شک نکنید که حیات روحانیت و دخالت مذهب در سیاست وحتی نهادی بنام « ج.ا.» به گفتمانی بنام « انقلاب اسلامی » وابسته است و شانس ما معارضین این نظام ضد مردمی و ضد انقلابی اینستکه ناف این گفتمان و نهاد سیاسی برآمده از آنرا با انحصار طلبی شیعی ولایی ، بریده اندواین گفتمان ابتر تا کنون توان باز تولید خود را جز در مناطق و کشورهای همسایه که اکثریت و اقلیت شیعه در آنجا از حقوق قانونی خود محروم است را نداشته است . یعنی گفتمانی بنام انقلاب اسلامی که تئوری « ولایت مطلقه فقیه » ادعای محوری آنست ، فقط از بحران و ناتوانی ساختارهای سیاسی ، چالش های قومی و مذهبی سوء استفاده کرده و سعی دارد بمانند یک غده سرطانی ، با سوء استفاده از شرایط بحران زده مفروض و با صرف هزینه های نجومی دلاری ، امکان زیستی هرچند موقت برای خود پیدا کند. به همین شمول است امکان مانور رژیم در لبنان ، عراق ، سوریه و یمن .
رژیم اسلامی در عراق از تضاد میان شیعه و سنی در آن کشور ، در لبنان از ناتوانی آن کشور در مقابل حملات نظامی اسراییل ، در سوریه از جنگ داخلی و در یمن از مناقشات قومی و مذهبی سوء استفاده کرده و توانسته نیروهایی نیابتی برای خود در آن مناطق دست و پا کند .
یعنی حیات این رژیم به ارتزاق از لجن در گیریهای قومی و سیاسی و اجتماعی وابسته است وتا کنون در هیچ کجای جهان ، مطلقا در هیچ کجای جهان نتوانسته برمبنای سازندگی و صلح و آشتی نفوذ خود را گسترش دهد .
مثلا در سالهای 1992-1997 که در تاجیکستان حنگ داخلی و برادرکشی بیداد می کرد ، نظام اهریمن اسلامی در آن منطقه بسیار فعال بود ، صاحب بانک و بزرگترین سفارت و مرکز فرهنگی و حتی کمیته امام بود و سعی داشت که مانند آنچه که در لبنان انجام داد تحت عنوان کمک به مستمندان ، ارتشی از شبه نظامیان مزدور برای خود دست و پا کند .و قتی در منطقه « رشت » در « غرم تاجیکستان » از سوی مسلمانان بنیاد گرا اعلام جمهوری اسلامی شد و حتی پرچم و بیرق خودرا با نوار سرخ در بالا و سبز در پایین و علامت خرچنگ در میانه سفید آن را انتخاب کردند ، نظام ولایی بسرعت دست به کار شده و با وصل کردن تلویزیون سراسری آن منطقه به صداو سیمای آخوندی ، تبلیغات و پروپاگاندای خود را برای مردم آن منطقه ارسال میکرد ، اما بمجرد پایان یافتن جنگ داخلی و بوجود آمدن صلح و آشتی درآن کشور ، فعالیت سرباران ولایت در آن منطقه نیز بخاموشی میگراید ! یعنی محیط رشد میکرب « ولایت » مرگ و نیستی و جنگ داخلی و کشت و کشتار است و هرجا که این مصیبتها باشد « سربازان ولایت » نخود آن آش هستند و و با تمام شدن بحران ، نظام ولایی ، امکان تنفس خود را از دست می دهد . ذکر این نکته ضروری است که پیشرفتهای «ولایت » البته علیرغم تمام لاف و گزاف اشان ، در چهاچوبهای منافع ژئوپولیتیک ابر قدرتهاست ، یعنی « ج.ا.» در تاجیکستان به همان اندازه ای جست و خیز داشت که « روسیه » اجازه میداد و با تمام شدن جنگ و اجرا شدن طرحهای روسیه در تاجیکستان ،« ج.ا» امروز ،صاحب ضعیفترین دیپلماسی در آن کشور است .
اما اوضاع در خاورمیانه به چه شکل بود ؟
با توجه به پیشرفتهای عربستان سعودی در شمال آفریقا و برای حفظ تعادل میان قدرت شیعی و سنی ، منافع اروپا و آمریکا این بود که « ج.ا.» در سوریه و عراق و لبنان متحدینی برای خود بدست بیاورد و » باراک اوباما » این سیاستمدار هوشمند ، با امضای بر جام ، از یکسو ، محدودیتهایی برای برنامه های اتمی نظام فراهم کرد و از سوی دیگربر گسترش حضور « خامنه ای » در شامات « عراق و سوریه » چشم بست . اما مثلا در بحرین و امارات و حتی یمن ، لافزنان سپاه پاسداران نتوانسته اند گام از گام بردارند وسپاه در «یمن » هم عملا زمینگیر شده است .
