حقیقتی که نباید به آن بی توجه بود اینستکه جنگ اطلاعاتی ولایت بر علیه ملت ایران ، فقط از طریق صدا و سیما ومنبر وآخوند روضه خوان و مداح هفت تیر کش اجرا نمی شود و دیگر اینکه همه کسانی که به عاملین ، مجریان و نشر دهندگان پروپاگاندای ولایت تبدیل می شوند الزاما مامورین گوش بفرمان دستگاههای اطلاعاتی رژیم ولایی نیستند .
یکدسته از این ماموران ولایت همان بوقچی های معروف هستند که نام و نشان دارند مانند ، حسن عباسی ، رحیم پورازقدی ، شهریار زرشناس ، ابراهیم فیاض … بر اینان حرجی نیست اینها نان در خون مردم میزنند واز کیسه ولایت بهره مند هستند و تبلیغات و ادعاهایشان آنقدر رسوا است که ارزش برخورد تئوریک ندارند .
اما رسته دیگر خدمتگذاران به ولایت روشنفکرانی هستند که به علت خطاهای تئوریک و یا آغشته بودن به گمراهیهای ایدئولوژیک عملا به مبلغین تبلیغات زهر آگین دستگاه اطلاعاتی رژیم ولایی تبدیل شده اند .
مثلا فردی مانند دکتر مرتضی محیط بخودی خود مرد شریفی است و در طول مبارزات طولانی سیاسی خود که پیشتر آغشته به نوعی مائوئیسم افراطی بوده است ، نشانه ای از وابستگی به هیچ قدرت و دولتی از وی مشاهده نشده است ، اما در سالهای اخیربه چند خطای عمده که به اشتباهات سهمگینی منجر شده اند که تن به خیانت میزند دچار شده است . وی مدتی بشدت مدافع اصلاح طلبان و میر حسین موسوی بود و بنطر میرسد که میر حسین و اصلاح طلبان چپ را به نوعی همان دمکراتهای انقلابی که می توانند متحد کمونیستها باشند میدانست . تا حدود دو سال پیش وی مدافع سرسخت اصلاح طلبان ، کروبی و میر حسین موسوی بود . تا اینکه بتدریج به این نتیجه رسید که جمهوری اسلامی از سوی اصلاح طلبان و با تئوریهای آنان قابل اصلاح نیست . افتادن به ورطه چنین خطای تئوریکی با توجه به اینکه اصلاح طلبان در ایران مانند اسلاف آنان در اتحاد شوروی ، بقول دکتر محیط گرایش تا مغز استخوان طرفداری ازآمریکا داشتند و دکتر محیط خود یک ضد آمریکایی ( در وجه سیاستهای دولت ایلات متحده) است ، غیر قابل فهم است .
“محیط” بعد از گرایش به اصلاح طلبان اکنون و با توجه به نزدیکی ج.ا. به چین بشدت طرفدار گرایش اصولگرایی عدالت طلب و مشخصا سیاست خارجی علی خامنه ای شده است . اما منشاء انحراف وی از آنجا شروع میشود که معتقد است خمینی را آمریکا آورد و اکنون هم این آمریکا است که می خواهد با استفاده از نارضایتی های مردم این رژیم را سرنگون کند . در تحلیلهای وی توده های مردم هیچ نقشی ندارند ، مردم خون میدهند ، گول می خورند واما این آمریکا است که پیروز نهایی است . اما روایت “محیط ” از بر سر کار آمدن ج.ا. یک دروغ بزرگ است ، وی نمی خواهد وجود یک قشر محافطه کار و ارتجاعی را در میان ما ایرانیان که موتورمحرک اصلی روحانیت در قدرتگیری 57 بودند را بپذیرد چون در آنصورت نمی تواند خامنه ای و ابراهیم رئیسی را که نماینده این قشر ارتجاعی هستند را مترقی دانسته و به آنان امید ببندد . واقعیت اینستکه ج.ا.را آمریکا نیاورد این نظام با حمایت عقب مانده ترین بخش توده های مردم که آنزمان به آنان فلانژ و اکنون به آنان ولایی و حزب اللهی می گویند و روحانیت در وحدت با روشنفکران چپ و ملی گرا و با هدف مبارزه با سلطنت قدرت گرفت ، توده های در حاشیه مانده در رژیم پهلوی و روحانیت و بازار می خواستند به قدرت برسند و رسیدند ، روشنفکران چپ و ملی گرا هم می خواستند حتی بقیمت خون خود ، سلطنت برود آنها هم به خواست خود رسیدند ، تقلب و توطئه آمریکا و دزدیدن انقلاب حرف بی اساسی است . سطح فکر بسیاری از کارگران و کارمندان ایرانی در آن سالها هم در حد دیدن عکس اقا در ماه بود این واقعیت قضیه است ، از آن مردم نه نظام دمکراتیک و سکولار و نه سوسیالیزم ویا نظام ملی گرا حاصل میشد ! یعنی برخلاف تفکر دکتر محیط ، آمریکا خمینی را به مردم ایران قالب نکرد ، مردم و حتی اکثر روشنفکران چپ و ملی گرا خود خمینی را هر کدام با اهداف مختلف می خواستند .
