شاید گذشت 40 سال در زندگی هر انسان خود یک عمر باشد ، اما در حیات تاریخی ملتها ، گذشت 40 سال و50 سال و حتی یک قرن ، یک لحظه به حساب می آید ، گویا همین دیروز بود که دانشجویانی که بعدا به ” دانشجویان خط امام” معروف شدند ، از دیوارهای سفارت آمریکا بالا رفتند و سفارت یکی از دو ابر قدرت آنروز دنیا را به اشغال خود درآوردند . در این مقاله بحث بر روی دلایل ، عواقب بین المللی و تاثیر این حادثه بر صف بندی های سیاسی و اجتماعی داخل کشورنیست که اساسا بر روی دگردیسی و پوست اندازی نیروهای شرکت کننده در حادثه اشغال سفارت آمریکا است که امروز در جامعه خود بشدت بی اعتبار شده و در تمنای نگاه دو “کدخدا” گاها تا مرز خودکشی سیاسی هم میروند .
امروز و چهار دهه بعد از آن حادثه ، تعدادی از شرکت کنند گان درحادثه ” اشغال سفارت ” از اینکه موجب آن حادثه شدند ابراز پشیمانی می کنند (ابراهیم اصغر زاده ) ، تعدادی از آنها آن حادثه را در ظرف زمانی خود درست اما اکنون از چنین حادثه ای دفاع نمی کنند ، اما فارغ از این اختلافات ، عموم دانشجویان معروف به ” خط امام ” امروز و در دسته بندی ها سیاسی درون ” ج.ا.” بعنوان ” اصلاح طلب ” شناخته می شده و موضع عمومی اصلاح طلبان عبور از انقلابیگری در سیاستگذاری های داخلی و تنش زدایی با” آمریکا ” در روابط بین المللی است . بخشهایی از” اصلاح طلبان” برای اینکه بتوانند بعنوان نیروهای درون حکومتی باقی بمانند دوست دارند عنوان ” اعتدالگرا ” را بر خود نهاده ؛ معتقدند که ” انقلاب ” تمام شده است و اکنون باید به فکر سازندگی بود . اما سازندگی چه ؟ توضیح می دهیم : ” هاشمی رفسنجانی ” مستقیما از پایان یافتن دوران ” موشک ” صحبت می کرد و ” حسن روحانی ” در حالیکه در یک قصر صدها میلیون تومانی در ” ولنجک ” نشسته و برادر ش نیز به اختلاس و رشوه متهم است می گوید : ” انقلاب تمام شده و باید افکار انقلابی را دفن کرد ” ، ” حسن روحانی ” فردی که اکنون چه اصلاح طلبان بخواهند و یا نخواهند به سخن گوی خواسته های حداقلی آنان در نظام تبدیل شده است ، برای اینکه خط اختلاف محوری خود با ” بیت و سپاه ” را برخ کشیده و برای اقشار مرفه و اصلاح طلبان صلح طلب ، بقول معروف ” دلبری ” کند در بحبوحه سفر به آمریکا برای شرکت در ” جلسه سازمان ملل ” در حالیکه ترس و جبن در نگاهش موج می زند می گوید : اگر در راستای منافع مملکت باشد حاضرم با هر شخصی و در هر جایی ، ملاقات کنم و می داند که این پیام را کدام گیرنده ها خواهند گرفت و در راس گیرنده های این پیام ” دونالد ترامپ ” است که آنرا آنطور که حسن روحانی می خواهد تعبیر خواهد کرد و به قول معروف ” هوادار توام جانا و میدانم که میدانی که هم ننوشته می خوانی و هم ناگفته میدانی : آری جناح اصلاح و اعتدال از ته دل و بدون هرگونه تقلبی عاشق آمریکا و زندگی آمریکایی است و این درحالی است که بیش از نیمی از مردم ما زیر خط فقر زندگی می کنند . نهایت اینکه آنهمه سرمایه بدست آمده از ” سفره انقلاب ” انبار شده در پستوی خانه های اینان باید راه خود را به بازار بورس سهام و اوراق بهادار نیویورک پیدا کند ، این بیچاره ها ! ، سرمایه ها یشان در ایران دچار خفقان شده است .