بنابر دلایل فوق ، حیات ادعای دهان پرکنی بنام « انقلاب اسلامی » به فعالیتهای ساختاری سیاسی بنام « ج.ا.» وابسته است و این نظام هم اکنون در بحران های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فعالیتهای مشحون از خیانت به منافع ملی ایرانیان و نا کارآمدی های نظام اقتصادی وسیاسی در داخل ، دمیدن در آتش تضادهای مذهبی ، قومی و سیاسی منطقه ای در خارج ، دست و پا میزند .
نتیجه طبیعی اینکه همراه با زمینگیر شدن « جمهوری اسلامی » گفتمان سترون و ابتر » انقلاب اسلامی « نیز روز تاروز ضعیفتر شده و زمینگیر شده است .
« انقلاب اسلامی » گفتمان بی ابرو و شکست خوده ای است که در میان اکثریتی از کشورهای اسلامی هم اعتباری نداشته و چنانکه در خیزش موسوم به بهار عربی و بر سر کار آمدن « اخوان المسلمین » دیدیم ، هر نوع گسترش « پان اسلامیزم » از نوع ترکیه اردوغان و مصر« اخوان » ، انقلاب اسلام ولایی دچار خفقان بیشتری خواهد شد .
قدرت آتش اسراییل ، « ج.ا.« را زمینگیر کرده است !
قبل از این نیز بمناسبت های مختلف تاکید کرده بودیم که “ج.ا” اسیر و تحت رصد سازمانهایی جاسوسی مختلف ازجمله موساد و سیا است . در مقاله ای که در سال 1396/2018 تحت عنوان « اسراییلی ها از رگ گردنشان به آنها نزدیکتر هستند ” پیش بینی عملیات جاسوسی و ترور و… را از سوی اسراییل در ایران کرده بودیم وروند حوادث،آن پیش بینی را تایید کرد . حملات شبانه روزی اسراییل به مراکز استقرار نیروهای سپاه در سوریه و عدم امکان پاسخگویی از سوی « پاسداران » ، وقوع انفجارات در امنیتی ترین نقاط و مراکز استراتژیک نظام ولایی ، در پارچین ، نظنز و بصدا در آمدن آژیرهای حمله هوایی در چند روز اخیر که احتمال نفوذ جنگنده های اف -35 نیروی هوایی اسراییل را تاقلب تهران می دهد و مهمتر از همه ترور « فخری زاده » فعال اتمی حزب الله اثبات کرد که گویاترین جمله در باب نوع رصد اسراییل نسبت به نظام ولایی اینستکه « سیا و موساد از رگ گردنشان به اینها نزدیکتر هستند »
تاملی در تلاش برای پاسخگویی به تحرکات وآتشباری سازمانهای نظامی و جاسوسی اسراییل از سوی « سربازان ولایت » نشان میدهد که نظام ولایی ، اسیر و مقهور قدرت آتش ارتش و سازمانهای جاسوسی اسراییل است و از نفس افتاده است . اگر کار به این منوال پیش برود تردید جدی وجود دارد که « رژیم اسلامی » چند سال آینده را ببیند !
دستگیر ی چند نفر برای بمبگذاری در خیابانهای نزدیک سفارت اسراییل در تایلند و کشورهای آفریقایی ، هر ناظر تیزبین را بیاد حمله « دون کیشوت » سوار بر الاغی با شمشیری چوبین در دست به دشمنهایی خیالی می اندازد . یعنی تمام ادعاهای دهان پرکن مبنی بر توان جنگندگی سربازان گمنام امام زمان ؛ همین ترقه بازی هایی بوده است که نتیج آن فلج و بیدست و پاشدن خود سربازان گمنام بود ه است .
از سوی دیگر نفوذ اسراییل بر سیاست خارجی « ایالات متحده آمریکا » بحدی بوده است که اسرائیل توسط « دونالد ترامپ» نظام را از امکان فروش نفت و دریافت مبالغ هنگفت انباشت شده در کشورهای خریدار نفت ایران ، محروم کرده است و بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نظام در کنار بحران جهانی ناشی از شیوع ویروس کرونا « ج.ا.» را زمینگیر و مبتلا به بحران نا کارامدی کرده است اما این بحران نا کارآمدی هنوز تبدیل به « بحران مشروعیت » نشده است و علیرغم اینکه اسراییل توانسته موجد فرود آمدن ضربات مهلک سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و امنیتی به « رژیم اهریمن » شود اما هنوز شاهد یک حرکت سراسری اعتراضی بر علیه رژیم نبوده ایم و اتفاقا نقطه قوت رژیم هم همین است که تضعیف نظام و وارد آمدن ضربات مهلک به آن نه از سوی نیروهای داخلی و ایرانی که از سوی یک دولت خارجی حاصل شده است .