امروز هم در مبارزات جاری در جنبش جاری ” زن .زندگی . ازادی ” ما باید تکلیف خودمان را با این قشر عقب مانده ، فاشیست یا همان حزب اللهی ها روشن کنیم . دشمن ما این اقشار هستند ، آمریکا یک کشور خارجی است و خواهد بود و بدنبال منافع خود است . هر دشمن خارجی بر روی گسلهای موجود جامعه سرمایه گذاری می کند ودشمن ثانی است .
امروزهم متجدد ترین و نه الزاما مترقی ترین بخشهای مردم فعالین اصلی میدان مبارزات جاری هستند و یکی از گرایشهای سیاسی رهبری کننده این فعالان سرنگونی طلب، سلطنت طلبان و طرفدران رژیم سابق هستند که مورد حمایت آمریکا هستند ، مگر در انقلاب فرانسه ، آن بخش از مردمی که خواهان بازگشت سلطنت بودند تحت تاثیر یک قدرت خارجی خواهان بازگشت بوربن ها بودند ؟ درانقلاب روسیه هم گرایش به بازگشت سلطنت و تزار آنقدر قوی بود که گپئو برای به انحراف بردن و دستگیر کردن آنان خود به سازماندهی آنان می پرداخت .
اما آنچه که در ایران امروز می گذرد نهاد و آتشفشان انقلاب و تحول طلبی در داخل و نه آنطور که دکتر محیط می گوید در آمریکا و عربستان و اسراییل است ، البته ممکنست این مبارزات و این مردم تحت تاثیر قدرتهای خارجی فعال در امور ایران قرار بگیرند و این موضوع همانطور که اشاره شد د رهمه انقلابهای جهان از فرانسه و اکتبر روسیه و حتی انقلاب چین مطرح بوده است .
مرتضی محیط چگونه تیقغ ولایت را بر گلوی مردم تیز می کند ؟
دکتر محیط می گوید سیاست خارجی ولایت مترقی است چون با کشورهای مترقی منطقه هم راستا است و از کشانده شدن جنگ بداخل مرزهای ایران جلوگیری کرده است و بدین شکل از ج.ا. دفاع می کند . اما حقیقت موضوع اینستکه حضور سپاه قدس در سوریه ؛ لبنان و عراق نه الزاما در دفاع از خاک ایران که بر اساس توهمات جاه طلبانه خامنه ای و اقشار عقب مانده معتقد به ملی گرایی شیعی – ایرانی مبنی بر دفاع از فلسطینی ها با هدف تبدیل شدن ایران ولایی ! به قهرمان دنیای اسلام و تبدیل شدن خامنه ای به ولی امر مسلمین جهان است و در این میان هم ممکن است زمینه حمله احتمالی به ایران هم تضعیف شده است . این گزاره به این معنی است که حتی تا کنون هم هیچ طرح سازمان یافته ای برای حمله نظامی به ایران نه کشف و نه اجرا شده است ، دکتر محیط و مدافعین سیاست خارجی ولایت و سپاه قدیس بر اساس یک ادعای مفروض که گویا حضور سپاه قدس مانع این حمله شده است گذاشته و بر آن اساس مانند حزب اللهی فریاد بر می آورند که اگر ایران در سوریه و لبنان نبود اکنون ایران تجزیه شده بود اما حقیقت موضوع اینستکه خامنه ای غیرت دفاع از میهن ندارد وی جهان وطن در محدوده اسلام است و اگر لازم باشد در این راه حاضر است میلیونها ایرانی را فدا و حتی بنا بگفته طائب فاسد ، خوزستان را هم بدهد ، سیاست خارجی ج.ا. ادامه سیاست خائنانه داخلی ولایت و آن فدا کردن منافع اکثریت ملت ایران در راه اهداف اقلیتی مرتجع ، محافظه کار ونادان است .
اما چرا محیط این موضوع ساده را نمیفهمد بسیار ساده است چون وی یک سوسیالیست -مائوئیست است ، دچار هیستری ضد آمریکایی است و از هر سیاست ضد آمریکایی حمایت می کند ؛ اما چون نمی تواند این موضوع را بزبان بیاورد ، ناچار از در دیگر در آمده و موضوع ملی گرا و مترقی بودن سیاست خارجی ولایت و علی ولی را مطرح می کند! وی در توهم مترقی بودن خامنه ای تا به آن حد بخطا می افتد که اکنون حتی از ابراهیم رییسی هم توقع برخورد مترقیانه در بهبود اوضاع اقتصادی – سیاسی کشور را دارد . ابراهیم رییسی مجری طرح خائنانه اصلاح ساختاری ، خصوصی سازی و شوک های قیمتی که اساسا طرحهایی نئو لیبرالی و ضد توده های محروم است مورد حمایت و امید دکتر محیط است ! چرا ؟ بسیار ساده است چون ابراهیم رییسی متحد چین است و ایشان هم یک مانوئیست دو آتشه است .
علی علیزاده :
وی نیز از آن کسانی است که ظاهرا از سفره تنعم ج.ا. بهره ای نمی برد اما عملا به مدافع پر شور دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاندای ولایت تبدیل شده است وی با چنان علاقه و شور و شعفی از ” خامنه ای ” نام می برد که گویاعلی خامنه ای سردار و مجری استقرار مدرنیته و اجرای پروسه دولت – ملت در ایران است وبا این نگرش است که سیاست خارجی ج.ا. بعنوان گسترش عمق استراتژیک یک دولت در حال گذار به مدرنیته قلمداد میشود ، از حضور سپاه قدس در سوریه بخاطر جلوگیری از گسترش جنگ بداخل ایران و از سرکوب مبارزات مردم ایران بعنوان سرکوب مشتی غربگرا، مرفه ، تسلیم طلب و حامی استعمار غرب حمایت می کند . البته وی انتقاداتی به سرکوب ها و حجاب اجباری و سیاستهای سرکوب فرهنگی مطرح می کند اما اساسا با این نگرش است که این نوع اجرا ، به نظام بنظر وی مترقی ، هزینه های سنگین تحمیل می کند ، وی سیاستهای سرکوبگرانه ، مخرب وحدت ملی و… را نه بخاطر خائنانه بودن آنها که بخاطر اینکه ساحت قدسی و مدرن ولایت خامنه ای را کدر می کند و باعث هزینه میشود محکوم می کند . وی در بررسی تهاجم وحشیانه اخیر دستگاههای سرکوب ولایت به دانشگاه شریف تا بدانجا بار دفاع از سرکوب را بر دوش می گیرد که می گوید دانشجویان این دانشگاه ، دانشجویانی هستند که توانسته اند مبالغ میلیونی هزینه کلاسهای پیش دانشگاهی ، کلاسهای کنکور و تحصیل در دبیرستانهای غیر انتفاعی را پرداخته و مرفه بودن مفروض این دانشجویان را دلیل مواضع ضد ولایی آنان فرض کرده و بزبان بیزبانی با سرکوب کنند گان بیرحم و خونریز بسیجی و لباس شخصی در این جنایت همراهی می کند ! وی در نوع از موضعگیریهای خود تا حد بوقچی ولایت حسن عباسی سقوط می کند .
اما تناقضات اساسی در تئوریهایی که ” علیزاده ” را به دفاع از ولایت خونبار و ارتجاعی خامنه ای می کشاند چه هستند ؟
علیزاده معتقد است که ” خامنه ای ” در حال اجرای پروسه و پروژه دولت- ملت در ایران است و تلاطمات سیاسی- اجتماعی ، حضور در کشورهای منطقه ،شرکت در جنگ بیرحمانه سوریه ، سرکوب سنی ها در عراق ، دخالت در یمن و… بیعدالتی و سرکوب در داخل از مقتضیات این پروسه است و باید با این واقعیات تعامل و بعنوان مشکلات ملی و اجتناب ناپذیر با آنها برخورد کرد .
