. روحانیت حاکم در اساس و بالاتر از همه منافع قشر”روحانی ولایی” با لعابی ازخرافات شیعه را دنبال می کند اما در یارگیری های اجتماعی باید با اقشار و سازمانها و طبقاتی ، وحدتهایی داشته باشد تا بتواند چرخ امور سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را بچرخاند ، بوجود آوردن وحدت سازمانی میان منافع قشر بشدت عقب مانده و خرافاتی روحانیت و و منافع اقشار دیگری که به مانند روحانیت قشری و عقب مانده نیستند بخودی خود بحران زا است .
در این نوشته به نمونه هایی از بحران سازی روحانیت حاکم در سیاست گزاری های داخلی و روابط بین المللی که کشور را قطعا بسوی فجایع دهشتناک خواهند کشاند اشاره خواهد شد ودر باره نتیجه های محتمل چنین رویکردی صحبت می کنیم ونهایتا به نقش هر یک از جناحهای نظام حاکم بر ایران در مجری شدن این سیاستها و بر خوردی که مردم باید با چنین سیاستهایی داشته باشند خواهیم پرداخت .
ابتدا ئا باید این موضوع را مورد اشاره قرار دادکه بحرانی بودن اوضاع در کشور تحت حاکمیت نظام فقها امروزه به عبارتی آشنا در ادبیات سیاسی تبدیل شده که به طنز تحت عنوان ” شرایط حساس کنونی ” در فیلم و سریال و مقالات گاه و بیگاه آن را می بینیم و می شنویم و هر کدام از ما شاید آنرا به کار هم ببریم .
رهبران و دولتمردان اسلامی معمولا در اغلب سخنرانی هایشان از مردم می خواهند تا با توجه به ” شرایط حساس کنونی ” از تا کید بر روی خواسته های صنفی ، جنسی ، قومیتی ، مذهبی و طبقاتی اشان گذشته و در این سخن اشاره به بحرانی بودن شرایط کشور دارند . بنظر میرسد بحرانی بودن شرایط کشور، یکی از ادعاهایی است که رهبران نظام در موردش حق دارند و ادعا ی گزاف نمی کنند .
ماهیت بحران در نظام هم نه آنطور که خود اینان ادعا می کنند از توطئه های دشمن که از ماهیت چند گانه نظام اسلامی بر می خیزد و طبیعی است که مخالفان داخلی و خارجی نظام هم هر کدام در راستای منافع خود از این شرایط بهره می گیرند .
اولین و مهمترین منبع بحرانزا در ج.ا.
. روحانیت حاکم در اساس و بالاتر از همه منافع قشر”روحانی ولایی” با لعابی ازخرافات شیعه را دنبال می کند اما در یارگیری های اجتماعی باید با اقشار و سازمانها و طبقاتی ، وحدتهایی داشته باشد تا بتواند چرخ امور سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را بچرخاند و بوجود آوردن وحدت سازمانی میان منافع قشر بشدت عقب مانده و خرافاتی روحانیت و و منافع اقشار دیگری که به مانند روحانیت قشری و عقب مانده نیستند بخودی خود ، بحران زا است .