شما مخاطب سخن سنج ، همینجا می توانید به این ادعای من اشکال وارد کرده و بگویید ، ” مذاکرات منتج به برجام اساسا تحت رهبری ” خامنه ای ” آغاز شده و به انجام رسید و ادعا کنید که فقط روحانی و اصلاح طلبان نیستند که خواهان مذاکره با آمریکا هستند ، بله حق با شماست اما : خامنه ای هم مذاکره کرد و خمینی هم ” جام زهر سرکشید ، اما بنظر من میان این دو گرایش تفاوت بسیار است ودر تحلیل ، این نکات ریز باید در نظر گرفته شود و آن اینکه ” خامنه ای ” فقط در حالت اجبار و به حدی که ” رژیم ” از حالت خفقان ، نجات پیدا کند به مذاکره با ” آمریکا ” رای می دهد ، اما اصلاح طلبان به مذاکره با آمریکا بعنوان حلال مشکلات اقتصادی و سیاسی واجتماعی و دنیا و آخرت ملت نگاه می کنند و بدون اینکه بخواهیم درمورد موضوع ” مذاکره با آمریکا ” ارزش داوری کنیم ، به هما ن نقطه و نکته ای که هدف این نوشته است رسیدیم و آن اینکه چه شد که ” تسخیر کنند گان سفارت ” اکنون دوستی با آمریکا را حلال مشکلات می دانند ؟ دموکرات شده اند ؟ ترقی کرده اند ؟ توان بوجود آوردن جامعه ای بهنجار و اقتصادی شکوفا را پیدا کرده اند ؟ علت این دگردیسی چه بود . هیچکدام از اینها ، اینان اکنون خود را جزء اقشار مرفه دانسته و در دفاع از منافع این اقشار شمشیر می زنند !
نمونه هایی از برخوردهای افراطی اصلاح طلبان در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی :
همه ما ویدیوی سخنرانی ” حسن روحانی ” در یکی از نماز های جمعه را دیده ایم که در آن در خواست به دار آویختن بعضی از مخالفان در محل بر گزاری نمازهای جمعه را می کند ، ” محسن مخملباف ” که اکنون ایرانی و ایرانی را اساسا فراموش کرده در سالهایی ابتدایی انقلاب ” فیلم دو چشم بی سو ” را می ساخت که سراسر اشاعه خرافات بود و یا در تئاتر ” حصار در حصار ” همه زندانیان سیاسی غیر حزب اللهی زمان شاه را همکاران ساواک میدانست و خلاصه وظایف یک بازجوی بیرحم را اما در حوزه هنر و سینما انجام میداد وی که مانند سایر اصلاح طلبان به سوء استفاده از امکانات ملی و دولتی پرداخت و رشد کرد و به کارگردان بین المللی تبدیل شد به همه آن ادعاهای انقلابیگری خود پشت پا زد و اکنون همان عقاید را بسخره می گیرد . بنظر میرسد انقلاب اسلامی برای افرادی از این دست نردبانی طلایی برای رفع محرومیت های اجتماعی و مشکلات اقتصادی و نه اعتقاد و آرزو برای حل مشکلات جامعه بوده است . یا همه ما در باره برخوردهای افراطی ” اکبر گنجی ” فعال سیاسی نزدیک به اصلاح طلبان با زنان بی حجاب شنید ه ایم و وی اکنون از استیلای سرمایه داری بر ایران آنهم از نوع نئولیبرالیستی آن که در میان مجامع روشنفکری جهانی به لعنت شیطان هم نمی ارزد دفاع می کند و نهایت اینکه “ابراهیم اصغر زاده ” از دانشجویان بالا رونده از دیوار سفارت آمریکا که از خود از سازمان دهند گان حمله به سفارت آمریکا بوده است اخیرا از این کار خود اظهار پشیمانی کرده و خواهان باز گرداندن آب رفته به جوی و تصحیح راه اشتباه طی شده ، می شود .
افراط کاری های اصلاح طلبان امروز فقط در حوزه مسائل نظری ئ تئوریک ” نبوده است ، ” علی ربیعی ” سخنگوی دولت روحانی خود ، سالها با نام مستعار ” عباد ” بازجویی بیرحم بوده است و همه ما ویدیوی بازجویی های تکان دهنده از همسر ” سعید امامی ” را دیده ایم که توسط تیمی از بازجویان که امروز منتسب به ” اصلاح طلبان ” هستند صورت گرفته است و” سعید حجاریان ” که امروز اورا به عنوان ” تئوریسین ” اصلاحات می شناسند ، از بنیانگذاران وزارت اطلاعات بوده که دستی خونین در سرکوب گروهها و سازمانهای سیاسی در یک دهه بعد از وقوع انقلاب اسلامی دارد
اصلاح طلبان حکومتی چه کسانی هستند ؟
بخشی ازاصلاح طلبان که پشتوانه فکری و عقیدتی خود را از روشنفکران دینی می گیرند ، نمی خواهند امکانات خود را از آنچه که آنرا ” سفره انقلاب ” می نامند از دست داده وبه امید قدرت گیری در آینده به هر شکل خود را در درون ” نظام اسلامی ” حفظ کرده و با راه اندازی موسسات مالی و بانکی و آموزشی از یکسو از رانت های حکو متی بهره ور شده و از سوی دیگر با موضع گیری هایی که می توان آنرا سعی در جذب اقشار متوسط و مرفه دانست ، موضع منتقد خود را نسبت به ” ج.ا.” حفظ کرده اما در بزنگاههای تعیین کننده مانند اعتراضات سال 1388 دی 1396 و مرداد ماه 1397 در هراس از دست دادن امکانات رانتی خود از سرکوبها وحتی دستگیری های اعضا و هواداران خود نیزپشتیبانی می کنند ، امروز اصلاح طلبان حکومتی در ایران بعنوان دسته و گروه فکری که جز به منافع سیاسی و اقتصادی خود به هیج چیز نمی اندیشند شناخته شده اند و نه حکومت به اینان اعتمادی دارد و نه با اقبال عمومی روبرو هستند ، نگاهی به تربیت شدگان مکتب ” اصلاح طلبان ” که به خارج از ایران مهاجرت کرده و عموما هم به همکار جنگ طلب ترین مراکز استراتژیک خارجی تبدیل شده و برای تحریم ها و حتی حمله نظامی به ایران به همکاران خارجی خود مشورت می دهند ، اثبات می کند که اصلاح طلبان در فضایی که در آن از آزادی ابراز تمنیات درونی خود برخوردار باشند حتی از حمله به ایران هم حمایت می کنند واین بدان خاطر است که اینان مانند ” اصلاح طلبان ” شناخته شده اساسا بدنبال منافع خود هستند و ملت و کشور و مردم برای اینان ارزشی ندارد ،” خانم مسیح علی نژاد” به مجرد امکان بهره وری اقتصادی و مالی از وابستگی های سیاسی برایش فراهم شد و صاحب یک خانه و زندگی مرفه در آمریکا شد بنا گاه به دشمن خونین انقلاب و ادعاهایی که در ایران می کرد تبدیل شد و در خیابانهای نیویورک برقص در آمد و همه اینها هم به خاطر فقر تئوریک واسیر بودن در فرهنگ ” اروپا محوری “و مقدم دانستن منافع ” آمریکا ” و “اروپا ” بر منافع ملی در میان ” اصلاح طلبان ” دیروز و امروز است .
