روز اول ژوییه یکصد سال از تاسیس حزب کمونیست چین گذشت ، این حزب در ژوییه سال 1921با کمک حزب کمونیست اتحاد شوروی و دبیر خانه بخش ملل شرق کمینترن تاسیس شده ، بسرعت رشد کرده و در سال 1949 با پیروزی بر دولت ملی گرای کومین تانگ ، جمهوری خلق چین را در اکتبر سال 1949 تشکیل داد . این حزب سیاست، اقتصاد و ارتش ( ارتش آزادی بخش خلق ) را رهبری می کند . می توان با جرات ادعا کرد که از سال 1949 که جمهوری خلق چین تشکیل شده تا به امروز تغییرات اقتصادی – اجتماعی به مانند زلزله ای این کشور را زیر و رو کرده است . رشد شگفت انگیز اقتصادی این کشور بر همگان روشن و نیاز به آوردن ارقام و اعداد برای اثبات آن نیست وچین میرود تا بسرعت و در طی یک دهه آینده از نظر رشد اقتصادی و تعداد اختراعات و اکتشافات و تعداد افراد مشغول به تحصیلات دانشگاهی ، آمریکا را پشت سر بگذارد و جالب است کسانی که بر علیه دخالت دولت در اقتصاد شعار میدهند و فریاد دولت کوچک سر میدهند جوابی برای این موضوع ندارند که چگونه است دو ابر قدرت اقتصادی و نظامی جهان یعنی چین و روسیه ، تحت کنترل و تسلط یکی از متمرکز ترین اقتصادها و سیستم متمرکز حزبی به این حد از رشد و قدرت رسیده اند .
بر خلاف تبلیغات آمریکا و اروپا که در رقابت های سیاسی با روسیه و چین بعنوان دو رقیب در امور ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی وقوع انقلاب در روسیه و چین را حرکتی بر علیه مدرنیته ودموکراسی میدانند ، در نگرشی نو میتوان این انقلابها را تحت تاثیر انقلاب کبیر فرانسه ، در جهت ایجاد بسیج توده ای برای تعمیق مدرنیته و همه گیر کردن مدرنیزاسیون دانست . سیر حوادث در روسیه و بخصوص در چین اثبات کرد که آنچه در شوروی گذشت و امروز در چین می گذرد ، با اشکالی متفاوت همان سیرتاریخی است که روزی کشورهای اروپایی در دوران انباشت اولیه و پایه گذاری اولین دولتهای مدرن که معمولا با استبداد و استعمار و حتی برده داری روبرو بوده گذشته و امروز با چهره ای با رویکرد بیشتر به عدالت اجتماعی در روسیه و چین می گذرد . اگر بخواهیم تبلیغات و رقابت های سیاسی را بکنار بگذاریم انقلابهای تحت رهبری گرایشات چپ ، بخشی از انقلابات مدرن هستند که با توجه به شرایط محیطی شکل و شمایل ملی پیدا کرده اند و مثلا تصفیه های حزبی استالینی و یا سرکوبهای بعد ازانقلاب فرهنگی در چین را الزاما نمی توان به ماهیت و ذات مستبدانه و سرکوبگرانه کمونیستها ، که می توان بخشی از سیر تاریخی حرکت جامعه مفروض در عبور از دوران ماقبل مدرن بدوران مدرن دانست . امری که روزی در همه کشورهای پیشرفته امروز جهان اتفاق افتاده است .
