سال نو بر همگان مبارک باد به امید سال پر از پیروزی و امید برای ایران و ایرانی

یاد داشتهایی از شهر فرنگ : همکار من یک زن ” همجنس گرا” است

parcham2

به وبلاگ کاوه فرزند ملت خوش آمدید 

از وقتیکه به یاد دارم ، نسبت به زن یا مرد همجنسگرا ، تلقی مثبتی نداشتم ، با توجه به اینکه در جوامعی از نوع جامعه ما  انسان هایی با چنین گرایشات جنسی مورد سرکوب شدید قرار می گرفتند ، اینان نیز این گرایش خود را مخفی کرده و برای بر آوردن نیازهای جنسی ، عاطفی وارتباطات اجتماعی  خود مجبور بودند بعنوان انسانهایی در جه چندم در اجتماع ، تن به  پذیرش انواع سوء استفاده های منحرفین اجتماعی  ، مردانی که بدلایل  مذهبی  از ارتباط با زنان  محروم بودند و… بدهند .  هنوز هم در جامعه ما و حتی در میان جوانان باسطح تحصیلات پا یین برای یک زن با گرایش همجنسگرایی  ج…. می گویند  و برای یک مرد با گرایش به همجنس لغت ک…. به کار برده می شود

یاد م می آید زمانی  ساکن هتلی در شهر ” زاهدان بودم ، در رستوران هتل بعضی وقتها می دیدم که یک پسرک 15-14 ساله ظریف با آرایشی مهوع همراه پیرمردی با لبلس محلی بلوچی  که مشخص بود ثروتمند است گاهی برای صرف نهار به آنجا می آیند و در نظر اول متوجه رابطه غیر عادی میان آنان شدم ، بعدا یکی از پیشخدمت های هتل به من گفت در افغانستان و پاکستان و در این مناطق از ایران ، این رسمی معمول است که پیر مردان متمول  منحرف ،  پسربچه های خوش برو  رو را از خانواده های آنان خریده و بعنوان پیشخدمت  و برده جنسی در سفر هایشان با خود به همراه می برند ، با اینکار نیازی به همراه بردن همسرشان نیز نبوده و یک پیشخدمت دائمی  نیز همراه دارند .   باور کنید چند باری که این دو زوج را با یکدیگر می دیدم   برای زندگی و آینده آن پسر بجه چنان متا ثر میشدم که از صرف غذا نیز منصرف می شدم .

می خواهم بگویم که سرکوب هر گرایش طبیعی و یا حتی غیر طبیعی  ، به رفتار انحرافی آن افراد منجر می شود واین موضوعی است که در ایران  در ارتباط با افراد دارای گرایش جنسی به همجنس صورت گرفته و اجتماع به این شکل از غیر معمول بودن این دسته از انسانها  و بر هم خوردن نظم معمول زندگی و احتملا مطرح شدن شکل دیگری از ارتباط  عاطفی و جنسی میان دو انسان  ، انتقام گرفته و در ادامه این تنبیه است که نهایتا آنها را با لقب مهوع  ک… یا ج…..  نام می برد

 با چنین تلقی از همجنسگرایی  اولین بار در اروپا  در کلاس زبان پیش دانشگاهی با یک دختر فرانسوی روبرو شدم که گرایش و تمایلش برای شریک زندگی و انتخاب دوست به همجنس بود  و این جریان را هم به این صورت متوجه شدم که وقتی که بعد از درس با توجه به اینکه برای بازگشت به خانه هم مسیر بودیم یکبار وی رابرای نوشیدن قهوه و رفتن به سینما دعوت کردم و وی مستقیما گفت که برای ارتباطات غیر کاری ، تمایلی برای رابطه با مردان ندارد و دارای رابطه ای عاطفی با یک دختر دیگر و همجنسگرا  است ، اما احساس کردم که نمی خواهد در این باره بیشتر صحبت کند . اما آنچه برای من جالب بود اینکه وی بدون خجالت و پرده پوشی از این گرایش خود صحبت کرد و جالبتر برای من این بود که در تمام مدتی که باوی همکلاس بودم هیج حرکت غیر عادی و خودنمایانه وآرایش و پوشش غیر عادی  از وی ندیده بودم ، طبیعتا آن ازادی در بیان گرایش جنسی  باید بدنبال خود رفتار اجتماعی سالم و عادی وی را بدنبال خود داشته بود .

