- تفکیک دقیق معنایی چند عبارت کلیدی به کار گرفته شده در این نوشته :
طبقه یا اقشار متوسط : برخلاف نظراتی که از سوی بعضی گرایشات عوامگرایانه مطرح می شود ، جمعیت کشور ما به دو بخش 1% مرفه و 99% جمعیت فقیر و بیچیز تقسیم نشده و بحز کارگران و سرمایه داران ، مستضعین و مستکبران ، دهها قشر و گروه اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در میان جمعیت 80 میلیونی ایران وجود دارند که دارای موضعگیریهای سیاسی و حتی تلقی های مذهبی و لاجرم کنش های اجتماعی و سیاسی متفاوت هستند . در میان کارگران و سرمایه داران نیز گریشهای سیاسی اجتماعی کاملا متفاوت بچشم می خورد .
مثلا در یک تقسیم بندی کلی در ایران امروز، هر کس که دارای یک در آمد ثابت ماهیانه بیشتر از 4-5 میلیون تومانی ، محل سکونت متعلق به خود و یا حتی استیجاری و یک اتومبیل حتی فرسوده و قدیمی و پس اندازی باشد که با آن بتواند مقداری ارز و یا سکه طلا بخرد و یا صاحب 50-40 میلیون تومان سهام شرکتهای سوده ده باشد ، وقتی خود را با 20 میلیون حاشیه نشین شهری که نه تنها پس اندازی ندارند که اصلا در آمد ماهیانه ندارند و اساسا شغل هم ندارند ، سقفی بالای سر ندارند ، درآلونکی که برای خود ساخته اند حق استفاده قانونی از آب و برق و تلفن ندارند و حق بازنشستگی و بیمه و حق اولاد ندارند وهر لحظه ممکنست بولدزرهای شهرداری مثل ” آسیه پناهی ” آلونک را بر سرشان خراب کنند ، مقایسه می کند ، وقتی خود را با کارگران شاغل در کارگاههای زیر ده نفر که قرار داد سفید امضا به کارفرما داده و از شمول بسیاری از قوانین کار ” ج.ا.” خارج است مقا یسه می کنند که حقوق ماهیانه اشان گاها 800-700 هزار تومان در ماه است ، طبیعی است که خود را نسبت به آنان جزء اقشار مرفه و خوشبخت و بر خوردارتر از بسیاری از حقوق اجتماعی و اقتصادی بدانند . در اثبات این تفاوت به مصوبه اخیر دولت برای دادن ” وام اجاره ” بر روی داشتن در آمد ثابت ” تاکید شده است و این خود دادن امتیازی به کارمندان دولت و طبقه متوسط است که آنانرا از پیوستن به تظاهرات احتمالی تهیدستان و حاشیه نشینان بازدارد . هر چند که کارمزد 13 تا 18 درصدی که به این وام تعلق میگیرد خود حدیث مفصل دیگری در خالی کردن جیب همین بخش از مردم است و دولت نیز که برای تامین این مبلغ کلان به چاپ اسکناس دست میزند به تورم دامن زده و سفره فقیرانه مردم دهکهای پایین را بازهم خالی تر می کند . به هر حال از یاد نبریم که این وام به آن حاشیه نشین شهری و یا کارگری که با قرار داد سفید امضا دارای درآمد ماهیان00 8—700 هزار تومان است تعلق نمی گیرد .
این جمعیت عظیم شهری و روستایی هر چند که ممکنست مطابق تعریفهای بین المملی، فقیر باشند ، ویا مانند همان حاشیه نشین و یا کارگر کارگاههای کوچک از بسیاری از حقوق اجتماعی بر خوردار نباشند ، اما جایگاهی که برای خود تعریف می کنند کاملا متفاوت والبته فراتر از جایگاه اقشاری است که هیچ چیز ندارند و این دسته از مردم درست بدلیل فراتر دانستن خود از حاشیه نشین و کارگر سفید امضا و.. ، سمتگیری های سیاسی- اجتماعی اشان نیز متفاوت است .