تاسیس حزب کمونیست چین چه ارتباطی به ما دارد :
نمی توان نگران آینده ایران و فردای کشورمان بود و بررسی دقیق تجارب ملت هایی که در طول یکصد سال اخیر توانسته اند خود را از گردش بدور مدار صفر درجه نجات دهند غافل بود . در یکصد سال اخیر و بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم ، کشورهای بسیاری توانسته اند به جوامعی با اقتصاد صنعت محور تبدیل شوند و یا اگر مانند کانادا ، آمریکا ، روسیه و یا حتی اکراین دارای کشاورزی با ظرفیت بالای صادراتی هستند ، صاحب کشاورزی صنعتی باشند . جالب توجه است که دو کشور ( چین و شوروی ) از میان کشورهایی که توانسته اند به ابر قدرتهای اقتصادی و نظامی تبدیل شوند هردو کشور تحت حاکمیت سیاسی ” مارکسیست – لنینیستها و دارای اقتصادهای متمرکز و دولتی بوده اند . ممکنست بگویید که تنها این دو کشور نبوده اند که رشد کرده اند و بسیاری کشورهای دیگر هم بعد از جنگ دوم جهانی رشد چشمگیر اقتصادی داشته اند ، اما در مقابل این اعتراض باید گفت که یک دسته کشورهایی که پیشرفتهای شگرف اقتصادی داشته اند ( هنگ کنگ ؛ کره جنوبی ، سنگاپور و تایوان ) اساسا هیچ شباهتی به کشور ما نداشته اند ( صادر کننده مواد خام ، جمعیت حداکثری مسلمان ) هر چند که نباید با مطلق نگری امکان استفاده از از تجربه کشورهای فوق الذکررا نیز رد کرد .
ثروتمندترین کشورهای جهان ، عقب مانده ترین کشورها هستند !
جالب توجه است که تروتمندترین کشورها که دارای این دو ویژگی صادررات نفت و اکثریت جمعیت مسلمانند هیچکدام نتوانسته اند تا کنون از دور باطل صادرات مواد خام و واردات مواد مصرفی و تسلیحات خود را نجات دهند .و ایران حتی ایران امروز هم نیز یکی از این کشورهاست . ادعای اقتصاددانان آمریکایی که گویا شکوفایی اقتصادی آمریکا و اروپا در گرو شکوفایی کشورهای پیرامونی است هم امروز دیگرمحلی از اعراب ندارد ؛ تجربه چند دهه حاکمیت محمد رضاه شاه بر ایران در عین داشتن بالاترین اتحاد با آمریکا حداکثر منجر به توان بالای صادرات نفتی و رشد اقتصادی بالای متکی بر صادرات نفت و صنایع مونتاژ متکی به خارج شد وآن شکل اتحاد در حد سرسپردگی هم نتوانست دور باطل عقب ماندگی کشور عزیزمان ایران را حل کند .
منافع هیچ کشوری در راستای رشد ومنافع کشور ما نیست !
بر این مبنا نه ادعای کشور آمریکا که بعد از جنگ دوم جهانی می که فقط طی چند دهه کشورهای فقیر و غیر صنعتی را به دروازه های تمدن طلایی خواهد رساند درست بوده است و نه ادعای شوروی که مدعی هم راستا بودن منافع کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی با منافع روسیه بود ، واقعی بودند . هر دو اردوگاه خواسته اند با صرف کمک هایی ، اندک رشد اقتصادی و در محدوده منافع خود برای کشورهای متحد خود یا گوش بفرمان خود ، رشد های نجومی برای خود را تامین و تضمین کنند .
تجربه نشان داده که حداکثر رشد تضمین شده از سوی کشورهای مرکز برای کشورهایی نظیر ما ( صادر کننده نفت ) صنایع صادراتی و بخش خدماتی است که واردات از همان کشورها را و بخصوص خرید تسلیحات را تضمین کنند . یعنی ایران ما از نظر ظرفیتها و زیر ساختها وبافت جمعیتی هیچ شباهتی به کشورهای معروف به ببرهای شرق اسیا ندارد و نمی توانیم بگوییم که دریغ و درد ماهم می توانستیم کره جنوبی شویم و نشدیم . ، اگر قرار بود ایران و عربستان و کویت و …. به مانند کشورهای معروف به ببرهای اسیا صنعتی شوند ، نتیجتا و در حالت مفروض همین کشورها یک قطره نفت خام به آمریکا و اروپا صادر نمی کردند و بجای آن مشتقات نفتی توسط کارخانه های عظیم و در اقتصادی ملی صادر میکردند و رشد اقتصادی غرب نیر بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم مختل میشد . منظور اینکه حتی اگر انقلاب هم نمی شد ، شاه هم نمی توانست از پس بر هم زدن تقسیم کار جهانی مبتنی بر فروش نفت و واردات مواد مصرفی و تسلیحات بر آمده و رو در روی آمریکا و ارو پا بایستد . مردم ما تجربه رضا شاه را نیز دارند که فقط وقتی که وی جرات کرد به قطب دیگر سیاست جهانی آنروز ( آلمان ) گوشه چشمی نشان دهد وی را به آنجا انداختند که عرب نی نینداخت !