اما بازهم  بعد از چنین بر خوردهایی ودر بحث هایی که اینجا و آنجا در این مورد پیش می آمد نظر  من این بود که این دسته از آدمها ، افرادی هستند که بیمار بوده و قابل ترحم هستند و باید برای آنها دل سوزاند . اما آنچه که اخیرا در محیط کار جدیدم برایم پیش آمد تلقی و بر خورد من را نسبت به این مسئله کاملا تغییر داد . 

مدتی پیش در بیمارستانی مشغول کار شدم ، معمولا در محیطهای بیمارستانی کارمندان بیمارستان بیشتر زن هستند  . در میان همکاران من خانمی بود 35-30 ساله که ظاهر مطبوع و زیبایی هم داشت ، موهای بلند و صاف و چشمان درشت واز ظاهرش نمی شد برداشت کرد که وی دارای گرایش به همجنس است . تا اینکه چند بار دیدم که بعضی وقتها  خانم دیگری به محل کار ما آمده و با وی حرف میرند و مثلا کلید خانه را می آورد و…. بعد یکبار از یکی از همکاران پرسیدم این خانم کیست که دائما پیش ” آن” می آید  و بعضی وقتها در رستوران جدا از بقیه همکاران نشسته و نهار می خورند ؟ همکارم خیلی عادی جواب داد : این خانم شریک زندگی  “آن” است ، هردو قبلا شوهر داشته اند ، طلاق کرفته اند و حالاهم با داشتن 3 فرزند از ازدواج قبلی خود با هم زندکی کرده و زندگی مشتر کشان هم را به ثبت رسانده اند.

برایم جالب بود ، که همکار من ” آن ”  یک خانم همجنسگرا بوده و در تمام مدتی که باهم همکار بوده ایم ، هیچ حرکت جلف ، آرایش زننده و خود نمایشگری از وی ندیده بودم . یعنی آزادی ” آن”  بعنوان یک ” دگر باش ” در انتخاب شریک زندگیش  و علائق جنسی اش از وی انسانی بسیار عادی ، مثل دیگر همکاران بسیار سخت کوش و جدی ساخته بود  ، با خودم فکر کردم اگر “آن ” در ایران بود بر سرش چه می آمد ؟ تحقیر ، توهین و…. که به چنین افرادی روا می شود آنان را به افرادی مطرود و شد ه از  روابط اجتماعی تبدیل می کند .

یعدا سعی کردم بیشتر با ” آن ” در ارتباط باشم ، و با وی به طرح سئوالاتم در این مورد پر داختم .وی در پاسخ به سئوالاتم چنین گفت : در زندگی مشترک با همسر سا بقش مشکلی نداشته و با اینکه صاحب دو فرزند شده بودند اما وی از اوان 30 سالگی احساس کرده بود که از ارتباط نزدیک با مرد نه تنها لذت نمی برد که برایش منزجر کننده است ، می گفت با همسرش به چند پزشک و… مراجعه می کنند و جواب این بوده که گرایش جنسی وی اکنون به زنان است تامردان .  از او پرسیدم که شاید  مردانی که در زندگی  وی بوده اند وی را رنجانده  و باعث انزجار وی از مردان شده اند  ، اما وی گفت یا چنین بر خوردی روبرو نبوده و این موضوع در وی به صورت طبیعی اتفاق افتاده است .

 با توافق از شوهر خود جدا شده بود و بعد از مدتی با همین خانمی که اکنون زندکی مشترک دارند آشنا شده و زندگی مشترکشان را به ثبت رسانده و با سه فرزندان خود زندگی می کنند . در مقابل سئوال من در مورد اینکه آیا در ارتباط آنان اجرای نقش زن و مرد بین اشان تقسیم شده است یانه ، “آن” خندید و گفت ، این مسئله نقش اساسی  در ارتباط  متقابل آنان ندا رد

*************************************************************************

Tagged as: , , ,

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Twitter picture

You are commenting using your Twitter account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

Start here

%d bloggers like this: