انفلاب 1357 که ریشه در نهضت مشروطه دارد ، از جنس انقلابهای کلاسیک و فرزند خوانده انقلاب کبیر فرانسه و با سرشت مشترک با انقلاب اکتبر و انقلاب چین است . این انقلابها در فضای نوزایی ، رشد و حاکمیت سیستم سرمایه داری برجهان و در فضای حاکمیت مطلق گفتمان بر آمده از انقلاب کبیر فرانسه برجهان در جهت بوجود آمدن دولتهای مدرن و سرمایه داری مبتنی بر تفکیک قوا ، مجلس و دولت منتخب در کشورهای جهان بوقوع پیوستند .
براحتی قابل مشاهده است که تلاش حزب بلشویک در روسیه در سال 1917 و حزب کمونیست چین برای استقرار سوسیالیزم بر این کشورها ، نهایتا و عملا به استقرار و گسترش روابط سرمایه داری در این کشورها منجر شده است ، این موضوع نه بخاطر شکست کمونیستها و یا توطئه خارجی ها که اساسا بخاطر این بود که وظیفه تاریخی این نیروهای بشدت مردمی ،خارج از اراده و خواست خود ، بر قراری سیستم سرمایه داری در کشور خود بود . حتی بر اساس تئوریهای مارکسیستی ، استقرار سوسیالیزم در روسیه غیر صنعتی 1917 و چین 1949 غیر ممکن بود .
بقولی بعد از وقوع انقلاب کبیر فرانسه ، فضای حاکم بر مناسبات اقتصادی – اجتماعی فضای استقرار دولتهای مدرن با مناسبات اقتصادی سرمایه دارانه بود و حتی کمونیستهای روسیه و چین هم عملا به عامل استقرار روابط سرمایه داری در کشور خود تبدیل شدند و بقول معروف در دوران مدرن از گفتمان غالب سرمایه داری بر مناسبات اقتصادی – اجتماعی گریزی نیست .
اگر بپذیریم که کمونیستهای اتحاد شوروی و حتی چین که بسیاری از انها متخصصان خبره علوم اقتصای- اجتماعی زمان خود بودند ، عملا در مقابل گفتمان دوران یعنی سرمایه داری زانو بزمین زده و به سربازان سیستم و ساختار اقتصاد سرمایه دارانه در کشور خود والبته با ویژگی های ملی تبدیل شدند ؛ یعنی کمونیستها در چین و روسیه توانایی بر پا یی یک سرمایه داری ملی در کشور خود را داشتند
اما در این مورد تکلیف یک دوجین آخوند و چند روشنفکر دینی تحصیل کرده در دانشگاههای آمریکا و اروپا روشن است ، مبلغان تمدن اسلامی از آخوند و مکلا که حداکثر افتخارشان داشتن کتاب ” اقتصادنا” ی سید محمد باقر صدر است اساسا از بضاعت فکری و علمی که بتواند حاوی گفتمان نوینی در حوزه اقتصاد و اجتماع باشد برخورد دار نیستند و طبیعی است که عملا به پادوهای اجرایی سیاستهای نئولیبرالی ، سرمایه داری تبدیل شوند . کمونیستهای روسیه و چین با توجه به ماهیت مدرن خود این شانس را داشتند که مجری انقلاب صنعتی ، مکانیزه کردن کشاورزی و مجری کردن نوعی اقتصاد کلکتیو در حوزه تولید و توزیع در کشور خود شوند که کمک زیادی به مدرن کردن کشورهای متبوع خود بود .
آخوند بعنوان یک قشر ، و بخصوص از دوران جنبش تنباکو تا کنون هیچگاه با انگیزه کمک به حل مسائل اجتماعی پای در مبارزات سیاسی ننهاد . روحانیت که در مقابل پیشرفت مدرنیته مرگ خود را میدید ، صرفا برای نجات خود از مرگ تاریخی وارد مبارزات سیاسی شد .
بر این مبنا و با توجه به نیازهای ساختار حاکم بر مناسبات اقتصادی – اجتماعی در ایران و در سال 1357 ، محمدرضا شاه خود به عاملی در جهت جلوگیری از نیاز سیستم سرمایه داری بگذار وابسته تبدیل شده بود سیل عظیم واردات و گاها تولیدات لوازم خانگی و مصرفی در داخل نیاز به جمعیتی شهرنشین و با سواد برای مصرف این حجم از واردات و تولیدات داشت ، باید تعداد دانشگاهها زیاد میشد ، باید مصرف کننده کالا و واردات زیاد میشد و این وظیفه تنها از عهده روحانیت بر می آمد ، این وظیفه که شامل وارد کردن جمعیت عظیم روستایی ، تولید گران سنتی ، روحانیت مرتجع بداخل نهادها و تاسیسات مدرن و دانشگاهها بود با نظام عقب مانده سلطنتی در یک راستا نبود . قدرتگیری روحانیت و خلع سلطنت از مقتضیات ساختار سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران بود . اما شکی نیست که این نیاز تاریخی نیز بشدت متاثر از مداخلات خارجی بخصوص آمریکا نیز بود که اساسا بدنبال ادامه حیات ایران بعنوان کشوری نفت فروش و خریدار اسلحه و واردات حتی مواد خوراکی بود .