قبل از همه روحانیت حاکم برای گرداندن دستگاه عریض و طویل وزارتخانه ها و آموزش و پرورش و دانشگاهها و سیستم درمانی به اقشار متوسط نیاز دارد ودر مقابل باید به آنان امیتاز هایی بدهد و در همان حال این اقشار بشدت غربگرا ، ضد خرافات مذهبی و طرفدارساز و کارهای نسبتا دموکراتیک در انتخابات ها وگرداندن امور جاری کشور هستند .که خود را در حمایت میلیونی این اقشار از اصلاح طلبان بخصوص در راهپیمایی های صلح آمیز 1388 نشان داد. بخشهایی از اینان از نظر سیاسی حتی گرایشهایی به طرفداری از نظام سابق دارند. دستگیری دانشجویان ، خبر نگاران ، فعالان امور زنان و حصر ” میر حسین موسوی ” و کروبی بخشی از این سیاست ها است ، روحانیت در عین زمان گرایش به اجرای شریعت دارد و این دو رویکرد تناقض آمیزعملا رودر روی یکدیگر قرار می گیرند ، تضاد میان جمهوریت و حاکمیت اسلامی ریشه در این واقعیت دارد ، جمهوری اسلامی مجبور به حفظ ظاهر در استفاده از انتخابات و اجازه تحصیل زنان است وگرنه از نظر اجتماعی تمایل روحانیت حاکم به اجرای بی کم و کاست شریعت در همه حوزه های زندگی عرفی است . این است اولین منبع بحران زایی در جمهوری اسلامی
دومین منبع بحرانزا در ج.ا.
” بیت خامنه ای یا همان روحانیت حاکم بعنوان بازوی نظامی خود به ” سپاه پاسداران” نیاز دارد و سپاه نیز بعنوان یک سازمان نظامی در ازای حمایت خود از روحانیت خواهان داشتن امکانات اقتصادی و اقتدار سازمانی است که منجر به حاکمیت یکی از نا کار آمدترین بنگاههای اقتصادی یعنی ” قرار گاه خاتم النبیا” بر پهنه های وسیعی از ساخت و ساز و اکتشاف و واردات و صادرات کشور شده که در بحران اخیر سیل شاهد نا کار آمدی فعالیت های سازندگی سپاه بودیم بودیم. اقتدار سازمانی بعنوان یکی از منابع تولید قدرت ، خود به عامل تعیین کننده ای در تقسیم قدرت و ثروت تبدیل شده و”سپاه ” از آن بعنوان ابزاری برای حضور در همه صحنه های حیات سیاسی- اجتماعی بهره می گیرد
اغلب طرحهای جاده و سد سازی وریل گذاری و اکتشاف و استخراج نفت این نهاد نظامی بشدت نا کارامد ، ناتوانی خود را درزمان حوادث طبیعی و فوق العاده براحتی نشان دادند ، رقابتهای ناسالم اقتصادی با بخش خصوصی و سرکوب میل به سرمایه گذاری آزاد از سوی کارافرینان و متخصصان که در گرایش های سیاسی داخلی نیز حامی اصلاح طلبان هستند خود نیز بحران زا و مشکل افرین هستند، اینست دومین منبع بحرانزا در ج.ا.
سومین منبع بحرانزا در ج.ا.
جمهوری اسلامی بیشترین امکان حمایت توده ای خود را از میان تولید گران سنتی و معتقدان به خرافات دینی که در حوزه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز بشدت محافظه کار و ارتجاعی هستند می گیرد ، حمایت از شیعیان منطقه ، ملی گرایی شیعی که بزرگی ایران را در گسترش نفوذ شیعه در کشورهای اسلامی می بیند و سرکوب گرایشهای اقتصادی و سیاسی مدرن ومتجدد از خواسته هایی است که این اقشار دارند که خود را در سرکوب گرایشات آزادی زنان ، سرکوب بهایی و درویش و اقوام و سنی های کشور نشان می دهد . در این مورد روحانیت حاکم هیچ تضادی با این اقشار ندارد و هردو در این مورد بطور کامل همسو هستند ، فرزندان این اقشار هیزم آتش جنگهای منطقه ای رژیم در سوریه و عراق بوده ودر داخل هم از اینان بعنوان چماقدار و زندانبان و بازجو وشکنجه گر و نیروی انتظامی سوء استفاده می شود ، اما منبع بحران زایی در این ارتباط از آنجا بروز می کند که ج.ا. بر خلاف ادعاهایش نتوانسته از نجارو بقال وآهنگر و صاحبان کارگاههای خرد در مقابل هجوم واردات که مجریان آن نیز خود کارگزاران نظام و بعضا شرکتهای صادرات واردات وابسته به سپاه هستند دفاع کند و در ارتقا تولید و توزیع گران سنتی و کشاورزان به سوی تولید و توزیع مدرن قدم از قدم بردارد بر اساس یک آمار منتشره در طول 40 سال حاکمیت ج.