وقتی در باره این بخش از جمعیت حرف میزنیم ، یک شبکه دومیلیون نفری صاحبان مراکز خرد تولید و توزیع سنتی شهری و روستایی ، کشاورزانی که قدرت تولید محصولات کشاورزی و فروش آن رابطور عمده دارند و معمولا هم یک یا چند کارگر دارند و یا جمعیت عظیم کارمندان بانک و وزارتخانه ها و وکلا و و پرسنل وزارتخانه ها ( 22% از نیروی کار )نیز صادق است و می توان این جمعیت عظیم در ایران را اکنون و در یک تعریف کلی اقشار متوسط نامید. می خواهیم بگوییم همین اقشار که اکثریت جمعیت و سیاسی ترین ( البته نه فعال سیاسی ) در میان مردم ما هستند ، در تلاش اپوزیسیون و آمریکا برای روگردانی آنان از ” رژیم ” نهایتا و تا کنون جانب “رژیم ” را گرفته اند . اقشاری که در یک تعریف کلی و در درجات مختلف حامیان رژیم اسلامی بوده و فعلا و بدلائل مختلف سیاسی ، تاریخی ، اجتماعی و طبقاتی از ادامه حیات این رژیم دفاع کرده و یا به بیطرفی مثبت بسوی رژیم گرایش نشان میدهند .
رقص شتری : رقص ” شتری ، در ادبیات فارسی ” به رقصی اطلاق می شود که نابهنگام و منجر به نتایج مهلک گردد ، اما در این نوشته دست و پا و گردن دراز و نامتجانس و ظاهر نامانوس شتر در یک رقص مضحک ، مورد نظر بوده و اینکه اگر شتر با چنین ظاهری ” لندهور ” ، به رقص در آید ، آن رقص نه تنها مفرح ذات و ممد حیات نیست که آزار دهنده و مهوع خواهد بود ، اما منظوراز رقص شتری در خیابانهای نیویورک ، به رقص یک ایرانی مفروض مقیم آمریکا اطلاق می شود که مانند شخصیت کمدی سینمای ایران ” باقر زاده ” خود را به ناگهان آزاد شده و مستخدم یکی از بزرگترین رسانه های خبری ” آمریکا و آزاد شده از تحقیرهایی ( حجاب اجباری ، صیغه مدت دار با مهریه معلوم و ….) که در جمهوری اسلامی کشیده ،در شهر ( نیویورک ) دیده و با هر ساز و آوازی ناخود آگاه به مانند شتری که برقصد ، برقص در می آید ویکی از زشترین تصاویر با ادعای ” مبارزه برای دفاع از حقوق زنان ” و با ارزوی ” رئیس جمهور ایران ” شدن شکل می گیرد .
دمیدن در کوره چهارشنبه های سفید : حرکت زنان در مبارزه با حجاب اجباری حرکتی سیاسی ودر راستای آزادی زنان ونوزایی فکری ایرانیان است ، اما وقتی که همین حرکت به ابزاری در دست رقبای بین المللی و منطقه ای “ج.ا.” بعنوان کارت بازی و برای گرفتن امتیازات در مذاکرات فی مابین تبدیل شود ، آنگاه نه یک حرکت اصیل که حرکتی سفارشی است . به کار بردن اصطلاح دمیدن در کوره “چهارشنبه های سفید” به این موضوع ناظر است که کشور آمریکا و مشخصا دستگاه دیپلماسی کاخ سفید وایرانیان بودجه بگیر از این دستگاه ، با توجه به امکانات عظیم تبلیغاتی و رسانه ای که دارند به سوء استفاده ازحرکات اصیل زنان در مبارزه با ” حجاب اجباری ” پرداخته وبا وابسته کردن آن حرکت به رقابتهای میان آمریکا و پمپئو و برایان هوک با ” ج.ا.”عملا زمینه سرکوب خشن آنرا فراهم کردند .
