می گویند درست در زمانی که امیر تیمور گورکانی ، آن سردار خونریز ، جای جای خاک وطن ایران را با خون فرزندان این آب و خاک سرخرنگ کرده بود و دلیران ایران زمین ، از ملک عزالدین از اتابکان لر گرفته تا مردان آل مظفر درشیراز بر علیه وی به نبردی سخت دست زده بودند ، ” حضرت حافظ شیرازی” را بنزد ” تیمور لنگ” میبرند ، تیمور بعنوان سرداری فاتح و بیرحم اکنون به خواجه شیراز با ترحم نگاه کرده و از کشور گشاییهای خود داد سخن میدهد ، شاعر پر آوازه در جواب این همه تبختر و لاف و گزاف ، فی البداهه بیت شعری و بعد هم غزلی در جواب می گوید که :
قد خمیده من سهلت نماید اما … بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد . با معیارهای بعضی مبارزان پر هیایوی امروزی ، حافظ نیز یک اصلاح طلب و تحول طلب وسط باز و دورو بوده ، که بجای برآشفتن و فریاد بر آوردن بر علیه آن حاکم ظالم ، تنها شعری گفته و معروف است که حتی از تیمور ، صله ای هم گرفته است !
اگر مدعیان امروزین براندازی در زمان حضرت حافظ و امیر کبیر دست بوس شاه و خواجه نظام وجوینی و شیخ طوسی ، زنده بودند همه اینها را بجرم وسط بازی و همکاری با عرب و مغول و قاجار ، از دم تیغ میگذراندند !
مفسران شعر حضرت حافظ هم بر آنند که منظور وی از پیری با قد خمیده نه خودش که ایران با فرهنگ کهنش بوده است که توان در افتادن با وحشی ترین دشمنان را دارد واین فرهنگ لایزال ایرانی است که تیمور و تیموریان را بنابودی خواهد کشاند .و همینطور هم شد و دیدیم که تیموریان این سلاطین وحشی وعقب مانده تنها چند سال بعد از مرگ تیمور دوام آورده مانند دسته ای گرگ پراکنده شده و در تاریخ از آنها ها بعنوان مردمی ضد تمدن ، جنگ طلب و خونریز یاد می شود .
حتی در هنگامه حمله مغولان به ایران نیز شاهد این دو گانگی بودیم و دیوانیان بلند پایه ای بودند که با مغولها و قبل از آن با اقوام بیابان گردی مانند سلاجقه و …همکاری کرده و وظایف دیوانی آنان را انجام میدادند ، به هرحال خواجه نظام الملک آن دیوانی بلند آوازه بدست طرفداران حسن صباح کشته شد .
یعنی روحیه اصلاح طلبی حتی تلاش برای اصلاح کردن تیمور و چنگیز وتتار و عرب و دیو و دد در میان بخشهایی از ایرانیان واقعیتی تاریخی است ، همانطور که همراه با دیوانیان همکار اشغالگران ایران ، سربداران و ساکنان قلعه الموت و حسن صباح را نیز داشته ایم که با معیارهای امروز انقلابی بوده اند .
در کشورهایی با روابط دموکراتیک و انتخاب آزاد ، این اختلافات خود را بصورت وجود احزاب مختلف نشان می دهد ، اما در ایران ولایی ، بخاطر وجود سرکوب و فقدان آزادی فعالیت سیاسی ، سرنگونی طلبان اصلاح طلبان را همکار رژیم و … دانسته و انواع توهین ها را به آنها روا میدارند ، در صورتیکه امروز بعد از گذشت دهها قرن هیچ مورخی آنطور که حسن صباح ، خواجه نظام المک را خائن میدانست وحتی وی را کشت ، وی را به خیانت منتسب نمی کند ، یا شمس الدین محمد جوینی را و یا شیخ طوسی را … امیر کبیر اصلاح طلب و خواجه نظام و دهها وزیر مغولان و اعراب و سلاجقه امروز از شخصیتهای تاریخی ایران هستند .ا ما همین اصلاح طلب امروز مورد لعن و طعن و نفرین جمعیتی سطحی ، کم سواد و مشکوک به ارتباط با خارجی قرار میگیرند .