ا. ، فقط 5 تا 7 درصد تولید گران سنتی توانسته اند کسب و کار خود را از شکل سنتی به شکل مدرن و مطابق با استاندارد های بین المللی ارتقا دهند واکثر این افراد و اقشار در مقابله با واردات کالا و محصولات کشاورزی و گوشت و محصولات مصرفی توان نداشته و کار و کسب خود را از دست داده اند، حاکمیت از سوی دیگر و در همان حال سعی دارد در پاسخگویی به نارضایی اقتصادی اقشار سنتی و محافظه کار اجتماعی ،خشم آنان را متوجه طبقه متوسط و مرفه کرده و انان را مقصر اصلی اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی نشان داده و از اینان بعنوان چماق سرکوب در تصفیه حسابهای سیاسی استفاده کند ! در حالیکه اگر صاحب کار گاه خرد ، اگر صاحب یک مغازه ، آهنگری ، نجاری زیر فشار وامهای 20 و 30 در صدی له میشود و توان مقابله با واردات را ندارد ، مقصر آن نه اقشار متوسط و نیمه مرفه که بانکها و شرکتهای واردات و صادراتی هستند که عمومامتعلق به نهادها ، تولیت ها حوزه های دینی وبنگاههای اقتصادی سپاه هستند . اقشاری که از نظر فرهنگی بشدت طرفدار قرائت سنتی از دین بوده و ج.ا. را نماینده طبیعی نظرات سیاسی خود می دانند و د ر همانحال از نظر اقتصادی توسط همین نظام در حال نابود شدن هستند ، اینست سومین منبع بحرانزا در ج.ا.
چهارمین منبع بحرانزا در ج.ا.
کارگزاران دستگاه ایدئولوژیک نظام اسلامی یعنی آخوندها که نسل اول یا حداکثر دومی هستند که از روستاها به شهر ها مهاجرت کرده اند عموما دیدی بسیار بدوی و ابتدایی از دین و اسلام ونقش دین در سیاست دارند اما همین آخوندها با توجه به دین و مذهب حداکثری مردم ایران که شیعه جعفری است نقش اساسی در تولید گفتمانی دارند که ج.ا. بر اساس آن ارزشهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی خود را ایجاد ، توسط روحانیون تبلیغ و توسط سپاه وجوانان متعلق به اقشار سنتی اجرا می کند.
روحانیت شیعه و بخصوص بخش معتقد به ولایت فقیه همین روحانیت میداند در هر حکومتی بعد از ج.ا. نه تنها جایگاه سیاسی خود که امکانات اجتماعی خود را هم از دست خواهد داد، پس نه تنها منافع مادی که انگیزه های قوی فکری دارد که از حفظ و بسط قدرت این نظام در داخل و خارج دفاع کند ، بودجه های میلیاردی برای تبلیغ شیعه ولایی در سراسر جهان که منجر به کمبود بودجه برای آموزش و پرورش ، حقوق کارگران و بودجه عمومی دولت می شود خود یک منبع تولید بحران در درون ج.ا. است
چنین دستگاه فکری و کارگزارانی که شدیدا معتقد به اجرای شریعت بر اساس فقه شیعه هستند می خواهند جامعه ای را اداره کنند که ، دارای یک طبقه متوسط بشدت غربگرا ، پر مصرف ، متجدد با نیاز به رابطه اقتصادی فعال با آمریکا و اروپا است و از سوی دیگر حضور شرکت های آمریکایی و اروپایی را منجر به رشد غربگرایی وافزایش نفوذ اقشار متجدد میداند ، طبیعتا دچار سردرگمی برای تولید گفتمانی التقاطی و پر تناقض میشود که خود بر بحرانهای دستگاه فکری و ایدئولوژیک حاکم می افزاید . موضوعی که اخیرا در مورد مسابقه برنده باش که طی آن شرکت کنند گان در مسابقاتی شرکت می کردند که از نظر فقهی حرام است ، موضوع سود سپرده ها و وام بانکها که اینان آنرا ربا می دانند و همه اشان از بیت خامنه ای و حوزه های علمیه و قوه قضاییه و تولیت ها از همین روابط ربایی سودهای سرشار میبرند بحرانهای اساسی در اداره روابط اقتصادی کشور بوجود می آورد تضاد میان کارگزاران و مدیران دولتی که دارای نظرات مغشوش در باره اقتصاد اسلامی هستند و تلاش برای بوجود آوردن اقتصاد اسلامی در سیستمی که در تحلیل نهایی سرمایه سالار است اینست چهارمین عامل بحرانزا در جمهوری اسلامی که به نا کار آمدی اقتصادی نظام منجر میشود .