ضربات مهلک اسراییل ، فدرت تحرک را از رژیم ولایی گرفته است ، اما ضربه نهایی را در داخل فقط خیزشی از درون به ضحاک زمانه ، علی خامنه ای خواهد زد .
بنظر نمی رسد که بد شدن اوضاع اقتصادی و تنگتر شدن حلقه تحریمها نقطه قوت نیروهای معارض وسرنگونی طلب باشد ، چه اینکه همراه با تشدید حمله وتبلیغات کشورهای خارجی بخصوص سه کشور اسراییل ، آمریکا و عربستان سعودی، بر علیه « ج.ا.» اولا زمینه تشدید سرکوب هر نوع اعتراض فراهم خواهد شد و دوما این حمله ها زمینه پیدایی نوعی از ملی گرایی شیعی – مذهبی در میان مردم که دقیقا بسود رژیم تمام می شود را فراهم می کند . حمایت آمریکا و اسراییل از مبارزات مردم ایران عملا این مبارزات را تضعیف کرده و زمینه پیدا شدن وحدت میان بحش های مختلف رژیم را بازهم و بیشتر فراهم می کند .
با توجه به بر روی کار آمدن دولت حزب دمکرات در آمریکا و تضعیف تبلیغات مشتمل بر حمله نظامی از سوی آمریکا به ایران ، زمینه بیشتری برای تبدیل بحران نا کار آمدی به بحران مشروعیت که در چنان حالتی ، اکثریتی از مردم نه تنها به ناکار آمدی نظام معترف هستند که حتی نظام اسلامی دیگر برای آنان از مشروعیت برخوردار نیست فراهم می شود .
اپوزیسیون بر انداز فقط 4 سال وقت دارد :
یک احتمال در باره تغییر اوضاع بین المللی در 4 سال دوره حاکمیت دمکرات ها بر کاخ سفید ، گسترش یافتن نظام ها ی دینی و افزایش قدرت آتش جنبش های اسلامی و بنیاد گرا در خاور میانه و شما ل آفریقا است که باعث بر انگیخته شدن گرایشات راست و افراطی در آمریکا خواهد شد که می تواند موجب انتخاب دوباره « دونالد ترامپ » یا گرایش شبیه به وی در « ایالات متحده آمریکا » باشد که این خود زمینه تشدید بحرانها در برخورد با « ج.ا.» و حتی برخورد نظامی را با این رزیم فراهم می کند که در آنصورت ، جهنمی بر پا خواهد شد که هیچکس نمی تواند برون رفت از آنرا پیش بینی کند .
با توجه به برروی کار آمدن دولت « بایدن » ، رژیم امکان کمتری در دامن زدن به احساسات ملی گرایی کاذب تحت عنوان اینکه کشور در معرض حمله نظامی است خواهد داشت و زمینه سر دادن شعار براندازی بیشتر و بیشتر فراهم می شود .
می توان و باید ، در چهار سال عمر دولت « بایدن » ضربه نهایی را بر « رژیم اهریمن » فرود آورد ، چه در غیر اینصورت ، امکان تغییرات بنیادی ملاحظات ژئو پولیتیک در صحنه سیاسی جهان و منطقه چنان زیاد است که احتمال خارج شدن کار از دست اپوزیسیون برانداز و مترقی بیشتر و بیشتر می شود . از سوی دیگر با انتخاب بایدن و زمینه نزدیکی دولت وی به « ج.ا.» ، از یکسو شاهد نارضایتی اسراییل و عربستان سعودی از این نزدیکی هستیم وهمین جدایی میان آمریکا و متحدان منطقه ای اش از سوی دیگر باعث پیدا شدن یک خط افتراق در میان اپوزیسیون « غرب محور » و در میان هواداران « رضا پهلوی » شده است . بخشی از این گرایشات بر روی تحرکات گرووهای مسلح قوم محور وجدایی طلب تمرکز می کنند ، اما بخش دیگر که شخصیت محوری آنان « رضا پهلوی » است ، گرایش ملی بیشتری از خود نشان داده و حاضر به تشدید و تقویت گرایش های جدایی طلبانه نیست که باید در فرصت و مقال دیگری به آن پرداخت .
Leave a Reply