافته و در صورت خلاء قدرت و هرج و مرج  ناشی از ناکارآمدی رژیم در چرخاندن امور ، این 14 میلیون خطر بزرگی در پذیرش حمله خارجی و بازگشت سلطنت و طرحهای منجر به وقوع جنگ داخلی در ایران خواهند بود .

نتیجه گیری : فرزندان انقلاب بهمن کارگران ، حاشیه نشینان شهری ، روشنفکران و دانشجویان وفعالان مبارزات اجتماعی و طبقه متوسط در مبارزه خود برای برون رفت از بحران و سرنگونی ج.ا. رودروی ” فرزندان خمینی ” متشکل از حدود یک میلیون “کارگزاران سیاسی ” ولایت فقیه ( سپاه و بسیج ) ” و روشنفکران اصولگرا ” قرار گرفته اند   اینان پوسته سخت حامیان رژیم می باشند . خورده بورزوازی سنتی که سهم عمده در تشکیل نیروی کار و مولد فرهنگ غالب بر نگرش سیاسی  و زیست و زندگی  اکثریت عددی مردم ما هستند نیز مانع اساسی  در مبارزه بر علیه رژیم اهریمن می باشند که اینان فقط پس از رسیدن به این واقعیت که نظام بعدی ، نظام سیاسی ملی گرا و نه وابسته و بعد ازاینکه در تورم و بحران اقتصادی و اجتماعی هر آنچه که دارند از دست بدهند زمینه عدم حمایت فعال اشان از رژیم از میان خواهد رفت .

 منابع آماری و جداول  نوشته از  این مقاله گرفته شده است 

Tagged as: , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

Categorised in: فرهنگ ، تاریخ و جامعه, اقتصاد سیاسی, تحلیل سیاسی هفته, سیاست

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

Start here

%d bloggers like this: