بنظر می رسد که برای کند و کاو در دلائل سردی و گاها مواضع خصمانه دولت تاجیکستان بر علیه ج.ا.و روابط میان دو کشور همزبان و دو ملت برادر ایران و تاجیکستان باید از نخستین سالهای بعد از فرو پاشی “اتحاد جماهیر شوروی ” آغاز کرد . ” تاجیکستان ” قبل از آن کشوری مستقل به حساب نمی آمد و بعنوان عضوی از ” اتحاد جماهیر شوروی ” قدرت تعیین سیاست گذاری مستقل در روابط خارجی را نداشت . تنها در سال 1991 و بعد از ” فروپاشی ” بود که این کشور به مانند سایر کشورهای سابق شوروی ، اعلام استقلال کرده و زمینه های برقرای ارتباطات دیپلماتیک را البته بطور نسبی با جهان خارج پیدا کرد .
” اگر ” دری ” صحبت نمی کنید ، نمی توانید از خدمات ما استفاده کنید “
سال 1991 است برای ادامه تحصیل و بعنوان خبرنگار و محقق مستقل در ” دوشنبه ” پایتخت کشور ” تاجیکستان ” بودم ، در آنزمان هنوز زبان روسی را درست حرف نمی زدم و فرزند یکی از مهاجران فرقه که در زمان ” استالین ” به شوروی مهاجرت کرده بود برای من کار مترجمی را انجام می داد ، زمانیکه با و ی در دوشنبه بودیم و وی که به زبان دری کم و بیش صحبت می کرد به اداره مخابرات تلفن کرد تا مکالمه ای بین المللی را برای من سفارش دهد ، وی به حسب معمول که مکالمات رسمی و اداری بزبان روسی انجام می یافت به زبان روسی از کارمند مخابرات خواست تا سفارش مکالمه را بپذیرد که کارمند اداره مخابرات به وی گفت : سفارش مکالمه فقط به زبان ” دری ” پذیرفته می شود و اگر نمی توانید به این زبان صحبت کنید ،به شما سرویس نمی دهیم ، مترجم گوشی تلفن را به من داده و گفت : اکنون در تاجیکستان شما باید مترجم من شوی و من گوشی را گرفته و به زبان فارسی با خانم اپراتور صحبت کردم و وقتی که فهمید من ایرانی هستم دیدم که با چه شورو اشتیاقی با من صحبت می کند و گویا افتخار می کرد که با یک ایرانی طرف صحبت است . این شور و اشتیاق به ارتباط با ایرانیان و احترام عمیق تاجیکان به خود و مردم ایران را در همه جا می شد مشاهده کرد، زمانی در همان دوشنبه تاجیکستان و در بحبوحه جنگ داخلی خانمانسوز در آن کشور ، به چنگ تعدادی راهزن افتادم و وقتی به آنها گفتم : آیا تاجیکها با مهمان چنین رفتاری می کنند ” سر دسته آنان به محض اینکه فهمید من ایرانی هستم از فرط خجالت سرخ شدو معذرت خواست و گفت از همین الان در خدمت شما هستم و هر امری دارید بفرمایید، وی در برخورد با من از لغت ” حضرت ” استفاده می کرد ، لغتی که اینان برای اسم بردن از مشاهیر بزرگ فرهنگ و ادب مانند حضرت فردوسی و حضرت حافظ استفاده می کنند و من هم از همان زمان دیگر زبانم به گفتن لغتی غیر از ” حضرت ” برای یاد کردن از بزرگان ادب وشعر فارسی نمی چرخد .
در روز های سیاه جنگ داخلی زمانیکه شبه نظامیان دولت موقت برهبری “اسکندرف ” که بیشتر از شمال و مرکز و منطقه پا میر بودند با ” جبهه دموکراتیک خلق ” متشکل از شبه نظامیان مناطق جنوبی ” ختلان یا کولاب ” ، کمونیستهای سابق و ازبکهای ساکن تاجیکستان در جنگ بیرحمانه شهری بودند ، من ساکن منطقه ” علیشیر نوایی ” شهر دوشنبه بودم ، آپارتمانها معمولا درب چوبی داشت ، در یکی از این روزها زنگ خانه بصدا در آمد ، به مجرد اینکه در را باز کردم فرد مجروحی مسلح به ” کلاشنیکف ” بدون اجازه وارد خانه شد و گفت : ” خواهشا به من جا بدهید ، اگر مرا پیدا کنند می کشند “، براحتی از ظاهرش می شد فهمید که وی از اهالی ” پامیر ” است و در زد و خورد مسلحانه محله به محله با طرفداران ” جبهه دموکراتیک خلق ” زخمی شده است . بداخل یکی از اتاقها رفته و در را هم به روی خود بست . تنها چند دقیقه بعد سروصدایی بلند شد و افرادی با خشونت به در آپارتمان می کوفتند ، من این بار در را نیمه باز کرده و زنجیر را نینداختم و تعدادی شبه نظامی را دیدم ، یک نفر بر زرهی هم جلوی درب ورودی مجتمع متوقف شده بود ، یکی از شبه نظامی ها اجازه سئوال و جواب به من نداد و با لگد به در زده که زنجیر محافظ از جای خود کنده شده ودر باز شد ، وی بافریاد پرسید : یک جوان زخمی از دست ما فرار کرده ، مسلح و خطرناک است ، آخرین بار در این ورودی دیده شده است ، ما باید خانه شما را بگردیم تا مطمئن شویم که در خانه شما نیست ، اواز ظاهر من فهمید که ” تاجیک ” نیستم و پرسید ” از کجایی ؟ افغان هستی ” ( در آنزمان بعضی دانشجویانیکه در زمان شوروی و دولت ترکی و .. از افعانستان به تاجیکستان امده بودند ساکن دوشنبه بودند ” گفتم : نه من و خانواده ام ایرانی هستیم ، سر دسته شبه نظامیان گفت : حضرت آقا به شما و خانواده اتان اسائه ادب نمی کنیم راحت باشید ، ببخشید که با لگد به در زدم ، هر امری داشتید یا هر مزاحمتی برایتان فراهم شد به مرکز انتظامی منطقه اطلاع دهید همه ما در خدمت شما هستئیم . اگر می خواهید ، بفرمایید یا زنجیر در را برای شما تعمیر کنیم ، من هم که از وحشت در حال قالب تهی کردن بودم تشکر کرده و گفتم نیاز نیست به کارتان برسید و به همین راحتی و بخاطر ایرانی بودن خود و خانواده از درد سر رها و آن جوان مسلح مجروح از مرگ حتمی نجات پیدا کرد . در را بسته و شروع به پانسمان میهمان ناخوانده مجروح کردم و از خونریزی بیشتر وی جلوگیری کردم و او شبانگاهان بسیار دیر وقت ، خانه ما را ترک کرده و تاریکی شب پیوست .
این عشق و علاقه به ما ایرانیان نه فقط در میان مردم کوچه و بازار که در میان سیاستمداران و فعالان سیاسی و ادبی تاجیک نیز به چشم می خورد ، تاجیکها که برای سالیان دراز در محاصره فرهنگی – ادبی بوده و با ازبکستان نیز در رقابتی سیاسی و حتی مخاصمه ارضی داشتند ، اکنون حس می کردند که با یاری گرفتن از ایران و ایرانی و دولت ایران و به مدد گسترش ارتباطات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خواهند توانست گذشته با شکوه خود را که به آن فرهنگ نیاکان می گفتند را زنده کرده و بقول خودشان ادعا کنند که تاجیکان نیز برادرانی در جهان و سرزمین پهناور ایران دارند .
شور و اشتیاق تاجیکها در گسترش ارتباط با ایران نیز در سطوح دیپلماتیک وسیاسی نیز براحتی قابل مشاهده بود و این موضوع را در حضور ایران بعنوان یکی از طرفین مذاکرات برای پایان دادن به جنگ داخلی می توان نشان داد ، با اینکه ایران هیچ مرز مشترکی با ” تاجیکستان ” نداشت اما حضور فرهنگی و علاقه سیاست مداران تاجیک به ایران و ایرانی در سطحی بود که دولت موقت تاجیکستان همیشه برای حضور ایران در مذاکرات آشتی دفاع می کرد و ج.ا. تا پایان جنگ داخلی و تشکیل دولت آشتی ملی در سال 1997 ازعوامل موثر در صحنه سیاست داخلی و خارجی ” تاجیکستان ” بود .
اکنون شمای مخاطب می توانید زمینه های قوی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ، گسترش روابط فی مابین دو دولت و ملت ایران و تاجیک را در نخستین سالهای استقلال کشور تاجیکستان در یابید ، اما امروز چه اتفاقی افتاده است که رسانه های رسمی تاجیکستان ، به تبلیغات ضد ج.ا. دامن می زنند ؟ چه اتفاقی افتاد که آن همه شور و اشتیاق تاجیکان برای گسترش ارتباطات با ایران و ایرانی تا حد اعلام اتحاد دو کشور ، به وضعیت امروز رسیده که ایرانیان حتی یک مدرسه برای آموزش دادن زبان وخط فارسی به همزبانان خود ندارند ؟ در حالیکه ” ترکیه ” صاحب چندین مدرسه ابتدایی و متوسطه در تاجیکستان است وفرزندان تاجیک در آن کشور به زبان ترکی آموزش یافته و عملا تحت آموزش های ” پان ترکیستی ” قرار می گیرند ؟
در سال 1998 و بعد از تشکیل دولت اشتی ملی به مناسبتی با رییس اداره ” تهیه و توزیع مواد مصرفی و صنعتی ” تاجیکستان صحبت می کردم و وی گفت : من به این نتیجه رسیده ام که برادران ایرانی و همزبان ، برای ما تاجیکها خاک سیاه هم به بار نخواهند آورد و جز سیاهی و بدبختی ار این ارتباط نصیب ما تاجیکها نخواهد شد .
وقایع میان سالهای 1991 تا به امروز روابط میان ایران تاجیکستان را به حدی تضعیف کرده است که زمانی در حدود سالهای 1998-1999 که به همان اداره مخابرات تلفن کرده و به زبان دری درخواست مکالمه بین المللی کردم ، با این جواب روبرو شدم که : زبان رسمی ما زبان روسی است و لطفا تقاضای خود را به زبان روسی ارائه دهید .
اکنون ” دولت تاجیکستان ” مخالف اساسی حضور ایران در ” پیمان شانگهای ” است و دولت ” امام علی رحمان ” رییس جمهور تاجیکستان ، بارها به موضع گیری های ج.ا. در مورد مسائل فی ما بین اعتراض جدی کرده است .
براستی چه اتفاقی افتا د که مردمی با آن همه شور و اشتیاق ، دولتمردانی با آن همه تمایل برای گسترش ارتباطات را از دست دادیم ، کدام طرف مقصر بود ، این موضوع را در بخش دوم پی خواهیم گرفت .
Leave a Reply