- این مقاله در باره چیست ؟
این مقاله می خواهد این موضوع را مورد بحث قرار دهد که جمعیت کثیری از مردم ایران که با توجه به تعریف بالا می توان آنانرا اقشارمتوسط شهر نشین نامید در تلاشی که از سوی آمریکا ، بخشهایی از اپوزیسیون و حتی عربستان سعودی برای بر انگیختن آنان بر علیه ج.ا.” صورت گرفت ویک نمونه بارز این نوع حرکات را در سوء استفاده دستگاه دیپلماسی ” آمریکا ” از حرکت زنان مطرح کردیم در نهایت جانب ” ج.ا.” و نه اپوزیسیون را گرفته و البته در برگزیدن جانب ” رژیم ” هم با احتیاط عمل کردند. دستگیرشدن مفتضحانه ” روح الله زم ” نیز از ناامید شدن بسیاری از این بخش از ایرانیان از هر مبارزه ای بر علیه ” ج.ا.” نیز نقش مهمی بازی کرد .
طرح مسئله : شما مخاطب این مقاله که مسائل مرتبط با ایران را دنبال می کنید ، حتما بخاطر می آورید که بعد از اینکه در سال 2017 “برایان هوک” بعنوان مسئول امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا بر گزیده شد ، دستگاه دیپلماسی کاخ سفید ، با توجه به الگوی “ونزوئلا ” و با گوشه چشمی به وقایع28 مرداد 1332در ناراضی شدن اقشار میانی از دولت دکتر مصدق و از سوی دیگر در زمینه فساد و ناکار آمدی در دولت ” ج.ا” و همچنین مشکلات و کمبودهای ناشی از تحریمها ، سعی در بر انگیختن اقشار متوسط شهر نشین بر علیه ” ج.ا.” نمود . یکی از موضوعات مهمی که ” برایان هوک ” بر روی آن متمرکز بود مسئله حجاب اجباری و مبارزات زنان با پایگاه اجتماعی اقشار مرفه و نیمه مرفه برعلیه حجاب و گشت ارشاد بود .
در آن زمان تحلیل ،کاخ سفید با الگو گرفتن از فروپاشی شوروی و وقوع انقلابهای رنگی در کشورهای سابق اتحاد شوروی این بود و هنوز هم اینست که ، اقشار متوسط و مرفه که در آن کشورها بشدت طرفدار گسترش ارتباط با غرب و مشخصا آمریکا بودند ، در ایران هم توان ایجاد حرکات میلیونی و بوجود آوردن یک انقلاب رنگی بر علیه ” ج.ا.” را دارند و مدعی این تحلیل هم در میان ایرانیان ساکن آمریکا کسی نیست جز ” محسن سازگارا ” که با الگو گیریهای سطحی از تئوری های ” هانا آرنت ” معتقد است ، رژیم حاکم بر ایران یک رژیم ” توتالیتر ” و در فاز سوم و پایانی حیات سیاسی خود قرار داشته و با یک فشار سیاسی بر اقشار متوسط و تشدید تحریمهای اقتصادی ، این اقشار به خیابانها آمده و کار ” ج.ا.” تمام است .
دررد این تئوری نخ نما ، بارها گفته ایم که فرق اساسی ” ایران ” با کشورهایی که در آنها ” انقلاب مخملی” صورت گرفته ، وجود اقشار سنتی در ایران است که حدود 40%نیروی کار و مولد ثروت را در ایران تشکیل می دهند و از نظر فرهنگی بر اکثریت قاطع جمعیت درایران هژمونی فرهنگی دارند و بنابراین الگوی پیشنهادی ” سازگارا” و کسانی که خواهان عبور ” صورتی ” از این نظام هستند ، کار نمی کند و در مورد مشخص حرکت زنان وچهارشنبه های سفید و …هم مشاهده کردیم که اکثریت عظیم جمعیت زنان از این حرکات پشتیبانی نکرده و این حرکات با بوجود آوردن هزینه های زیاد در زندانی و گرفتار شدن تعدادی از زنان و دختران شجاع ما شکست خود .