و درست از اینجاست که تجربه چین و شوروی که دو کشور با نمونه رشدی مستقل از اراده آمریکا و اروپا رابرای خود و ملت خود رقم زده اند برای ما ایرانیان حامل نکات ارزشمندی است و آن آینکه :
چین و شوروی علیرغم میل قدرتهای جهانی اقتصادی و سیاسی به ابر قدرت نظامی و اقتصادی تبدیل شدند !
در این شک نکنید که شکوفایی اقتصادی آمریکا و اروپا ، در گرو شکوفایی اقتصادی کشورهایی نظیر ما نیست و هیچگاه و در چشم انداز نزدیک مدت هم این تضاد بنفع رابطه ای دوسر سود حل نخواهد شد . یعنی شباهت اساسی میان وضعیت کشور ما با چین و شوروی اینستکه در هر سه مورد ، پیشرفت اقتصادی ما باید علیرغم میل آمریکا و اروپا صورت گیرد و شاید وقتی که اندیشمند معاصر زنده یاد ” داریوش شایگان ” این کشورها را در ارتباط با مدرنیته ومدرنیزاسیون ، دارای سرشت واحدی دانست ، گوشه چشمی به این اشتراکات داشت . و این تضاد حتی در زمان محمد رضا شاه که بیشترین اشتراکات تا حد اطاعت از فرامین آمریکا را با آن کشور داشت نیز عمل میکرد و نهایتا حد پیشرفت ایران محمد رضا شاهی نیز رشد اقتصادی ده درصدی متکی به صادرات نفت بود که براساس منافع آمریکا در آن زمان که گران شدن قیمت نفت بود تنظیم شده بود .
موانع استفاده از تجربه رشد مستقل در چین و روسیه چیست “
اما هیچ گلی بی خار نیست و هیچ بهشتی را به بهانه ندهند و آن اینکه در کشورما و مشخصا در میان روشنفکران وابسته به اقشار جدید و میانه و مرفه ، نگرش منفی نسبت به تفکرات چپ وجود دارد که حتی گاها تا ابراز تنفر هم کشیده می شود . این نگرش منفی از نگرش رستاخیری و فرشگردی “اتحاد ارتجاع سرخ وسیاه ” و کمونیست و خمینیست را یکی دانستن شروع شده و به دیدگاه منفی روشنفکران راست میانه و دموکرات و لیبرال نسبت به مارکسیزم- لنینیزم و مشخصا مارکسیست های ایرانی بویژه حزب توده ایران ختم می شود .
بنظر میرسد ما ایرانیانی که مدعی هستیم منافع کشورمان برای ما بالاتر از هر ایدئولوژی قرار دارد ابتدا باید خود را از تنفر نسبت به هر کدام از گروهها و اندیشه ها و احزاب ایرانی و اقشار و گروههای اجتماعی پاک کنیم . تا بتوانیم به سر منزل مقصود شعار ایران برای ایرانیان برسیم . ما ایرانیان نمی توانیم از تجربه دوکشور که درست زیر گوش آمریکا و آنهم در زمان قدرت قدرتی این کشور و در قرن 20 کشور ها و ملتهای خود را از اضمحلال و نابودی قریب الوقع نجات داده و به دو قدرقدرت تبدیل کردند ، استفاده نکنیم و فقط به این دلیل که آمریکا و اروپا با پیشرفت این دو ابر قدرت مخالف بوده اند و الان هم مخالف هستند و هرگونه استفاده را تجارب فکری چین وشوروی وروسیه امروز را با انگ ضدیت با دموکراسی و استبداد و دیکتاتوری تعریف می کنند ! مگر اسراییل که از نظر اقتصادی وابسته ترین کشور به آمریکاست ، خود تجربه مزارع اشتراکی و کیبوتص های خود را از کلخوز ها و ساوخوزها و مزارع اشتراکی شوروی نگرفت و کشور خود را به یکی از قطب های کشاورزی در منطقه تبدیل نکرد ؟
