مقدمه : شکی نیست که تغییرات بزرگ ژئوپولیتیکی در منطقه والبته کشور ما در بسیاری از موارد همراه با قدرتگیری دموکراتها در آمریکا بوده است . حزب دموکرات بعنوان یک عامل خارجی در باز شدن فضای سیاسی در ایران1342-1953 سال 1979-1357 ُ در « بهار عربی » در سال 2011 در مصر و همچنین قدرتگیری دولت انحصارطلب« نوری المالکی » در عراق نقش مهمی داشته است . همه ما نارضایتی « حزب دموکرات » در آمریکا از سرکوب جریان « اخوان المسلمین » در مصر توسط « ژنرال السیسی و حتی نارضایتی « ماکس تیلرسون » وزیر اول خارجه ؛ دونالد ترامپ » از عدم همراهی « آمریکا » با جریانات اصلاح طلب در دنیای اسلام و کشورهای منطقه را بخاطر داریم . می توان احتمال داد که حضور یک رییس جمهوری دموکرات در کاخ سفید این بار به تشدید تحرکات «اخوان المسلمین » منجر شود .
« ایالات متحده آمریکا » اکنون با پیروزی قریب بیقین ؛ جو بایدن » میرود تا یک دوره حاکمیت دموکراتها را تجربه کند . طالبان در افغانستان در پی کنترل کامل قدرت هستند ، ترکیه در تقلای حضور سیاسی و نظامی بیشتر در منطقه است، « ج.ا.» در نبرد ی سرنوشت ساز با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند و متحدان آمریکا در خاور میانه در نگرانی از ساختار های سیاسی محافظه کار خود دست به اصلاحات کم رمق همراه با سرکوب روشنفکران و دانشگاهیان و روحانیت سنتی زده و در هراس از عدم التزام « ج.ا.» به روابط بین الملل ُ به اسراییل نزدیک می شوند که همه اینها خود می تواند به وقوع نارضایتی های گسترده در این کشورها منجر شود .
این مقاله به یکی از سناریوهای محتمل در آینده نزدیک و تحت تاثیر ریاست جمهوری « جوبایدن » برای « خاور میانه » و با توجه به قدرت گیری روز افزون « ترکیه » در منطقه میپردازد .
«ترکیه » این بار اما در قفقاز جنوبی.
در پی دخالتهای آشکارو پنهان ترکیه در مناقشه خونین اخیر« ناگورنو قره باغ » که با برتری کامل آذربایجان پایان یافته و طرف ارمنی سرزمین های بسیاری را که بعد از فرو پاشی شوروی عملا در کنترل داشت از دست داد ، نقش تعیین کننده « ترکیه » در مناقشات منطقه ای یکبار دیگر خود را نشان داد .اخبار نگران کننده ای از انتقال جنگندگان بنیاد گرای فعال در جنگ داخلی سوریه به منطقه توسط « ترکیه » و شرکت آنان در مناقشه «ناگورنوقره باغ » منتشر شد . این نه اولین و نه آخرین حضور « ترکیه » در مناقشات منطقه ای که امروزه حتی به شمال آفریقا کشیده شده است بوده و در صورت ادامه حاکمیت « آک پارتی » بازهم شاهد اقداماتی از این دست خواهیم بود .
« اردوغان » و حزب حاکم « آک پارتی » با تحرکات سیاسی- نظامی « لیبی ، سوریه و اکنون در قفقاز » در پی چه هستند ؟ این تحرکات به کدام سو گرایش داشته ُ تاثیرات آن بر جنبشهای اجتماعی و تحرکات سیاسی محتمل در منطقه چه خواهد بود و مهمتر از همه بر مبارزات آزادی خواهانه و دموکراسی طلبانه مردم ایران چه تاثیری خواهد داشت . مقاله حاضر در پی بررسی این موضوعات است .
گفتمان محرک این تحرکات چیست ؟
نمی توان ونباید این تحرکات را به محدود به تمایلات رهبران حزب حاکم دانست ُ حقیقت اینستکه حمایت گسترده توده ای از تفکرات این حزب ، نوعی از بسیج توده ای برای در هم آمیختن گسترده ترین بخشهای مردم و ساکنین دورترین مناطق با نهادهای مدرن، بوروکراسی و تحصیل و دانشگاه را مطرح می کند ، اینکه این بسیج به فعال شدن بسیاری از گرایشات بنیاد گرایانه اسلامی منجر شده است، ادعای ما را رد نمی کند ! چه اینکه برای مدرن شدن هر جامعه ای ابتدا با اشکال التقاطی میان نهادها ، تفکرات واندیشه های مذهبی و سنتی با تفکرات مدرن روبرو هستیم که قطعا در گذر زمان بنفع مدرن شدن جامعه مفروض عمل خواهد کرد. با در نظر داشتن این پس زمینه آیا بنا بر ادعای بسیاری از تحلیلگران ، «ترکها »و در راس آنان «رحب طیب اردوغان » بر سر احیای « نو عثمانی گری » هستند؛ . جالب و قابل توجه است که پاسخ به این سئوال از سوی بسیاری از تحلیلگران در ایران اسلامی و بسیاری از رسانه های آمریکایی و اروپایی مشترک است وآنان می گویند که آری ، « اردوغان » به توهم قدرت دچار شده و خود را در قامت خلفای عثمانی می بیند .