با اطمینان میشود گفت که نه تنها این حرکت ، هر حرکت دیگری که مورد پشتیبانی وسیع دولتهای متخاصم با ” ج.ا.” صورت گرفته و رهبران آن از اقشاری باشند که بدون مهابا از ضدیت با سنتهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی دم زده و وابستگی خود به ” آمریکا ” را فریاد میزنند ، محکوم به شکست است و جز در حالت حمله نظامی آن کشورها به ایران راه بجایی تخواهد برد .
درست درآن شرایط بودجه معینی نیز برای برانگیختن و تحریک اقشار متوسط بر علیه ” نظام ” هزینه شده و حرکتی تحت عنوان ” چهارشنبه های سفید ” شکل می گیرد . این حرکت در نهایت و فقط توانست در میان لایه هایی از زنان متعلق به اقشار مرفه و لایه میانی ساکن شهرهای بزرگ رسوخ کرده واین عناصردر مواردی هم در مبارزه خود چنان سست عنصر بودند که بسیار زود هم به معذرت خواهی برخواسته واز ادعاهای خود عقب نشینی کردند . زنان زندانی ومبارزی مانند ” نرگس محمدی ” ، ” نسرین ستوده ” ، ” آتنا دائمی ” ، گلرخ ایرایی ” و دهها زن قهرمان دیگر هرگز خود را به وابستگی به حرکاتی از این دست آلوده نکردند . این حرکت هرگز نتوانست بصورت میلیونی در میان زنان ایرانی رسوخ کند ویکی از دلایل اصلی این شکست ، همان وابسته بودن آن و مشکوک بودن سردمدار این حرکت به هماهمگ کردن خود با منافع کشورهای دیگر بود . ضربه ای که ” این حرکت و سردمداران ایرانی و خارجی آن ” به مبارازات زنان بر علیه حجاب اجباری زدند ، کم از ضربه ای که رژیم ، خود به مبارزات زنان میزند و زده است نبود ! اینان باید روزی جوابگوی این اشتباه خود که تن به خیانت میزند باشند .
مثلا ” مسیح علینژاد ” در یک ویدیوی تبلیغی از مصائب زنان و خودش حرف میزند و منجمله از ” حاملگی قبل از ازدواج” نام برده و برخورد منفی جامعه با این موضوع را به تمسخرمیگیرد ! تو گویی که میلیونها زن ایرانی نیز مانند ایشان در آمریکا زندگی کرده و فرهنگ آمریکایی را پذیرفته وتنها مشکل حاکمیت ” ج.ا.” است . این برخورد ، خود شکلی از همان فرهنگ صدوربی مهابای فرهنگ و شیوه زندگی آمریکایی و اروپایی به کشورهای دیگر است که اکنون توسط ارتش و کودتا اجرا شدنی نیست و توسط عناصر ی مانند ” مسیح ” اجرا می شود و نتیجه آنهم تحریک اقشار سنتی بر علیه هر چه که نام مدرن وتجدد دارد است اما بر عکس به همگرایی بیشتر نیروهای مدافع نظام منجر می شود .