منابع بحران سازروابط خارجی و فرامرز
احساس خطر روحانیت و اقشار سنتی برای حیات اجتماعی خودو عدم موفقیت در جذب اقشار متجدد در داخل کشور باعث شده که اینان مجبور باشند به گسترش فرامرزی و شیعه گستری جهانی، برای پیدا کردان متحدانی فراتر از مرزهای ایران در میان اقشار عقب مانده از هزاره های افغانستان و شیعیان پاکستان و نیجریه و حتی سودان روی بیاورند . روحانیت شیعه با امید به جلب مسلمانان سایر کشورها از آفریقا تا آمریکای لاتین و اقیانوسیه و عراق و سوریه و لبنان تلاش می کند .
” خامنه ای ” با نگرش جلب نظر مسلمانان جهان است که شعار ضد اسراییلی می دهد و بر علیه آمریکا نعره می کشد و این خود باعث دشمنی کشورهای منطقه ، اسراییل و آمریکا با این نظام شده است .
تحریمها ، انزوای دیپلماتیک و بحران اقتصادی ناشی از دخالت در امور دیگر کشورهای که عموما هم بحران زده اند اینست پنجمین منبع بحران زا در جمهوری اسلامی
نتیجه گیری : ایجاد بحران از سوی ج.ا. نه از روی قوت وقدرت که نقطه ضعف مادرزادی این نظام است که بدلایل اجتماعی آن اشاره شد . بحران سازی در ج.ا. تلاش روحانیت در حال مرگ است که بنابر روش از این ستون به ان ستون فرج است ، با هر تلاش سعی دارد مدتی مرگ خود را عقب بیندازاد و این تلاشها نه آنطور که خامنه ای می گوید ” تمدن سازی اسلامی – ایرانی ” که اساسا به دست و پا زدن موجودی رو به مرگ شبیه است و روی به بازسازی ونوسازی و تجدید حیات ندارد .
نمود هایی از بحران های روزمره ای که ج.ا. یا خود بوجود میاورد و یا جامعه هر روزه و در زندگی روزمره با آن روبروست
- سرکوب زنان : زنان برای اولیه ترین خواست های خود که انتخاب پوشیدن یا نپوشیدن روسری و مقنعه است بادستگیری و سرکوب روبرو هستند ، دستگیری دهها زن و دختر در چند سال اخیر ، کتک زدن زنان و دختران در معابر عمومی ، هجوم و توهین عناصر عقب مانده اجتماعی به آنان ، تحت عنوان آتش به اختیار ، جامعه را در حالت تنش خطرناک و روز مره قرارداده است . دستگیری زنان آزاده مانند نسرین ستوده و نرگس محمدی و آتنا دائمی و دهها زن روشنفکر و فرهیخته ، عموم زنان اقشار متوسط را به حکومت بشدت بی اعتماد کرده است .