” محسن سازگارا ” ، ” مسیح علی نژاد ” ، ” مجید محمدی ” ،” مهدی خلجی ” که همکاران اندیشکده ها ی جنگ طلب آمریکایی و یا دست در دست مقامات دولت ” دونالد ترامپ” که وحشتناکترین تحریمها را بر ملت ما روا داشته وافراد درجه دوم وسوم مانند ” عباس فخر آور ” ، ” ” یوحنا نجدی ” ، ” احمد باطبی ” ، ” سلمان سیما ” و دهها دانش آموخته سیاست در مکتب ” اصلاح طلبان ” ، عموما و در خارج بعنوان تشویق کنند گان تحریم و اقدام به جنگ آمریکا بر علیه ایران علنا مواضع خود را اعلام و حتی به آن افتخار می کنند .
بنظر میرسد دلیل اصرار اصلاح طلبان بر تمام شدن انقلاب ، نه تلاش در جهت بهبود اوضاع معیشتی مردم و رفع سرکوبها ، که تخفیف بحرانها در جهت حمایت از منافع آن بخش از مردم ایران است که اکنون و به برکت ” انقلاب ” توانسته اند بقول معروف ” بار ” خود را بسته و اکنون می خواهند به بهره گیری از برداشتهای خود از ” سفره انقلاب ” مشغول شوند ،عموم رهبران ” اصلاح طلب خود امروز از برخورداران از ” رانت ” و از اقشار مرفه جامعه هستند .
دلیل من بر این مدعا اینستکه اینان در تلاشهای ” خصوصی سازی ” و سپردن همه بخش های اقتصاد به دست بخش خصوصی که معمولا هم خود و آقازاده های اصلاح طلب و اصولگرا بیشترین بهره برندگان از این تز هستند ، در صف اول ایستاده و بر همه روشن است که خصوصی سازی ها و سپردن بخشهای استراتژیک مانند آموزش و پرورش ، درمان ، راه و ترابری و صنایع مونتاژ، بخش اساسی بحران زا در اقتصاد و وضعیت اجتماعی کشورما است ، در فعالیتهای اصلاح طلبان و در طول سالیان دراز و در هیچ برهه ای ما شاهد تلاش” اصلاح طلبان ” برای رسیدگی به وضعیت پر مشقت کارگران شاغل در کارگاههای زیر ده نفر ، کارگران با قرار داد سفید امضا و بی قرارداد نبوده ایم . اساس تلاش اینان در جهت اجرایی کردن درک ابتدایی و ناپخته خود از آزاد سازی اقتصاد ، نئو لیبرالیزم و خصوصی سازی بوده است .
اصلاح طلبان ایرانی هنوز از ” یلتسین ” و ” گورباچف ” که با شور وشوق فراوان و با امید به اینکه ” آمریکا ” دروازه های تمدن طلایی و پیشرفت صنعتی را بر روی ” روسیه ” خواهد گشود ، حتی ” پیمان ورشو ” را منحل کردند ؛ درس نگرفته اند . در روسیه نیز ” اصلاح طلبان روس” دقیقا با همین اعتماد و امید به ” امریکا ” تا مرحله نابود کردن کشور خود ” روسیه ” پیش رفته که با بر آمد “پوتین ” سقوط اقتصادی و اجتماعی” فدراسیون روسیه” ، جامه عمل نپوشید ، اصلاح طلبان ما اما برخلاف ” اصلاح طلبان روس ” امروز دو کدخدا دارند : یکی ” امریکا ” که اینان هنوزمعتقدند با اتحاد با آن همه مشکلات کشورهایی از نوع ” ایران ” حل می شود و بدنبال نگاهی مهر آمیز از جانب روسای جمهور آن مملکت هستند که البته لازم به گفتن است که در عشق به این دلبر صادق هستند و کدخدای دوم اینان ” خدایان قدرت در ایران خامنه ای و سپاه ” هستند که به این دلبر صداقتی ندارند و صرفا برای بهره ورماندن از” سفره ولایت” ، قهر و عتاب این دلبر را تحمل می کنند .
Leave a Reply