اگر این ادعا را بپذیریم چرا وی استعمار انگلیس ، بلژیک ، هلند ، کشورهای اروپایی ، برده داری در آمریکا ، سرقت طلاهای هندوستان از سوی بریتانیا را محکوم می کند ؟ آن کشورها هم درآن سالها در دوران انباشت اولیه ثروت و سرمایه بوده و در حال عبور از دوران دولت – ملت بوده اند . ایشان همانطور که از حضور خامنه ای و سلیمانی در عراق وسوریه دفاع می کند باید از حضور بریتاینا درهندوستان ، بلژیک در آفریقا ، ایتالیا در حبشه و ناپلئون در اسکندریه که در یکروز 4000 نفر را در آن شهر کشت دفاع کند ، آخوند حق دارد مردم سوریه را گوشت دم توپ اجرای مثلا طرح دولت – ملت خود کند ، موسولینی حق ندارد ؟ بلژیک حق نداشته ؟ بر این مبنا بریتاینا هم حق داشته هندوستان را مستعمره خود کند و بردگان بومی را لینچ کند و در آنجا جنگ براه اندازد و با همین دید متعلق به نزدیک به 200 سال پیش بوده است که ” جان استوارت میل ” فیلسوف مدرنیته خود از کارکنان و رییس کمپانی هند شرقی در هندوستان بوده است .
نگرش علیزاده از مدرنیته با توجه به سابقه اخیر مذهبی بودن وی و تعلق او در گذشته نزدیک به اصلاح طلبان ، نگرشی ابتدایی و بدوی از مدرنیته است و با تفکرات پست مدرن هم بیگانه است . امروز در قرن بیست و یکم نمی توان از روشهای 300 سال پیش از قبیل حمله نظامی و حظور ارتش خود در دیگر کشورها برای مدرن شدن و حضور سیاسی در منطقه بهره جست که در آنصورت نمی توان استعمارگری غرب را محکوم کرد . اما چرا ج.ا. دست به چنین اعمالی میزند چون یک نظام سیاسی مدرن نیست.
اگر ج.ا. حق دارد برای گسترش عمق استراتژیک خود در سوریه حضور پیدا کند با همین منطق هم آمریکا حق داشته در سال 2001 به افعانستان حمله کند . منطق علیزاده کودکانه ،سطحی و سست است . از سوی دیگر وی بیعدالتی در ایران ولایی را محکوم می کند ، اما شخصیت محبوب و مراد وی یعنی علی خامنه ای بر اجرای خصوصی سازی ،سپردن صنایع کلیدی بدست نه کار آفرینان که بدست خودی های بیعرضه و مختلس بعنوان ابزار یک سرمایه داری رفاقتی و خویشاوند سالارانه تاکید دارد . بسیاری از طرفداران ولایت سید علی از این طرحها بعنوان انباشت اولیه سرمایه و انتخاب مسیر هوشمندانه خامنه ای برای جلوگیری از فرار سرمایه دفاع می کنند که نتیجه طبیعی آن گسترش بیعدالتی ، فساد ، اختلاس و فقر ، فحشا و فلاکت مردم ایران است . فردی که از طرحهای خامنه ای بعنوان اجرای پروسه دولت ملت دفاع می کند منطقا نمی تواند از طرحهای اقتصادی خامنه ای در خصوصی سازی ها ، شوکهای قیمتی ، طرحهای تعدیل ساختاری انتقاد کند ، چون برای طرح مفروض در ذهن علی علیزاده ، انباشت سرمایه در این دوران لازم است وملت هم باید تحمل کنند .