علت این اشتراک در پاسخ اشتباه فوق الذکر اینستکه هر دو منبع تحلیلی فوق الذکر ار رودرو شدن با یک واقعیت هراس دارند و آن اینستکه : گفتمان فکری محرک «ترکها » برای تحرکات سیاسی – نظامی یک دهه اخیر تقویت نگرش اسلام سکولار، اسلام جمهوری و نهایتا اسلام مبتنی بر نگرش « اخوان المسلمین » است گسترش این گفتمان برای یکی از قدرتمندترین کشورهای منطقه و جهان اسلام یعنی عربستان سعودی ُ بسیار نگران کننده و چالش برانگیز است که در صورت گسترش آن در میان کشورهای خاورمیانه تا شمال آفریقا ُ بسیاری از معادلات سنتی ژئوپولیتیک را برهم خواهد زد . از سوی دیگر در صورت گسترش و اشاعه تفکرات « اخوان المسلمین » در میان ملت های منطقه که از نظر مذهبی « سنی » بوده و نسبت به دو کشور مسلمان « ایران» و «ترکیه» بیشتر به « ترکیه » گرایش خواهند داشت برای جمهوری اسلامی که خواهان بسط تفکر مبتنی بر « اسلام ولایی » است نگران کننده خواهد بود .
40 سال بعد اززلزله در تهران ! « انقلاب اسلامی » اینبار با روایت ترکیه
یکی از مشاوران « رجب طیب اردوغان » اخیرا گفته بود که « سالها سعی کردند روایت خودشان را برای ما بخوانند و اکنون ما روایت خود را داریم » این جمله مبتنی بر نوعی نگرش بازگشت به خود در مقابل فرهنگ مسلط اجتماعی – سیاسی و اقتصادی غرب را مطرح می کند !
بخودی خود روشن است که این گفتمان نشانه هایی از « غربزدگی – جلال آل احمد » و یا دیدگاههای « علی شریعتی » را در خود دارد و می توان گفت آنچه که در « ترکیه » امروز میگذرد را از نظر سرخوردگی از دروازه های طلایی تمدن آمریکا و اروپا به آنچه در ایران و 40 سال پیش موجد و موجب انقلاب شد ، شبیه است !
اینروزها بسیار می شنویم که گویا رهبر ترکیه « رجب طیب اردوغان » در پی بازسازی « امپراطوری عثمانی » است . گاها وی را ملبس به پوشش خلفای عثمانی بتصویر کشیده و سعی در تمسخر وی دارند . این تلاشها از سوی بعضی از رسانه های اروپایی و آمریکایی ُ عربستان سعودی و مصر و حتی از سوی تحلیلگران نزدیک به منابع قدرت در ایران نیز دامن زده می شود .
تمسخر رهبر ترکیه و تشبیه وی به خلفای عثمانی برای بسیاری از ما ایرانیان یاد آور برخوردی است که اپوزیسیون و بخشهایی از مردم ایران با « ج.ا.» و « خمینی » و رهبران نظام و انقلاب اسلامی می کرد ند .
اپوزیسیون « ج.ا.»و رهبران آن و حتی بسیاری از رهبران کشورهای منطقه و رقیب ، رهبران نظام بر آمده از انقلاب اسلامی را مشتی آخوند کم سواد و کم تجربه که بزودی توسط نهضت ازادی و یا « مجاهدین خلق » و سیاستمداران کار کشته « جبهه ملی » از قدرت خلع می شوند دانسته ، آنها را تمسخر و برای انها لطیفه می ساختند . اکنون 40 سال از آن روزها گذشته است ، « ج.ا.» به قیمت نابود کردن صدها میلیارد دلار از منابع مالی کشور و نابودی آب و خاک و طبیعت ایران و اعدام وزندانی کردن هزاران هزار ایرانی ، توانسته است خود را بر سر قدرت نگه داشته و با استفاده از خلاء قدرت در منطقه و با بکار بردن سیاستهای هوشیارانه درعراق و سوریه و لبنان عوامل متحد خود را یا بقدرت رسانده و یا در جوار قدرت بعنوان نیروهای آماده تهاجم حفظ کرده است .
.شانس بزرگ ما ایرانیان و منطقه و جهان این بود که اکثریت مسلمانان جهان نه شیعه مذهب که سنی هستند که اگر این نبود و اقلیت یکصد میلیونی شیعیان جمعیت بیشتری داشتند هیچ نیرویی نمی توانست از صدور انقلاب اسلامی به مناطق بسیار بیشتر، جلوگیری کند .
