ممکنست این سئوال برای شما نیز مطرح شده باشد که چگونه است که ج.ا. علیرغم همه تلاشهای خود در بحرین نتوانست ،برای قدرت گیری شیعیان که عموم آنها ایرانی تبار و شیعه هم هستند و تا کمتر از 100 سال پیش یکی از استانهای ایران هم بشمارمیرفت هیچ کمکی به آنها بکند ، اما توانست مثلا در سوریه تا کنون و در عراق تا چند سال پیش قدر قدرتی کند ؟ ج.ا.چرا مثلا در مصر و تونس که بهار عربی را تجربه کردند حتی مورد لعن و طعن هم قرار گرفت و اتفاقا حضور روحانیون بنیادگرا ولایی در قدرت در ایران بضرر جریانات اسلامی در این دو کشور هم تمام شد ، اما ج.ا. در لبنان می تواند جریان قوی حزب الله را بنیان گذاری کرده و به عنوان نیروی نیابتی خود آنرا مورد سوء استفاده قرار دهد ؟
در این مقاله با تمرکز بر روی علت قدرت یابی ج.ا. و سپاه قدس در عراق و سوریه به موضوع حضور پر هیاهوی ج.ا. در لبنان هم اشاره ای خواهد شد و انگیزه اصلی خامنه ای از اعزام سپاه و گاها تکاوران ارتش به منطقه پر آشوب خاور میانه بر ملا خواهد شد .
ادعای ولایت چیست ؟
خامنه ای و بنگاههای تبلیغاتی اش ادعا می کنند که ملت فلسطین مورد ظلم دولت اسراییل و مردم یهود قرار گرفته است و اخلاق و وجدان و انسانیت حکم میکند که از مظلوم در مقابل ظالم دفاع کنند !
این استدلال برای موجه نشان دادن یکی از پر هزینه ترین دخالت های نظامی ج.ا. در خارج از مرزهای خود ، استدلالی غیر موجه و تبلیغاتی است ، تو گویی که نظام ولایی ، رژیمی در حد واندازه یک ابرقدرت جهانی است که توان و قدرت آنرا دارد که در هر نقطه جهان که منافع و یا متحدان خود را در خطر ببیند مداخله کرده و کارها را بر وفق مراد خود به انجام برساند . مدافعان این نظام در مقابل سئوال ساده اینکه پس چرا ج.ا. از مسلمانان ایغور و چچن در مقابل روسیه و چین دفاع نمی کند به پریشان گویی افتاده و می گویند و مزخرف هم می گویند که مسلمانان ایغور نیرو دهندگان اصلی به جریان داعش در منطقه هستند و عملا حکم سرکوب این مردم بی پناه توسط دولت چین را صادر می کنند . یا بسیار ساده تر سرکوب شیعیان عزادار محرم همین چند روز اخیر توسط دولت هند ، اصلا مورد اشاره نیروهای ولایی قرار نگرفت یا اینکه میگویند اگر در سوریه نمی جنگیدیم اکنون باید در مرزهای خود با اسراییل می جنگیدیم ، و یا قاسم سلیمانی که طی عملیاتی بوسیله نیروهای آمریکایی بنحو فجیعی کشته شد در مصاحبه ای که در سایت حکومتی ” فارس ” منتشر شد گفت که : هلال شیعه هلالی اقتصادی است ! ، گاها از دفاع از حرم صحبت می کنند و گاها از تقویت جریان مقاومت در مقابل اسراییل وآمریکا در منطقه حرف میزنند . اما علیرغم اینهمه پراکنده گویی ها ی نیروهایی ولایی و جریان های اپوزیسیونی مدافع این مداخله ، بنظر میرسد که خط اصلی در تلاش پر هزینه حضور در منطقه همان داشتن منافع است و این منافع نه الزاما اقتصادی آنطور که” قاسم سلیمانی ” گفت که اساسا سیاسی است ، این منافع چه هستند ؟ دفاع از کشور ؟ هرگز خودشان می گویند اسلام وطن ندارد و لزوم باشد خوزستان را هم میدهند که سوریه بماند ! توضیح اینکه : اگر بیاد داشته باشید بهار عربی در ادبیات ولایی به حرکت اسلامی تعبیر شده و خمینی هم چهار دهه پیش و خامنه ای در یکی از خطبه های نماز جمعه چند سال پیش گفت که “فرزندان انقلاب اسلامی در کشورهای عربی بپاخواهند خاست و به یاری انقلاب اسلامی در ایران خواهند شتافت ” و این موتور محرکه همه دخالتهای ج.ا در منطقه است هر چند که این سخن بنوبه خود تکرار ناشیانه اهداف اعلام شده جریان سلفی اخوان المسلمین است ، جریانی که در ابتدای تاسیس خود مفهوم ملت را رد و در مقابل آن به امت اسلامی معتقد بود .این جریان دفاع از آرمانهای فلسطین را وجه اصلی تلاشهای خود اعلام کرد ، هر چند که بعد از بقدرت رسیدن در سال 2011 ، از ابقای قرار داد کمپ داوید که در آن کشور اسراییل برسمیت شناخته شده است دفاع کرد . اشتباه مضحک رهبران ج.ا. در تکرار شعار انقلاب جهانی اسلام مطرح شده از سوی رهبران ” اخوان ” که تا کنون هم بر این اشتباه خود پای فشرده و از آن عقب نمی نشننیند اینستکه یک جریان شیعه که کمتر از ده درصد جمعیت مسلمان جهان است بتواند به رهبری فکری و سیاسی و قطب فرهنگی و دینی مسلمانان جهان قرار گیرد ، وقتی ” اخوان ” این آرزو را دارد می توان گفت که این آرزو حداقل اشکال منطقی ندارد ، یعنی یک جریان سنی منطقه حق دارد که برهبری فکری مسلمانان فکر کند چه اینکه خود نیز سنی است اما اگر خمینی و یا خامنه ای بخواهند خود را رهبر جهان اسلام فرض کنند می توان گفت آرزویی متوهمانه است ، انهم در در مقابل این واقعیت که جریان شیعه و بخصوص شیعه ولایی که دستانش نیز بخون سنی های عراق وسوریه آلوده است در میان جریانهای اسلامی ، مرتد ، رافضی ، خارجی ( خروج کننده بر علیه خلیفه مسلمین ) شناخته میشود . برای تبدیل شدن به قطب فرهنگی و سیاسی و مذهبی در میان کشورهای اسلامی ؛ حتی اردوگان ترکیه ای از خامنه ای شانس بیشتری دارد ، چه اینکه سنی آست ، کشوری صنعتی تر و مرفه تر را اداره می کند وتوانسته زبان مشترک با دنیای غرب و اسراییل و … پیدا کند و یک همزیستی مسالمت آمیز را باجهان امروز بنمایش بگذارد . … بر این مبنا بگذار توجیه کنند گان و مشاطه گران دخالت سپاه قدس در منطقه هرچه می خواهند بتراشند ، واقعیت این مداخلات اینستکه خامنه ای در آرزوی براه انداختن انقلاب اسلامی جهانی است و یکی از اولین اهداف ممکن تبدیل شدن وی و سپاه به قهرمان در میان کشورهای اسلامی در دفاع از فلسطینی ها است .
این است دلیل اصلی حضور ج.ا. و سپاه در سوریه و لبنان و عراق .. البته دقت کنید این هدف آنقدر تخیلی و متوهمانه است که ج.ا. در هیچ مرجع اصلی از آن دفاع نکرده و هواداران مختلف نظام از مرتضی محیط مائوئیست ، تا علیزاده حزب اللهی شرمگین و بعضی ملی گرایان بی پرنسیپ ، هرکدام بنوعی این حضور را یا به حضور جریان مترقی در نظام ، یا به جریان دولت و ملت سازی در ج.ا. و یا به دفاع از مرزهای ایران و یا جلوگیری از حمله به ایران نسبت میدهند و مقام ولایت هم آن بالا بریش حضرات می خندد و سودای دیگر و اهداف بلندپروازانه خود را دارد . اینست دلیل اصلی حضور سپاه و ولایت در لبنان و عراق و سوریه وبقیه ادعاها مبنایی ندارند .
اما ببینیم این آرزوی محال به چه سرنوشتی دچار شد !
همانطور که میدانیم نحله های فکری اسلام سیاسی از اخوان تا داعش و ولایت ، هیچکدام نتوانسته اند جریان ساز باشند از جمله جمهوری اسلامی در عراق عملا بدام دفاع از حضور آمریکا در آن کشور افتادو حتی در سال 2008 ، رییس جمهور مورد تایید ج.ا یعنی نوری المالکی ، در دفاع از آمریکا ، دهها و صدها بقول خودشان ” بچه شیعه ” سپاه مهدی را در آمریکا فقط در طول چند روز کشتند که دشمنی خونین ” مقتدی صدر ” با ج.ا. از همان روزها ریشه میگیرد. از سوی دیگر بعد از قدرت انحصاری شیعه در دولت نوری المالکی که همزمان مورد تایید آمریکا و ج.ا بود، جریان سنی برعلیه حضور آمریکا می جنگید و شیعه ولایی ، که به رهبران سعودی لقب اسلامی آمریکایی میدهد ، خود به مدافع حضور آمریکا تبدیل شدو در این راه از قتل عام شیعیان ضد آمریکایی شهرک صدر دفاع کرد . خامنه ای فکر میکرد هدف حضور در عراق و در دست گرفتن انحصاری قدرت توسط شیعیان ، وسیله اتحاد با آمریکا را توجیه می کند ، خامنه ای با این اشتباه خود که فکر میکرد می تواند حکومت عراق را بطور کامل در دست بگیرد و مثلا قدمی به انقلاب جهانی اسلامی – شیعی نزدیک شود برای ایرانی – شیعه ولایی آبرویی باقی نگذاشت . امروز شیعه ولایی در عراق از پائینترین اعتبار برخوردار است و نهایتا به گروهکهای مزدور نظامی که از ج.ا.پول و اسلحه دریافت می کنند خلاصه میشود و بارها شاهد تظاهرات میلیونی عراقی ها بر علیه حضور سپاه در عراق بوده ایم یعنی در نمونه عراق ، آمریکا براحتی خامنه ای این آخوند جاه طلب و ماجراجو را دست انداخته و به ابزار دست خود برای بستن چند قرار داد چند ده میلیاردی فروش اسلحه بعراق تبدیل کرد . ادعا اینستکه ج.ا. اگر در عراق چند صباحی (2006 تا 20014 ) قدرقدرتی کرد ، بعلت آن بود که دست وحدت به آمریکا داد وگرنه مقابله با آمریکا در عراق باری نبود که ج.ا. و سپاه قدس توان بلند کردن آنرا داشته باشند و در این رابطه است که می توان عنوان پهلوان پنبه برای قاسم سلیمانی و سپاه قدس او را عنوانی با مسما دانست ! آفتاب آمد دلیل افتاب : بمجرد اینکه خطر داعش و جنگندگان سنی و طرفداران صدام برای حضور سربازان آمریکایی رفع شد ، ترامپ در چشم بر هم زدنی ” قاسم سلیمانی را کشت و ادعاهای قدرقدرتی سپاه قدس و قاسم سلیمانی در عراق را بر باد داد .
در سوریه وضع بازهم بدتر بود !
در کتابی که هنوز بفارسی ترجمه نشده و عنوان فارسی آن را می توان “عود بیماری های مزمن در قیام عربی نام نهاد و نوشته” ژیلبرت اشکار ” است بصراحت و با آوردن اسناد غیر قابل تردید مطرح میشود که آمریکا خود و بعد از تجارب ناکام در عراق و افغانستان و لیبی و بخصوص در دوران ریاست جمهوری ” باراک اوباما ” هیچ انگیزه ای برای دخالت در سوریه و بتبع مداخله در ایران و مثلا اشغال ایران را وتلاش برای سرنگونی بشار اسد یا آخوندها را نداشت . علت این عدم تمایل هم این بود که آمریکا هیچ اطمینانی نداشت که با سرنگونی احتمالی اسد ، متحدان آمریکا در آنکشور بقدرت برسند و یا در ایران جنگ داخلی و هرج و مرج پیش نیاید در صورتیکه آمریکا در عراق و افغانستان تنها زمانی بسرنگونی طالبان و صدام رضایت داده و اقدام کرد که مطمئن شد که متحدان این کشور از امکان انحصاری در دست گرفتن قدرت برخوردار هستند ، اما در سوریه این اطمینان را نداشت این ادعا بر مبنای پاسخ ” اوباما ” به سئوالی در مورد علت عدم تمایل آمریکا برای مداخله در امور سوریه ، است ببینید :
در 19 ژوئن 2014 رییس جمهور آمریکا از سوی یک روزنامه نگار مورد سوال زیر قرار گرفت : آیا ترس از گسترش یافتن جنگ داخلی سوریه به عراق باعث کندی روند ارسال تسلیحات با اهمیت و آموزش نفرات اپوزیسیون سوریه شده است ؟ .