نهایت اینکه نمونه چین یکی از نمونه های موفق پیشرفت اقتصادی و اجتماعی است و تناقضات موجود در این کشور میان پیشرفت اقتصادی و ازادی های سیاسی و سرکوب اقوام و اقلیتهای نژادی و مذهبی ، تناقضاتی است که همه کشورها بدون استثنا ، در مراحل اولیه انباشت سرمایه و بسیج توده ای برای دستیابی به رشد اقتصادی و عمومی شدن مدرنیته با آن روبرو بوده اند ، هنوز هم سرکوب و قتل و غارت بومیان هندوستان و برده داری اهالی قاره افریقا وآمریکا که مجریان و معتقدان به اهداف انقلاب فرانسه مرتکب آن شدند ، از اذهان و وجدان عمومی ابنائ بشر پاک نشده است . حمایت کشور چین از نظام اسلامی در ایران و بخصوص قرار داد 25 ساله نیز از دیگر علل نگرش منفی ایرانیان نسبت به این کشور است که در این مورد باید توجه کرد که بحث ما در اینجا استفاده از تجربه موفق دیگر کشورها در بنای کشور خود و دستیابی به انقلاب صنعتی و کشاورزی مکانیزه است و نه منزه نشان دادن سیاستهای کشور چین که نه تنها با ج.ا. که با بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر نیز قرار دادهای استعماری و غیر قابل دفاع منعقد می کند
بنابراین ما باید پیشرفت ، علم و تکنیک را از هرکشور که باشرایط بهتری در جهت بومی کردن آن به ما میدهد خواه کمونیست و خواه کاپیتالیست دریافت کنیم . کمونیستها از کشورهای دارای سیستم سرمایه داری در انتقال فن آوری و تکنیک ، به کشورهای در حال توسعه اگر بهتر نباشند بدتر نیستند اما مشکل ما در این باره اینستکه تا به امروز تکنیکهای مورد نیاز صنایع استخراجی و تولید مشتقات نفتی و علوم انفورماتیک اساسا در انحصار غرب است وبقولی هنوز هم روشنایی از غرب می آید و ما بدون ارتباط دوستانه با این کشورها هم از دریافت آخرین پیشرفتهای تکنیکی در حوزه های مختلف علمی و اجتماعی و تسلیحاتی محروم خواهیم شد ، جوانان و روشنفکران ایرانی باید راه حلی برای برون رفت از این بحران پیدا کنند . اما مانع دیگر در استفاده از تجارب کمونیستها در چین و روسیه امروز ، وجود تنفر غیر عقلانی نسبت به تفکرات چپ و مشخصا حزب توده در ایران است .
حزب توده و احزاب چپ ایرانی
دررابطه باسیاست موازنه مثبت و بیطرفی ایدئولوژیک میان قطبهای اقتصادی وسیاسی جهانی ، موضوع مورد اشاره دیگر احزاب و تفکرات چپ ایرانی است . نگرش منفی نسبت به مارکسیستها در ایران ، از برخورد حزب توده با موضوع دخالت شوروی در ایران و در قضایای ملی کردن نفت اوج گرفت . در اینجاهم باید به چند نکته اساسی اشاره کرد الف : کمونیستهای ایرانی فارغ از اعتقادات ایدئو لوژیک- سیاسی خود از آگاه و صادقترین فرزندان ایران بوده و در مبارزات برای رسیدن به اهداف حزبی و سازمانی خواد بالاترین فداکاری ها و از خود گذشتگی را نشان داده و برخلاف گرایشات سیاسی دیگر در ایران از حزب الله تاسلطنت طلب گرفته ، مبارزات سیاسی را به امکانی برای کسب پول و در آمد تبدیل نکرده اند . کمونیستها ی ایرانی فارغ از منش سیاسی خود که در صورت پیروزی و کسب قدرت سیاسی ، به انحصار طلبی روی می آورند ، اما از نظر منش شخصی ، انسانهایی پاک طینت ، فداکار و میهن پرست هستند و ما ایرانیان نمی توانیم در ایران فردای بعد از حکومت اسلامی ، بخاطر خوش آمد آمریکا و غرب ، سیاست تنفر از چپ پیشه کرده و بخشی از خالصترین نیروهای سیاسی و اجتماعی یعنی کمونیستها را در امر بازسازی کشور از دست بدهیم .