غرض از این مقدمه اینکه آیا ادعای تمایل « رجب طیب اردوغان » به « نو عثمانی گری » و دست کم گرفتن ظرفیت پیشرفت و گسترش انقلابیگری « آک پارتی » وحتی تمسخر و استهزای روشنفکران مسلمان ترک، شبیه همان اشتباهی که در برخورد با « انقلاب اسلامی » شد ، نیست ؟ از یاد نبریم که اسلام سیاسی در «ترکیه» ، دارای نقاط ضعف انقلاب اسلامی در ایران نبوده و مهمترین آن اینکه از نظر اکثریت جمعیت مسلمان خاورمیانه تا شمال آفریقا و حتی مسلمانان ترک زبان آسیای میانه الف : شیعه نیستند وسنی ها آنطور که شیعیان را « رافضی » می دانند با انان تضاد مذهبی ندارند .ب: ترکها مانند ایرانیان با اعراب تضادهای قومیتی ندارند تضادی که ایرانیان با اعراب داشته که به تهاجم 1400 سال پیش اعراب به ایران برمیگردد و در عین حال تا کمتر از صد سال پیش خلفای عثمانی با مرکزیت « ترکیه » امروز، مرکزیت سیاسی جهان اسلامی را داشته اند .
« آک پارتی » خود را مرکز انقلابیگری در جهان اسلام میداند
اگر به ادبیات بسیاری از رسانه های نزدیک به حزب حاکم در ترکیه دقت کنید ، از ایدئولوژی حاکم بر کشور خود بعنوان گفتمان انقلابی درمقابل گفتمان ضد انقلاب در « عربستان سعودی » ، « مصر » و کشورهای حاشیه خلیج فارس نام میبرند .
تجربه برخورد غیرواقعبینانه و تمسخر آمیز با « انقلاب اسلامی » به هر تحلیلگر و پژوهنده امور سیاسی می آموزد که اکنون باید قدرتگیری رهبران «آک پارتی » که خود را هم به صفت « انقلابی » متصف کرده اند را نه به مثابه یک امر اتفاقی که بعنوان یک امر تاریخی قلمداد کرد و برای چگونگی تعامل با « اسلام انقلابی سنی » به تحلیل آن پرداخته و آنرا بعنوان یک امر واقع که قابل اغماض و یا نابود کردن نیست پذیرفت ! .
این اینکه فعالان حزب حاکم ترکیه خود را در مقابل « اسلام خلیفگی »عربستان سعودی و …. « انقلابی » می نامند در عین حال بیانگر یک واقعیت دیگر است که بر خلاف ادعای بسیاری از فعالان آسیایی مشغول به کار در اندیشکده های آمریکایی، در این منطقه از جهان ، هنوز « گفتمان انقلاب » برای بسیاری از توده های مردم جذاب و بر انگیزاننده بوده و در سالهای آتی امکان گسترش و پیشرفت آن در محدوده جغرافیای سیاسی وسیعتری وجود دارد .
« رحب طیب اردوغان » به گسترش تفکر «اخوان المسلمین » سوگند خورده است .
بعد از سرنگونی دولت « محمد مرسی » که با همکاری های همه جانبه « عربستان سعودی » صورت گرفت ، « رجب طیب اردوغان » ضمن نشان دادن تاثر شدید ، سوگند یاد کرد که با تمام قوا برای باز گرداندن «اخوان المسلمین » بقدرت تلاش کند ، نزدیکی وی به « قطر » که مراکز آموزشی و تسهیلاتی در اختیار جمعیت « اخوان المسلمین » قرار داده ، همراه با تاسیس یک پایگاه نظامی در آن شیخ نشین ثروتمند ، دفاع از دولت « فوادسراج » در لیبی که هوادار جنبش « اخوان المسلمین » است و سعی در جلب « جتبش فلسطینی حماس » همه و همه بیانگر تعهدی ایدئولوژيک به جنبش فکری یعنی « اخوان المسلمین » است و زمینه ادعای اینکه رهبران فعلی ترکیه تفکرات نوعثمانی گری را دارند تضعیف می کند . ویژگی این تفکر، «اسلام جمهوری» به جای اسلام با نظام خلیفگی ، گذار از نظام های نخبه گرای غرب محور به نظامهای مبتنی بر بسیج عمومی توده ای و توسعه محور است .
گسترش نفوذ ترکیه با گرایش و تبلیغ نوعی از اسلام بدون روحانیت ، سکولار و جمهوری در حالی که نقطه ضعف انقلابیون اسلامی ایران را که همان شیعه بودن است را ندارند ، چالشی جدی برای نفوذ و حضور جمهوری اسلامی در منطقه و جهان اسلام است و شاید در اینده ای نه چندان دور بتواند حضور منطقه ای « ج.ا.» را به چالش بکشد . یکی از سناریوهای محتمل بعد از انتخاب قطعی « جو بایدن » بعنوان ریاست جمهوری « ایالات متحده آمریکا » ، بوجود آمدن محور ترکیه ، قطر ، افغانستان تحت رهبری طالبان و لیبی با تفکرات «اخوان المسلمین » است که توان زدن ضربات جدی به « انقلاب اسلامی ایران »را خواهد داشت و از نظر نباید دور داشت که ترکیه در ارائه خود بعنوان الگوی رشد و توسعه برای بسیاری از کشورهای اسلامی ُ از امکانات بیشتری ، نسبت به « جمهوری اسلامی » بر خوردار است .
Leave a Reply