اوباما :سوال این نیست که آیا ما این مسئله را جدی میگیریم یا خیر ، موضوع روی میز این بوده که آیا ظرفیت اپوزیسیون معتدل و میانه رو سوریه ، در حدی است که بتواند با شیوع و همه گیری گرایشات افراطی در اپوزیسیون مقابله کرده و از گسترش آن جلوگیری کند ؟ در صفحاتی دیگر از همین کتاب یکی از روزنامه نگاران عرب بنام ” محمد ادریس احمد ” موضوع عدم مداخله آمریکا در سوریه به این شکل مورد بررسی قرار میگیرد :
” ” روسیه ” با هدف اجرای کامل برنامه های کمکی خود به ” رژیم سوریه ” ، این رژیم را با بمب افکن ، هواپیماهای تهاجمی ، اسلحه و موشک تامین کرد .در مقابل این سیاست قاطع ، ” آمریکا ” بر روی این موضوع تاکید داشت تا مطمئن شود که مبادا سلاح های دریافتی توسط شورشیان سوری ، حاکمیت بی چون و چرای اسرائیل بر آسمان سوریه را تضعیف کند؛ تا آن حد که اسرائیل با مصونیت کامل قادر به بمباران کردن این کشور باشد. کمکهای آمریکا در حد امکانات تسلیحاتی غیر جنگی مانند دوربین های دید در شب و تلفنهای ماهواره ای بود . این کمکها در عین حال شامل تعدا دمحدودی موشکهای ضد تانک ” تاو ” بود که از یک تکنولوژی قادر به تغییر دادن صحنه نبرد برخوردار نبودند .”
بااین دلایل می توان ادعا کرد که آمریکا با اعلام عدم مداخله در سوریه ، عملا سیاست دفاع از مداخله ج.ا. در سوریه را در پیش گرفته بود و سپاه قدس همراه با روسیه که از انگیزه قوی برای سرکوب بنیادگرایان سلفی مهاجر از قفقازو آسیای میانه برخوردار بود ، به جنگ برادر کشی و تعمیق تضاد های خونین میان سنی و شیعه دست زد ! یعنی سپاه قدس در سوریه نه با اسراییل روبرو بود و نه با آمریکا بلکه با کشورهای اسلامی منطقه یعنی عربستان سعودی ، ترکیه و امیر نشین های حاشیه خلیج فارس روبرو بود و سرکوب مشتی تروریست مورد حمایت این کشورها که افتخار نیست ٍ. قاسم سلیمانی و سپاه قدس در سوریه آلت دست مشتی آخوند شیعه شدند که تضادهای قومی -سیاسی جامعه عربی ی 1400 سال پیش را نمایندگی می کنند ، سپاه قدس در سوریه نه از حرم دفاع کرد و نه از میهن ، سپاه در سوریه ازآرزوهای موهوم آخوندهای ولایی خرافاتی و ضد سنی ، دفاع کرد. سپاه و قاسم سلیمانی در سوریه اساسا نقش پهلوان پنبه را داشتند که در نبود یک نیروی قوی، هماورد ، میطلبد و خود را قهرمان می پندارد . استدلال ما بر این مبنا ست که این سپاه که مانند شیر ، سنی و مردم مناطق تحت اشغال اپوزیسیون سوریه را بخاک و خون میکشید خود براحتی توسط حمله های هوایی اسراییل هر روزه بحاک و خون کشیده میشود . این چه قهرمانی است که امیر آن قاسم سلیمانی ، بعد از تمام شدن تاریخ مصرفش که امن کردن عراق برای حضور آمریکا و سرکوب گرایشهای غیر قابل کنترل سنی و سلفی برای آمریکا بود براحتی با کشتن او ، حذف میشود …مثلی بزنیم : آیا آمریکا قدرت آنرا دارد که یکی از ژنرالهای ارتش روسیه را بطور علنی ترور کند ؟ اما چرا قاسم سلیمانی ر حتی بشکل حقیرانه بعهده گرفتن علنی آن می کشد ؟ چون ولایت ، سپاه قدس و قاسم سلیمانی ، در شبکه های درهم تنیده سیاستهای منطقه ای آمریکا و بعد هم فدراسیون روسیه اسیر، دست و پا بسته و مصلوب الاختیار هستند ، آنگاه که آمریکا به وی نیاز داشت رسانه های آمریکایی از وی بعنوان ” شاهزاده ایرانی “نام میبردند و آنگاه تاریخ مصرف وی تمام شد گفتند که قرار بوده سفارت ما را در بغداد منفجر کند وبدین شکل کشتن دهشتناک وی را توجیه کردند .
Leave a Reply