از سوی دیگر یک اصلاح طلب حق دارد که به یک سرنگونی طلب بگوید تو که امروز که هنوز قدرت را در دست نگرفته ای مرا خائن و مهدورالدم میدانی ، چه تضمینی هست که در فردای قدرت گیری سیاسی ، مخالف سیاسی خود را از دم تیغ نگذرانی ؟
برخوردهای زننده ای که از سوی اپوزیسیون آمریکانشین ( سام رجبی ، مصی علینژاد و طرفداران رضا پهلوی ) با اصلاح طلبان ، هنرپیشه ها و اشخاص معروف به سلبریتی ها می شود از یکسو اثبات کننده بی تجربگی سیاسی این افراد و از سوی دیگر بیانگر اینستکه اینان هیچ برنامه ای برای جذب اقشار بیطرف ، میانی و قشر خاکستری ندارند . این اقدامات بشدت به امکان داشتن یک گفتمان ملی و همه گیر از سوی اپوزیسیون برای سرنگون کردن نظام اهریمن ضربه میزند . در کشور ما تا بوده وبوده وحتی در مواجهه با دشمنان خونخواری مانند مغول و تیمور و … دو طرز برخورد وجود داشته است
یک گرایش به مانند صخره های تیز کنار ساحل با دشمن جنگیده و البته بشدت هم تحت ضربات موجهای بیرحم و سهمگین دریا بوده اند و بسرعت خرده شده اند و گرایش دیگر به مانند ماسه های نرم کف اقیانوس هر چند که تشکیل دهنده بستر کف اقیانوس بوده اند و به مانند آن صخره ها ، تیزی و برندگی نداشته اند اما نهایتا همین ماسه های نرم کف اقیانوس بوده اند که اقیانوس با آن عظمت وهیبت خودرا به هر جا که خواسته اند کشانده اند .
اگر بخواهیم در نظر بگیریم در همین ایران امروز سال 1401 ، اصلاح طلبی اساسا به معنای ترس و عدم مبارزه نیست که بخش اساسی زندانیان سیاسی از میان اصلاح طلبان هستند ! .
واقعیت اینستکه اصلاح طلب ، هنرپیشه هایی که در فیلمهای بشدت تبلیغاتی رژیم بازی می کنند ، کارمندان دولتی که سانسور کتاب و روزنامه و مجله را انجام میدهند ، بمانند ماسه های نرم کف اقیانوس ، ج.ا. را بسوی نابودی و تسلیم شدن به ایران مانا و تاریخی هل میدهند ، این یک شیوه مبارزه است که در میان دو ملت تاریخی و باستانی یهود و ایرانی بقدمت تاریخ حیات دارد . قطعا هنرمندانی که در دربار های شاهان آثار تاریخی مانند تخت جمشید و طاق بستان و ایون مدائن را بنا گذاشته و یا با گرفتن صله ای از پادشاهی خونریز ، آثار بزرگ ادبی از نظم و نثر را پیدید آورده اند هیچ نسبتی با براندازان زمان خود نداشته اند . آنان نیز با حفظ جایگاه خود در دربار به بقای فرهنگ این آب و خاک خدمت کرده اند ، میتوان و باید به همکاری هنرمند و شاعر و دیوانی و وکیل و زیر با ولایت اهریمن از چنین زاویه ای نگریست .
می توان با جرات گفت که اصلاح طلبی شکل بخصوصی از مبارزه است و یک برانداز حق ندارد ، صاحب گرایش اصلاح طلبی را به ترس و دورویی و … متهم کند . شکل مبارزه آن بخش از مردم با رژّیم حاکم ، با مغول ، با هلاکو با اعراب مهاجم ، مدارا بوده و امروز نیز هست . هیچکس نمی تواند بگوید حسن صباح از خواجه نظام ایرانی تر بوده است سهل است که شاید خواجه نظام و امیر کبیر و جوینی و … خدمات ماندگارتری به این آب و خاک کرده اند . و امروز هم هیچکس نمی تواند ادعا کند که یک اصلاح طلب از یک بر انداز ، شجاعت و تهور کمتری دارد . برای مبارزه با امواج سخت و سرکوبگر دریا ؛ هم صخره های تیز ساحل هست و هم ماسه های نرم کف اقیانوس . برای مبارزه با ج.ا. نیز هم اصلاح طلب مبارزه می کند و هم برانداز ، در صحنه طبیعت هر گلی بوی خودش را دارد و در صحنه مبارزه با ولایت هر قشر وگروه سیاسی واجتماعی از منافعی معین وارد میدان مبارزه شده است می توان وباید رواداری را از اکنون آغاز کرد و با آزردن یکدیگر و لقب خائن بیکدیگر دادن ، آب به آسیاب ولایت نریخت .
این سیلی واقعیات است که اصلاح طلبان را بواقعیت عدم امکان اصلاح ولایت رهنمون خواهد شد و گرنه با رگهای کلفت گردن و تحقیر و مستظهر به کمک آمریکا و سعودی ها ، نمی توان هیچ نیرویی را جذب مبارزه براندازانه کرد .
تمثیل صخره های تیز ساحل و ماسه های کف اقیانوس ، از زنده یاد ” داریوش شایگان ” اقتباس شده است .
Leave a Reply