- سرکوب دراویش ، بهایی ها و دگر اندیشان . هر از چند گاهی چنین درگیری هایی باعث سرکوب دهشتناک دگر اندیشان مذهبی و دینی و سیاسی شده و بازهم به تنش ها دامن میزند ،
- عدم تحمل دگر اندیشی حتی در میان هنرمندان ، گویند گان تلویزیونی و چهره های شبکه های اجتماعی :
- این حکومت حتی انتقادات نرم و بسیار ملایم کسانی مانند مهناز افشار در حد پست توئیتر را تحمل نکردند و با وصل کردن توئیت وی به قتل طلبه همدانی عملا وی را مجبور به فرار از کشور کردند ، ” عادل فردوسی پور را که گاها در برنامه پر مخاطب ” نود ” انتقاداتی بسیار محافظه کارانه میکرد عملا به خانه نشینی وادار کردند ، حتی از چهره هایی که اصلا سیاسی نیستند و در وادی ورزش کاری غیر حرفه ای و حتی در مواردی خلافکاری مشهورند خواهان آن هستند که به حمایت از نظام روی بیاورند ، در این مورد و با توجه به تلاشهای سردار کشته شده سپاه ” حسین همدانی ” تلاش دارند تا حتی خلافکارها نیز حمایت علنی خود را از ج.ا. اعلام کنند که در این ارتباط فردی با نام ” هانی کرده ” به سوریه میرود و رخت سپاهی می پوشد و آنطور که همه جا می گویند درهای خلاف و تلکه گیری از هفت سو برایش باز می شود و در مقابل در همین قشر و دسته ، ” وحید مرادی ” و یا ” بهروز حاجیلو ” که زیر بار همکاری با دستگاه نمی روند وحاضر به جنگ در سوریه نمیشوند و بر روی اصالت های ایرانی خود تاکید بیشتری دارند به توطئه های عجیب گرفتار آمده و ” وحید ” در زندان کشته می شود و ” بهروز ” بعنوان قاتل طلبه همدانی در درگیری کشته می شود، در حالتیکه شاهدان می گویند ” وحید” زخمی کشنده برنداشته بوده و با رساندن بموقع به مراکز درمانی نجات می یافت و یا می توانستند ” بهروز ” را با پرتاب یک نارنجک محتوی گاز اشک آور و یا محتوی گاز های بیهوش کننده ، دستگیر کنند . دستگاههای اطلاعاتی نظام با کشتن این دو به ورزشکاران ، گنده لاتها و افرادی از این دست هشدار دادند که باید زیر لوای سردار همدانی بیایند و یا سرنوشت ” وحید ” و ” بهروز ” در انتظارشان است و به توطئه گرفتار آمده و کشته می شوند . این خود شکل دیگری از بحران سازی است که جامعه را در حالت تشنج نگه می دارد و طبیعی است هر موجود زنده ای که دائما و بی وقفه در حالت تشنج و بحران بسرببرد طبعیتا در مقابل حوادث و اتفاقات زمینه اضمحلال و نابودی بیشتری دارد .
بر این مبنا حکومت اسلامی ، نظامی سیاسی با سیاستهای داخلی خود جامعه ای ملتهب و اقشاری که در مقابل یکدیگر ایستاده اند ساخته و از سوی د یگر با بحران سازی های منطقه ای و بین المللی خود کشور را در معرض تهدیدهای قدرتهای قوی بین المللی مانند آمریکا و منطقه ای مانند عربستان و اسراییل قرارداده است . بنظر نمیرسد خصیصه بحران سازی تا زمانیکه این نظام بر ایران حاکمیت دارد ، از بین برود و چنین حکومتهایی تا کشور را به جنگ داخلی ، تجزیه وحمله خارجی که منجر به نابودی خود رژیم هم خواهد شد نکشانند آرام نخواهند نشست . کلید اصلی حل بحران در دست توانای مردم ایران است و آن خلع قدرت رهبران نالایق نظام اسلامی حاکم بر ایران است .
Leave a Reply