طبیعتا بخش وسیع بازار ، تولید گران سنتی ، کارگران و اقشار متوسط که هر کدام با خواستهای خود در انقلاب شرکت کردند در چنین بستر و فضایی ، در آتش دمان رویدادهای سیاسی آنروزها دمیدند . روحانیت و بازار بمجرد در اختیار گرفتن مواضع قدرت ، سعی در چنگ انداختن بر خزانه کشور کرده و بخشهایی از جوانان وفرزندان روستاییان و حاشیه نشین شهر ها رانیز بعنوان پاسدار و بسیجی از خوان غارت و ثروت باد آورده متنعم کرده و در شیپور پایان انقلاب دمیدند . اصلاح طلبان خود از اولین عناصر ضد انقلاب تولید شده در نظام ولایی بودند ، حتی بخشی از اطلاح طلبان خارج از کشور امروز به پادوهای رسانه ای کشورهای خارجی و تبلیغ مداخله خارجی در ایران تبدیل شده اند .
بنظر میرسد دو قشر که به همه خواسته ها و اهداف خود رسیدند ، روحانیت و بازاری ها بودند . انقلاب اسلامی به گسترش مناسبات یک سرمایه داری وابسته و نه مستقل و صنعتی با جمعیت عظیم شهر ی و حاشیه نشین انجامید ، خرابی روستاها و هجوم روزافرون روستاییان به حاشیه شهرها ادامه همان روندی است که در رژیم پهلوی آغاز شده بود . روحانیت نیز تنها در دستیابی به دو هدف موفق بود که ایندو قطع رابطه با آمریکا و خلع سلطنت هستند ، اما دستیابی به این دو هدف نه با انگیزه های مردمی و ملی گرایانه و صرفا برای حفظ حکومت خود و دشمنی با رقیب دیرینه خود ” سلطنت ” انجام یافت ، طبیعتا هیچ خیری از آن برای مردم و دستیابی به اهداف انقلاب حاصل نشد . روحانیت بعد از قلع و قمع کردن اصلاح طلبان ، سیاست شاه را در غیر سیاسی کردن طبقه متوسط ادامه داد و نا آرامی های جاری در کشور تحت عنوان خیزش ” زن – زندگی – ازادی ” بیانگر نارضایتی این اقشار در راه ندادن آنان به مناصب اداره کننده کشور است .طبقه متوسط با همین سیاست توانست شاه را بزمین بزند هر چند که نهایتا قدرت را به نیروهای تحت رهبری خمینی داد . اگر نیروهای طرفدار انقلاب اندکی هوشیاری بخرج دهند می توانند مبارزات آغاز شده توسط این اقشار را در دست گرفته و آنرا تا سرنگونی کامل ج.ا. ادامه دهند . برخلاف کشورهایی که در آنها انقلابهای رنگی صورت گرفته و با توجه به اینکه انقلاب در ایران از جنس انقلابهای کلاسیک است که نیاز به بار بالای شرکت اقشار تهیدست در آن است ، طبقه متوسط توان اداره و به پایان رساندن این حرکات را ندارد .
خامنه ای میداند که این حرکات می تواند به قدرتگیری نیروهای خواهان ادامه انقلاب منجر شود و در این راستا است که امروز ضد مردمی ترین سرکوب ها را در برخورد با کارگر و کشاورز و دانشجو از سوی رژیم ولایی می بینیم .
گسترش روابط سرمایه داری که باید به صنعتی کردن کشاورزی ، انقلاب صنعتی و رهایی از اقتصادر نفت محور باشد ، برای نظام ولایی و با توجه به اجرای سیاستهای ماجراجویانه ملی و بین المللی و خرفتی تاریخی روحانیت اساسا دست نیافتنی است .
رژیم ولایی هیچگاه نمی تواند سیاستی مبتنی بر منافع ملی که بر آمده از نیاز همه اقشار اجتماعی باشد پیش گیرد ، این نظام مانند همه رژیم های رانت خوار و نفت فروش ، بر اساس تقسیم قدرت و ثروت بدست آمده از فروش نفت در میان محافل قدرت نزدیک به بیت و سپاه عمل کرده که این سیاست خود به بوجود آمدن یک فساد سیستمیک که سر تاپای رژیم را دربر گرفته است منجر شده است .
کارگران ایران می خواهند تا تکلیف مالکیت دولتی بر کارخانه ها ی بزرگ معلوم شود ، مردم ایران می خواهندتکلیف خصوصی سازی های خائنانه سیستم حمل و نقل ؛ آموزش و تربیت و آموزش عالی ، سیستم بهداشت و درمان معلوم شود ، سطح و درجه خصوصی سازی در ایران اسلامی از دولتهایی که سالهاست سیاستهای نئولیبرالی را بکار میگیرند بیشتر است ، امروز در روسیه ، اروپا وحتی در بعضی از کشورهای فقیر برجامانده از شوروی ، سطح کمکهای دولتی به مردم نیازمند در امور آموزش وپرورش و سیستم سلامت از ج.ا. بیشتر است .
دخالت دولت در امور فوق از زیر ساختهای اساسی یک سیستم سرمایه داری با گرایش مستقل و ملی هستند و رژیم ولایی عملا در مقابل همه این نیازها و خواستها ایستاده است . ایران فقط با ادامه انقلاب می تواند خود را از بحرانها ، تجزیه و دخالت خارجی نجات دهد و از یاد نبریم که رژیم ولایی امروز در مقابل همه این اهداف ایستاده است و خود به عامل اصلی و اساسی ضد انقلاب تبدیل شده است .
از یاد نبریم که انقلاب در ایران قبل از قدرت گیری ج.ا. و خمینی و پیدا شدن انقلاب اسلامی و بعاد از اینها نیز وجود خواهد داشت . انقلاب با خمینی آغاز نشده و با محو ج.ا. نیر نابود نشده، ادامه خواهد داشت . .
این انقلاب آن قدرت را داشت که رژیم پهلوی را که در مقابل رشد آن ایستاده بود را از قدرت خلع کند و این بار نیز توان آنرا خواهد داشت که رژیم ولایی را بعنوان عامل مزاحم دیگر از سر راه خود کنار بزند .
ا
Leave a Reply