اما واقعیت چیست ؟ حقیقت اینستکه این همه تناقض بخاطر اینستکه خامنه ای بعنوان نماینده ارتجاعی ترین بخش روحانیت که حاضر به پذیرش هیچ اصلاحی در فقه شیعی نیست و از سوی دیگر میداند که روحانیت شیعه در خطر انقراض تاریخی است ، می خواهد شیعه ولایی مطروحه خود را با جهان یک میلیاردی اسلام پیوند زده و روحانیت را از خطر حذف سیاسی- اجتماعی برهاند ، وی نه قهرمان مدرنیته که دون کیشوتی متوهم است که می خواهد قلمرو ولایت خود را بخرج ملت ایران از 1648000 کیلومتر تا شمال آفریقا گسترش دهد و بوسیله روحانیت ولایی ایران را بزرگ ، مردم ایران و کشورهای اسلامی را تابع ولایت کند ، آنچه که مبنای عمل و حرکت بیت و سپاه است اساسا ربطی به مدرنیته و پروسه دولت – ملت و… ندارد ٍ، البته ممکنست بخاطر شرایط تاریخی که کشورمان در آن قرار دارد ، بعضی حرکات و منافع حاکمیت ولایی با منافع ملی کشور ما همپوشانی داشته باشد ، کما اینکه اگر اکنون چنگیز خان هم بر ایران حاکم بود برای حفظ حکومت خود از مرزهای سرزمینی ایران با جان و دل و با فدا کردن صدها هزار مغول خونریز و جنایتکار یاسایی ، دفاع میکرد ! در آنصورت مفروض می توانستیم بگوییم چنگیز خان دل در گرو ایران و ایرانی دارد ؟ البته که نه ، حتی کشته شدگان حزب اللهی در جنگهای مختلف نیز در راه دفاع از ولایت کشته شده اند و از بد حادثه این ولایت که آنها از آن دفاع کرده و جان داده اند در ایران واقع بوده است ، اگر ولایت سید علی در ایران واقع نمی شد ، اساسا ما نیاز به حضور در عراق و سوریه و لبنان نداشتیم ،اساسا موضوع حمله احتمالی اسراییل و آمریکا به ایران مطرح نمی شد ! روحانیت رو بمرگ شیعه می خواهد بخرج ملت خود را از نابودی نجات دهد ، نام آنرا دفاع از آب وخاک نهاده و افرادی مانند علیزاده هم به این دام بلا افتاده اند .مسلمان ولایی جهان وطن است ، وطن ندارد و علی خامنه ای نیز رهبر سیاسی – تشکیلاتی این گفتمان است . این گفتمان مخرب و ضد ملی را را باید درهفت جهت نقد کرد و کوبید و همراه با سویه سیاسی – اجتماعی آن یعنی حکومت ولایی به زباله دانی تاریخ فرستاد .
علیزاده و سردبیرسایتش خانم نصر آبادی ، معمولا وقتی از آرزوها و توهمهای خود می گویند دچار هیجان شده و گاها احساساتی و گریان هم میشوند ، در این حالت اینان مانند جوانان کم سن و سالی هستند که بتازگی از دنیای تئوری ها پای بدنیای واقعی نهاده اند ؛ شعارهای ضد آمریکایی و ضد سلطه که علیزاده و نصرآبادی سر می دهند هر چند که غلط نیستند اما متعلق به 4 دهه پیش است ، بحث امروز کشورهای نفت فروش و وارداتچی از نوع ایران اینست که چه کنیم که علیرغم سلطه گر بودن آمریکا ( که برای یک آمریکایی دفاع از عمق استراتژیک اقتصادی -سیاسی معنی میدهد ) و اروپا بتوانیم نه بورطه تحریم دربیفتیم و نه بزیر سلطه دربیاییم . در دنیای امروز بجز همزیستی مسالمت آمیز گرگ و شیر و گوسفند و بره راهی نیست . وقایع سالهای جاری نشان دادکه حتی شیر درنده آمریکا نتوانست عراق و افغانستان را بدرد و نه خرس نیرومند روس توانست آنطور که ابتدائا در نظر داشت اکراین را ببلعد ؛ دوران دنیای یک قطبی ودو قطبی بسر آمده است ، غرب و شرق باید همزیستی مسالمت آمیز را بپذیرند ودنیای ما امروز در سرآغاز پذیرش این همزیستی مسالمت آمیز است . نه آمریکا توانست دولت پوشالی خود در افغانستان را حفظ کند و نه پوتین توانست ، زلنسکی را برده و یانو کویچ را بجای وی بنشاند ! درست در چنین شرایطی علیزاده و نصر ابادی با هیجانات کودکانه از پیدایش اتحادیه بریکس و شانگهای و نابودی آمریکا چنان حرف میزنند که گویا قرار است روسیه و چین و هند و برزیل پوزه آمریکا را بخاک بمالند! نصر آبادی هنگام طرح این توهمات بمانند جوانان تازه کار ،اشک شوق در چشمانش هم جمع میشود .