معضلی به نام نفت شمال و وابستگی حزب توده
از یاد نبریم که تاسی حزب توده به اتحاد شوروی در زمان و دورانی وجود داشته که روزنامه نگاران و فعالین سیاسی متعلق به گرایشات راست برای ارتباط با سیا و انتلیجنت سرویس با یکدیگر مسابقه گذاشته و با اقتخار آنرا اعلام میکردند . یعنی این موضوع را باید در ظرف زمانی خود مورد بررسی قرار داد. امروز و بعد از دو انقلاب ودهها حرکت سیاسی است که در کشورمان ایران ، استقلال سیاسی به موضوعی مورد پذیرش همگانی تبدیل شده و تخطی از آن نشانه خیانت به کشور و خدشه دار کردن حاکمیت ملی است ، در سالهایی کمتر از یکصد سال کشورهای خارجی براحتی در امور ایران دخالت کرده ، وزیر و وکیل و حتی رهبر مملکت را تعیین میکردند . بنابراین تاسی حزب توده به کمک گرفتن از شوروی در زمانی صورت گرفته که دولتمردان و فعالین سیاسی برای پیشبرد مبارزات سیاسی خود از کشورهای خارجی کمک می گرفته اند وحتی پیشنهاد اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی ، در زمانی بوده که گرایش راست پیشنهاد اعطای امیتا ز کل نفت مملکت را به انگلیس مطرح میکرده است و حتی مصدق ملی گرای بزرگ بدنبال جلب نظر آمریکا به هر دری میزده است و محمد رضاشاه برای جلب نظر روسای جمهوری آمریکا به هر دری میزد بقول معروف در چشم رقیبت کاهی را می ببینی ودر چشمان خود تیری را نمی بینی !
فرقه دموکرات و جدا کردن آذربایجان از ایران
موضوع دیگر که زمینه ایجاد تنفر نسبت به چپ را دامن میزند ، دفاع فرقه دموکرات از خود مختاری آذر بایجان تحت حمایت حضور ارتش سرخ در مناطقی از ایران بود و باید گفت مخالفت جناح راست در ایران و آمریکا با این موضوع بخاطر آن بوده که آمریکا و طرفداران ایرانی آن کشور در آن شرایط مطمئن بودند که می توانند اداره کل کشور را در اختیار داشته باشند ، وگرنه آمریکا هم در زمانهایی که منافعش ایجاد میکرده کشورهای زیادی را پاره پاره کرده است . یعنی اشتباه تاسی به خارجی برای ایجاد خود مختاری منحصرا از سوی فرقه دموکرات وکمیته ایالتی حزب توده منحله در آن فرقه صورت نگرفته است که بتوان آن فرقه و حزب را مرتد و خائن اعلام کرد . متاسفانه تا زمانی که یک نظام سیاسی مدرن با رویکرد ملی گرایی افراطی بر ایران حاکم نشود چنین اشتباهاتی از سوی جریانات سیاسی قابل تصور است .
جریان چپ انسانهایی پاک طینت و وطنپرست تربیت می کند :
کسانی که قبل و بعد از انقلاب در زندان با زندانیان توده ای و مشخصا “صفر خان قهرمانی” هم بند بودند ، شاهدان خوبی هستند که جریانات چپ انسانهایی با ویژگی های حد اعلای انسانیت تربیت می کنند و در کشور ما که عرصه سیاست در آن مملو از سیاستمدارانی است که می خواهند با استفاده از اهرم سیاست خود و هفت نسل بعد از خود را از نظر مالی تامین کنند وجود و حضور سیاستمداران پاک و منزه ، گوهری دست نیافتنی است و فعالین سیاسی چپ نشان داداه اند که زمینه آلودگی مالی و سیاسی کمتری نسبت به سایر گرایش های سیاسی دارند . . منظور اینکه ما ایرانیان نمی توانیم بخاطر خوش آمد و بد آمد آمریکا و گرایشات راست و آخوندهای ضد کمونیست ارتباط خود یا گرایشات چپ ایرانی و استفاده از تجارب کشورهای مستقل با گرایشات چپ را قطع کنیم . تجربه چین و شوروی بعنوان دو تجربه از میان دهها نمونه موفق باید و می تواند الگوی رشد ودستیابی به ترقی اجتماعی و صنعتی قرار گیرد .
Leave a Reply