اقداماتی که برای ایرانیانی از این دست حقوق و خانه واتومبیل و زندگی سبک آمریکایی به بارآورد و برای دختران و زنان مبارز ما و همچنین ” برادر ایشان حبس های ده وپانزده و بیست ساله ! و اساسا یکی از دلایل عدم حمایت زنان بصورت میلیونی از فداکاری های زنان قهرمان در مبارزات ضد حجاب اجباری شائبه وابستگی افراد خارج نشین و مدعی سردمداری این حرکات بود .! می توان پا را فراترهم گذاشت و رهبران چنین حرکاتی را با توجه به تاکتیک اشتباه خود در هماهنگی با وزیر امور خارجه آمریکا و ” برایان هوک ” مسئول شکست تلاشهای فداکارانه زنان و دختران قهرمان ایران دانست و چرا نباید شک کرد که انگیزه اصلی چنین کسانی از همه این تحرکات ، کسب امکانات شخصی بوده است و اکنون که سیاست آمریکایی ها بدلایلی که در زیر خواهد آمد عوض شده دیگر ار آن شلتاق بازی ها هم در خیانهای نیویورک نیز خبری نیست ؟
پس بدون اینکه بخواهیم به مبارزات اصیل زنان بر علیه حجاب اجباری خدشه و شک و شبهه ای وارد کنیم ، می توان بضرس قاطع ادعا کرد که آمریکا توسط ایرانیان مستخدم خود ” ایرانیان فعال در اندیشکده ها و صدای آمریکا و…..) سعی در تیزاندن آتش مبارزات زنان بعنوان بخشی از اقشار متوسط بر علیه حجاب اجباری کرد . هر روزه و بیست و چهار ساعته ویدیو هایی از برخورد گشت ارشاد و حزب اللهی ها با زنان در شبکه های اجتماعی مستخدمان صدای آمریکا و توئیتر و …. منتشر می شد ، حکومت از آنسو نیز با دستگیری و دادن احکام طولانی و ضرب و شتم وحشیانه زنان و دختران در خیابانها و در مقابل چشم جهانیان به این موضوع واکنش نشان میداد. ” مایک پمپئو” و دونالد ترامپ ” از آنسو از این حرکات حمایت کرده و در یک نتیجه نهایی زمینه رویگردانی و تنفر اقشارسنتی و حتی اقشار متوسط را را از چنین حرکاتی فراهم میکردند .
از یاد نبریم که اقشار سنتی در ایران با توجه به نفوذ دین و مذهب در همه ارکان فرهنگی و زندگی اجتماعی ، بر حیات سیاسی و اجتماعی ما ایرانیان تفوق داشته و عموم جامعه ایرانی و بخصوص اقشار متوسط جرات درافتادن با ارزشهای مذهبی و مشخصا شیعی را ندارند و در هر مناسبتی که اقشار سنتی و مشخصا ” آخوندها ” فریاد “واسلاما “، سر دهند ، معمولا می توانند حمایت افکار عمومی را جلب کرده و طرف مقابل خود را منکوب کنند .
چه شد که کشتیبان را سیاست دگر آمد ؟
بنظر میرسد که ” ج.ا.” در اواخر سال 2019 از سوی ” روسیه ” بشدت به حرکاتی از جمله ” منهدم کردن پهباد آمریکایی ” ، حمله به ” آرامکو ” ، حمله گروههای نیابتی ” ج.ا.” در عراق با پایگاهها و سفارت ” آمریکا در بغدا د تحریک شد .
جمهوری اسلامی و روسیه قصد داشتند که با حمله به نیروها و منافع آمریکا در منطقه ، احتمال خروج نیروهای آمریکایی در عراق را محک بزنند که آمریکا با کشتن ” قاسم سلیمانی ” به این تحرکات پاسخ خشن داده و طبیعتا در چنین جو و زمینه ای ، فضای روابط میان ” ج.ا.” و ” آمریکا ” ، حالت جنگی بخود گرفت .
جمهوری اسلامی در مقابل با تمام قوا سعی داشته که به اقشار متوسط و مرفه با گرایش فکری سکولار این پیام را بدهد که اینان بهتر است باسیاست کاری نداشته باشند ودر مقابل از بعضی از ریخت و پاشهای مالی بهره برند ، پیشفروش دهها هزار سکه ، اتومبیل ، سهام و اوراق قرضه با سود 15% و در همین روزها وام مسکن 50 میلیونی ، همه و همه کمک هایی است که نظام اسلامی به این اقشار برای حفظ دارایی های خود می کند ودر مقابل اینان نیز با عدم شرکت درانتخابات اخیر مجلس از یکسو نارضایی خود را نشان دادند و از دیگر سو امکان انتخاب شدن حداقلی نیروهای ” ولایی ” را فراهم کردند ،این خود نوعی توافق ضمنی این بخش از مردم با حکومت برای ادامه وضع موجود است . اما همین اقشار و جمعیت که به پای صندوقهای رای نرفتند ، برای خرید سکه و دلار و سهام شرکتهای دولتی چنان می دویدند وعجله ای نشان میدادند که در هیچ کجای دنیا دیده نمی شود !مشارکت در طرحهای حکومت در دادن پول نقد و دریافت اوراق پیش خرید سکه و اتومبیل و اوراق قرضه و سهام بخوبی بیانگر اعتمادنسبی و تمایل این اقشار به بقای این حکومت و ترس از خلاء قدرت است ، این موضوع اثبات می کند که این اقشار که عموما هم به شبکه های اجتماعی و رسانه های اپوزیسیونی دسترسی دارند در دعوای سخت میان این دو ( نظام و اپوزیسیون آمریکا نشین ، رادیو فردا ، ایران اینترنشنال ، صدای آمریکا ، شبکه منوتو ) جانب رژیم را گرفته و عملا به بقای آن رای دادند . از یاد نبریم که این اقشار با عدم حمایت از خیزشهای اعتراضی سالهای 1396، 1397، و آبان ماه 1398 عملا عدم حمایت خود از حرکات سرنگونی طلبانه و یا حتی اعتراضی بر علیه ” ج.ا.” را به اثبات رساندند .