حتی روسیه امروز هم که علیزاده و…. بشدت مدافع آن بوده و آنرا بعنوان کشوری که سیاست شرق گرایانه داشته و راه خود را پیدا کرده ، سالها حتی از زمان خروشچف ، بدنبال ادغام در غرب ، دوستی با امریکا و اروپا و حتی دوستی با دونالد ترامپ بوده است و نهایتا امروز با توجه به استنکاف غرب از وحدت با روسیه و توازن ژئوپلیتیک موجود با غرب ، با آمریکا و اروپا در افتاده است ، ممکنست در فردا روزی همین سیاست در کرملین تغییر کند و پوتین از در دوستی با آمریکا درآید و در آنصورت محور مقاومت خیالی شرق گرایان ولایی نیز فروخواهد ریخت ! از یاد نبریم که کشورهای بریکس که بسیار مورد عنایت شرق گرایان ولایی وچپ افراطی مانند دکتر محیط است ، علیرغم گذشت حدود یک دهه از حیات خود هنوز نتوانسته اند هیچکدام از طرحهای خود نظیر ایجاد پول واحد را عملیاتی کنند و کشور معظمی مانند چین ، حاضر به در افتادن با آمریکا و اروپا نیست و همانطور که گفته شد سیاستهای روسیه هم بنا بر نیاز روز آن کشور است و نباید هیچ سیاست دراز مدتی را بر آن استوار و بر پایه آن برنامه ریزی کرد .
علیزاده بعد از مدتها ابراز مراتب بندگی به خامنه ای ، بالاخره اجازه حضور در صدا و سیمای رسوای ولایی را یافت ، علیزاده از 49 دقیقه برنامه فقط حدود 25 دقیقه اجازه صحبت یافت و میان صحبتهای وی تبلیغ ، سرودهای بند تنبانی ولایی وپروپاگاندای حکومتی پخش میشد ، و اساسا وی از سرکوبهای ناجوانمردانه صحبتی نکرد ، فقط توانست بگوید نگذارید این تظاهرات بر موفقیتهای اخیر ولایت خدشه وارد کند ! کدام موفقیت ؟ علیزاده می گوید رئیس جمهور برگزیده ولایت توانسته مشکلات اقتصادی را حل کند ! بسود چه کسی حل شده است ؟ البته بسود آن 10% که 90% منابع کشور را د راختیار دارند ، خب اگر علیزاده طرفدار این نوع روش است پس چرا از بوجود آمدن یک قشر رانتخوار در کشور شکایت داشته ومثلا تظاهرات دانشجویان دانشگاه شریف را به فرزندان همان قشر رانتخوار نسبت داده و بدینشکل در سرکوب آنان با خشن ترین نیروهای ولایی و لمپن های گرد آمده در گردانهای بسیج همراه می شود؟ !
البته در باره یوسف عزیزی، پژوهشگر سیاستگذاری عمومی -دولتی دانشگاه ویرجینیا تک موضوع متفاوت است وی بشدت مدافع سیاستهای خانمان برانداز اتمی و هسته ای ولایت است و به در آمدهای مفروض و تخیلی ایران ولایی از صدور اورانیوم غنی شده و تولید راکتور اتمی در دیگر کشورها امید میدهد و در این باره به در آمد روسیه از این اقلام اشاره داده و عملا از ادامه سیاستهای سید علی دفاع می کند و به این موضوع نمی اندیشد که تا رسیدن به آن سطح از فن آوری چنان هزینه هایی به ملت ایران تحمیل خواهد شد که هر گونه محاسبه هزینه فایده ، ادامه سیاستهای هسته ای نظام ولایی را غیر قابل توجیه می کند . از سوی دیگر نباید از یاد برد که رهبر ولایت اسلامی علیرغم فریب های خود بشدت بدنبال داشتن بمب اتم است ،که ادامه سیاست رسیدن به بمب اتم می تواند به حمله نظامی به ایران منجر شود که طبیعتا با پاسخ و یا پاسخ ندادن از سوی ج.ا. روبرو شده که هر دوی این سیاستها جز مرگ و نابودی برای ایران ببار نخواهد آورد . در میان افراد فوق الذکر فقط یوسف عزیزی است که به شکلی مستقیم لقمه حرام ولایت در دهان نهاده است . وی از خانواده ای ولایی است و پدر وی از مقامات فرهنگی ولایت است و شاید دفاع وی از ج.ا. تحت تاثیر وابستگی های مالی وی به ج.ا. باشد
Leave a Reply