در باره علت انتخاب این اقشاردر حمایت از حکومت می توان به واقعیت جنگهای داخلی در عراق و سوریه و افغانستان که مشخصا بعد از دخالت آمریکا صورت گرفته و اینکه بخش های اساسی اپوزیسیون ایرانی ، مورد حمایت عربستان سعودی و آمریکا هستند و عدم تمایل به در افتادن با اقشار سنتی و روحانیت که به معنای در افتادن با مذهب و دین است از جمله دلایل بیشمار این گرایش اشاره کرد .
با نگاهی به این واقعیات و بخصوص بعد از تشییع جنازه پر جمعیت ” قاسم سلیمانی ” ، آمریکا از خیزش اقشار متوسط بر علیه ” ج.ا.” ناامید شده و عملا زمینه فعالیتهایی مانند ” چهار شنبه های سفید ” و ” رقص شتری ” در خیابانهای نیویورک نیز منتفی شد .آری فعلا تا مرحله ای دیگر اقشار سنتی و متوسط ، جانب حمایت از رژیم را برگزیده اند و در ماههای آتی حکومت نیز به اینان آزادی ها و امکانات بیشتری خواهد داد. برای اینکه این جمعیت حداکثری و هژمونیک از مردم ایران ، رودروی حکومت ضد ملی و جابر و ستمگر “ج.ا.” بایستند هنوز به زمان بیشتری نیاز است تا اینان تمامی هر آنچه رااز مال و پس اندازو آبرو دارند در نتیجه ناکارآمدی سیاسی و اختلاس های حکومت از دست بدهند تا امیدشان از آخوندو ملا و حکومت اسلامی نا امید شود .
تلاش های آمریکا برای امتیاز گیری از حکومت و روی آوردن بخشهایی از اپوزیسیون به این سیاستها عامل موثر دیگر در رویگردانی این بخش از مردم از پیوستن به مبارزات سایر اقشار بر علیه ” ج.ا.” است ، که با انتخاب مجدد ترامپ بازهم به این پیچیدگی ها افزوده می شود و بنظر نمیرسد که ” خامنه ای ” نیزبصورت واضح ، روشن و در حرکتی چرخش گونه دست از مواضع خود بردارد . شاید شورشهای کورحاشیه نشینان و گرسنگان و سرکوب خونین آن از سوی حکومت در این بن بست تحرکی بوجود بیاورد که البته بازهم بر پیچیدگی اوضاع خواهد افزود ،در ایران امروز شرایط از یک انسداد سیاسی و آچمز شدن همه طرفین دعوا حکایت دارد ، هر کدام از طرفین ( آمریکا ، ” ج.ا.” ، اپوزیسیون آمریکا نشین ، اقشار متوسط ) که از پیروزی و غلبه خود دراین شرایط دم بزند ، لاف میزند و دیگر هیچ ، وضعیت فعلی اگر به انفجار اجتماعی منجر شود هیجکدام از ظرفین پیروز میدان نخواهند بود . .
،
Leave a Reply